داشتم به جمله آقای سلگی که در ابتدای نمایش با چنین مضمونی گفتند: «نرید توی اون اتاقا تا تئاتر ببینید، من تئاترام رو قبلاً جای دیگه ساختم. کالاندولا
... دیدن ادامه ››
یه تجربه دیگهست و حرف دیگهای داره.» فکر میکردم. راست میگوید، «هویت پروانههای مرده» را قبلاً به بهترین شکل روی صحنه برده بود. ولی حقیقتاً هرچه بیشتر فکر کردم نتوانستم به مفهوم بهتری برای «کالاندولا» به جز «تئاتر» برسم. آیا تئاتر چیزی جز برای تاثیرگذاری است؟ و چه چیزی تاثیرگذارتر از «کالاندولا»؟
به جرأت کالاندولا نهتنها یکی از اثرگذارترین تئاترها، که یکی از موثرترین اتفاقات زندگیم نیز بود.
پایان اجرا هم از نظر من عالی بود. حداقل برای من لازم بود تا همان مسیر را مستقیم بروم به سمت خیابان و با ذهنی پر از درگیریِ نو شده.
«این یکی چیز خیلی ویژهای نیست، توی شهر خودتونه...»
پینوشت: با دوستان که در مورد تجربههای مختلف این اثر صحبت میکردیم، متوجه شدم که روایت داستانهای موجود در برخی از اتاقها نسبت به دیگر اتاقها کمی ضعیفتر هستند. جدا از اینکه چنین چیزی تا چه حد درست است، خوشحالم که دو داستانی که شنیدم به شکل فوقالعادهای اجرا شدند. خصوصاً داستان مربوط به «استخر» که با وجود بازی عالی بازیگرش مرا تا مرز نابودی کشاند.
خسته نباشید به آقای سلگی و تمامی بازیگران و دستاندر کاران کالاندولا.