در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
مخاطبان گرامی، پیرو اعلام عزای عمومی، به آگاهی می‌رسد اجرای همه نمایشها و برنامه‌های هنری به مدت یک هفته از دوشنبه ۳۱ اردیبهشت تا پایان یکشنبه ۶ خرداد لغو شد. خریداران محترم این سانسها لطفا منتظر اطلاع‌رسانی بخش پشتیبانی تیوال از طریق پیامک باشند.
تیوال محمد حاج زمان | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 18:08:45
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
+. سینما فلیک کار اقای معجونیه؟
- اگه نمایش رو ندیده باشی، بله... ولی اگه‌دیده باشی، پیش خودت می‌گی یا اقای معجونی دیگه اون معجونی سابق نیست، یا اسم کارگردان رو روی همه چیز اشتباه چاپ کردن و در تمام اخبار سایت‌ها هم اشتباه نوشتن و این کلا ماحصل یک کارگردان دیگه است!
آقای معجونی خیلی وقته دیگه آقای معجونی سابق نیست.
کار سه خواهر شون هم یه نمایش خسته کننده بود
۲۷ تیر ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
واقعیتش اینه که بعد از گذشتن نیمی از دوره عضویت، تیوال پلاس از نظر اولویت خرید که چندان به کار نیومد! اغلب هیچ یک از تئاترها در آخر هفته ها که زمان های شلوغ تری برای تئاتر دیدن هست، با اولویت خرید همراه نبودند. و این که خیلی از تئاترهای پرطرفدار، اساسا مدت هاست اولویت خرید ندارند. از نظر تخفیف هم که بری تماشاگرهای پیگیرتر، اون قدر تخفیف وفاداری به کار میاد که به ندرت نوبت به تخفیف تیوال پلاس می رسه.
بیشترین بهره من تا به حال از تیوال پلاس، تخفیف اسنپ فود بوده و شهرکتاب، دو سه باری هم گرفتن اسنپ برای رفتن به محل اجرا.

در نهایت با این که خود تیوال هنوز که هنوز هست با فاصله از باقی کارگزاران فروش بلیت اینترنتی بهتر هست، اما من بعید می دونم با این سطح کیفیت، تیوال پلاسم رو بعد از پایان دوره یک ساله اش تمدید کنم، و اگر دوستان رو از خریدش برحذر ندارم، دست کم به هیچ عنوان بهشون توصیه نمی کنم.

تو وضعیت فعلی تیوال پلاس فقط برای اون قشر تماشاچی مفید هست که مداوم تئاتر ببینه و از گزینه رفت و برگشت با اسنپ در این مسیر استفاده کنه.
خوبی هاش رو که پایین گفتم، حالا نکته آسیب زننده به اجرا در سالن مهرگان رو هم بگم:

اندازه دکور نسبت به اندازه سن. هر دو طرف دکور باز هست و اگر با تمهیدی (مثل استفاده از پارچه یا دیواره مشکی) به دیوار اصلی سن پیوند بخوره که اون فضای خالی به چشم نیاد، تو القای فضای محیط خیلی کمک می کنه. چیدمان دکور از این لحاظ در تئاتر باران بهتر بود. و این که در سالن مهرگان، اون المان های سفید دیوار رو به تماشاگر در پشت بازیگران به طور ناخوداگاه در زاویه دید تماشاگر قرار داره و کاش فکری هم برای اونها می شد.
بعد از تماشای اجرای سال 95، این طور نوشتم: «بی حرف اضافه، بروید و این نمایش را ببینید!»

حالا این بار بی حرف اضافه من و همه رفقایی که اجرای ... دیدن ادامه ›› پیش رو به تماشا نشسته بودیم، با همراه کردن دو سه دوست جدید رفتیم و نمایش رو دیدیم. به جرات می تونم بگم به فاصله هر سال یک بار می تونم این نمایش رو تماشا کنم، و هر بار مثل دفعه اول برام تازه و جذاب باشه. (به قصد می گم سالی یک بار و نه بیشتر، که این جذابیت و نو بودن مداومش برای من از بین نره).

من واقعا برام سوال هست این اجرای خوب و نمایش دوست داشتنی، که همواره مستقل به روی صحنه می ره و هر بار هم اجراهاش محدود هست، به جز عشق و تعلق گروه به تئاتر، با چه پشتوانه دیگه ای می تونه به منصه ظهور برسه؟ هر جور حساب کنی، مخصوصا با این همه تخفیف جورواجور وفاداری و گروهی و... (که خب البته خوش به حال تماشاگر!) از نظر اقتصادی برای این رفقای خوب، ضرر هست. برای همین دست کم جدای این که هر بار این اثر به صحنه بیاد و من همون حوالی باشم، نه تنها به تماشای اون می نشینم، نه تنها از همه رفقای دور و برم دعوت می کنم که با من همراه بشن، و نه تنها هر کس رو که بتونم به دیدنش ترغیب می کننم، که میام تو تیوال و می نویسم که باید این نمایش رو دید... و می نویسم که دم تک تک رفقای عزیز این کار گرم.

یک نکته هم دورهمی، هر بار آخر اجرا، اصلا باورم نمی شه پژمان عبدی که با اون ذوق داد زده بوده «دوشنکـــــــــــــــف!»، این قدر در صحبت رودرو با تماشاگر خجالتی باشه، یا دست کم خجالتی به نظر بیاد.

-خطر لو رفتن!---

من هر بار اون طراحی صحنه و نورپردازی قرمز پرده آخر برای 517 و نحوه اکت بازیگرش رو برای القای صحنه عروج از خاطر می گذرونم، ذوق می کنم. ممنون، و باز هم ممنون.

بیشترین دیالوگی هم که این بار در این تماشای دوباره من رو به خودش مشغول کرد، صحنه جدل بر سر حق مالکیت جزیره بود و دیالوگ کلاشینکف، که اذعان داشت جزیره برای ما هست، چون تو همه نقشه های جغرافیایی کشور ما جزیره وجود داره!
سلام آقاى حاج زمان عزیز. این حال خوبى که شما و دیگر تماشاگران همراه و مهربان به ما هدیه مى کنید با هیچ متر و معیارى قابل سنجش نیست. سپاسگزارم که همه ى خستگى مان را بدر کردید.
درمورد پیشنهادتان هم، به روى چشم. امیدوارم با توجه به ثابت نبودن دکور بتوانیم تمهیدى بیندیشیم تا این مشکل برطرف شود.
۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
اگه باید می شه، اصلا مگه راه دیگه ای هم هست؟
عاطفه گندم آبادی این را خواند
سارا حدادی این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
همیشه به دیده تردید به نمایشنامه‌های ایرانی نگاه می کنم و هر وقت می‌خوام یکی از این‌ها رو برم، چهار ستون بدنم می لرزه! صد البته که تجربه‌های خوبی در این میان بوده، که همون‌ها من رو به ادامه این روند سوق داده، ولی این نمایشنامه جزو این دسته نبود.

بازی اقای آقاخانی بیش از حد غلو شده -اگزجره- بود.
بازی خانم فرجاد که اصلا قابل قبول نبود. لحن و حرکات ایشون به تقریب بسیار زیادی مشابه بازی ایشون در نمایش طپانچه خانم بود؛ انگار که تیپ شخصیتی یکسانی رو ایفا کنن. هر چی این نحوه بازی در طپانچه خانم به دل نشسته بود و به کار می‌اومد، اینجا -دست کم برای من- عملکرد کاملا معکوس داشت.

بهترین صحنه نمایش، صحنه دیالوگ آقای هاشمی و آقای آقاخانی بود، که البته 99 درصد بار خوبی این صحنه، مرهون بازی، گفتار، میمیک صورت و انتقال حس جناب ... دیدن ادامه ›› هاشمی بود.

و البته نقطه قوت هم داشت، طراحی صحنه و حرکت دادن پرده‌ها به مقتضای صحنه بسیار جذاب و قابل تحسین بود.

ولی باز هم می گم، نمایشنامه به ذات خوب نبوده.
محمد جان شدیدا باهات هم نظر هستم و اگر می خواستم دیدگاه خودم را پیرامون این نمایش بگم قطعا در تمامی مباحثش با شما هم نظر بودم و در کل دوست داشتم کار قوی تری را از افشین هاشمی عزیز ببنیم که اینگونه نشد.
۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
این که یک متن علمی تخیلی / فانتزی به روی صحنه بره، خود به خود دو امتیاز مثبت از من گرفته، اما نقاط ضعف عدیده اش در اجرا من رو آزار داد، از جمله:

تنظیم بد حجم موسیقی که به شدت بیشتر از کشش سالن و بالاتر از صدای بازیگران بود.
بازی ضعیف و بیش از حد تصنعی بازگیر نقش دکتر لانیون. استفاده نا به جا و بیش از حد از حرکات دست برای انتقال عصبانیت یا هر حس دیگه.
شروع خوب بازی اترسون و افت مداوم اون تا انتهای اجرا.
صحنه تزریق دکتر جکیل و اون همه سر و صدا و لوله آزمایش و... به عنوان یکی از مهمترین صحنه ها، چندان دلچسب نبود.

بازی شخصیت ماری و طراحی لباسش دوست داشتنی بود.
نقاب طراحی شده برای آقای هاید دوست داشتنی بود.
سادگی دکور خوب بود


امیدوارم روند استفاده از متن ها این چنینی در ایران هم رو به رشد باشه.
داشتم فکر می کردم اون دکور، بدون این که تا دم پای تماشاگر جلو بیاد، واقعا تو سالن تئاتر مستقل جا می شه؟


و البته برخلاف نظر خانم اسمعیل پور، به نظرم تئاتر مستقل خیلی با معیار سالن های استاندارد فاصله داره.
بازی ها خوب، و بازی هانیه توسلی از بقیه بهتر بود.
تکرارها نیاز به خلاقیت بیشتری داشت، دست کم مثل کاری که خانم توسلی کرده بود.
متن با این که به نسبت نمونه های ایرانی، با کمی سهل گیری، قابل قبول به حساب میاد، اما در برخی جاها خام بود، انگار اون شکل گرفتن نمایش بر اساس یک ایده هنوز همراه نمایش بوده و کامل پخته نشده. اتصالات اپیزودیک کار درست از آب در نیومده بود.
این که از اجرای اولیه با سه شخصیت مرد، به یک اجرای دو مرد و یک زن رسیدن جالب بوده.
دوستان همراه من بابت یک ساعت بودن نمایش به شدت راضی بودن، زمان مناسب برای اجرا، بدون ایجاد خستگی.
شکستگی دکور سمت چپ تو ذوق می زد، مخصوصا وقتی می خواستی انعکاس تصویر بازیگر اون ور صحنه رو روی این دیوار ببینی.
شخصا فکر می کنم یک سری گیر دادن های مداوم به چیزهایی مثل "ددمنشانه" اون بزرگوار (!) دیگه داره خسته کننده و کمی آزاردهنده می شه. یک کم خلاقیت بیشتر لطفا. بهترین نمونه اش رو که یادم میاد، امیر جعفری تو اجرای درس داریوش مهرجویی داشت.
اون ایده و نحوه برش بروشور نمایش هم به واقع ... دیدن ادامه ›› و باا عرض پوزش مسخره بود!
در مجموع یک کار معمولی رو به بالا. دیدنش بدک نیست، ندیدنش هم افسوس برانگیز نخواهد بود. برای ترغیب تازه تئاتری ها اصلا توصیه نمی شه!

پ.ن: وقتی اون اوایل از پردیس شهرزاد نقد می شد، الان هم انصاف حکم می کنه وقتی بهبود پیدا کرده، بهش اشاره و تشکر بشه. پردیس شهرزاد این اواخر در مسیر اجراهای بدون تاخیر -یا با تاخیر حداقلی- حرکت کرده که از این بابت سپاسگزارم و امیدوارم این روند همچنان ادامه پیدا کنه.
رضا بولو و سپهر این را خواندند
بابک همتی این را دوست دارد
دلیل اینکه به مورد امیر جعفری می‌خندیدیم تازگی شوخی بود. دلیل پوزخندی که اینجا خیلی‌ها می‌زدند مبتذل شدن تمام و کمال این شوخیه. ابتذالی که حتی کیفیت اجرای ماهرانه بازیگر هم نجاتش نمی‌ده. ممنون از نکته‌سنجی‌تون.
۲۱ دی ۱۳۹۶
تشکر از نکاتی که متذکر شدم. ممنون.
۲۲ دی ۱۳۹۶
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
اگر با دید یک نمایش کمدی به سالن پا گذاشته باشید، راضی بیرون میاین، در غیر این صورت کمی اذیت خواهید شد.

حالا من از اذیت هاش می گم :)

صفر. چندین بار دیالوگ «ما دراکولا هستیم: گفته شد. نویسدگان عزیز، که خودتون در اوایل روایت جمله ای دارید به این مضمون که «نسب ما به جناب دراکولا بر می گرده»، این نژاد «خون آشام» هستن، «دارکولا» اسم خاص هست... دچار اشتباهی شدید که برای واژگانی مثل تاید، کلینکس، زیراکس و... رخ داده.
یک. چه دکور دم دستی و بدی!
دو. بسه دیگه این شوخی های جنسی درشت و سطحی، یک کم خلاقیت ... دیدن ادامه ›› هم خوبه ها.
سه. بازی معمولی و تکراری جناب صفری. دلم برای یک بازی در حد «رمولوس کبیر» تنگ شده.

خب خوبی هاش:

یک. بازی خوب شیدا خلیق و محمد نادری.
دو. دیالوگ گویی خیلی خوب محمد نادری.

و یک نکته افتضاح، صرف نظر از غر زدن همیشگی درباره صندلی های بد شهرزاد!
رفقای سالن شهرزاد، مگه سالن سینماست که ده دقیقه بعد از شروع اجرا، تماشاگر راه می دین و تازه نور چراغ قوه می اندازین راهشون رو پیدا کنن؟
واقعا سالن بدیه من با شما موافقم. ضمنا نمایش در حد رمولوس کبیر نبود و با توجه به متن ساده اش بازی اقای صفری از بقیه یه سرو گردن بالاتر هم بود..
۰۳ بهمن ۱۳۹۶
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
اون اوایل هنر و تجربه که برای کارها بروشور می دادن، تو بروشور ماهی و گربه، از قول شهرام مکری حرف جالبی نوشته بودن. می گفت وقتی از همکاران نظرشون ... دیدن ادامه ›› رو درباره کارم می پرسیدم و نمی خواستن بگن دوستش نداشتیم، اما رودربایستی داشتن و نمی خواستن ناراحتم کنن، می گفتن خیلی زحمت کشیدی...

خب من هم نظرم درباره این نمایش همینه، خیلی زحمت کشیده بودن :)

دکور عالی بود، از بهترین دکورهای این سال ها، با کیفیت ساخت و انتقال حس به شدت بالا
بازی ستاره پسیانی، به جز چند تا تپق، دوست داشتنی و جا افتاده در اجرا.
اما هوتن شکیبا... این عزیز دوست داشتنی، این بازیگر خوبمون [که من بازی هاش رو به خصوص در به خاطر یک مشت روبل، باغ آلبالو، مترسگ، دن کامیلو واقعا دوست دارم]، برای این کار طول کشید جا بیفته... انگار کن که اوایل نمایش، خستگی بازی شاهکار و اجرای پر انرژی فاگین در تالار وحدت هنوز از تنش بیرون نرفته و کامل تو نقش مایک جا نیفتاده...

اون قسمت عدم جذابیت نه مربوط به دکور هست، نه مربوط به بازی ها، نه مربوط به کارگردانی، نه مربوط به ترجمه خوب متن، صرفا بابت خود متن اصلی هست. تا نیمه های نمایش، اون جا که مایک در رو باز می کنه و می ره بیرون، عالی، تقریبا کم نقص، و جذاب، اما از اون به بعد افت می کنه، قابل حدس و در موارد زیادی، کلیشه طور... البته شاید هم برای من تماشاگر ایرانی که به دلیل زیست در این جغرافیای خاص مجبورم خیلی چیزها رو برای بقا در آینده پر خطر (!) حدس بزنم، این طور کلیشه ای به چشم می اومد...

امتیاز بدم، 3 ستاره از 5... حالا که حرفش شد، تیوال جان، این همه دوستان مدام در یادداشت هاشون اشاره داشتن، این سیستم ستاره دهی به نمایش ها رو درست کن!
چه قدر نظرتون خوب و دلسوزانه و عادلانه بود .
۱۵ دی ۱۳۹۶
ای کاش جناب اسماعیل کاشی با توجه به پیشینه ای که از بازی هاشون تو ذهن داریم خودشون رل مایک رو بازی می کردن.
۱۵ دی ۱۳۹۶
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
من نظرم رو درباره نمایش به دو قسمت تقسیم می کنم، و برای جلوگیری از هر گونه سو تفاهم بابت اون قسمت منفی نوشته، هر دو رو در یک پست می نویسم که ... دیدن ادامه ›› در کنار هم به نظر بیان.

ابتدا درباره نقاط قوت اجرایی که به شدت دوست داشتنی، و جزو آثار درجه یک این چند ساله، به خصوص در حیطه آثاری که کاملا داخلی و بر اساس متن های نویسنده های ایرانی خلق شده.

1. نمایشنامه و دیالوگ ها بسیار خوب بود. گیرا و در چندین و چند مورد، به شدت تاثیرگذار و تکان دهنده.
2. موضوع خاص، ارتباط شخصی کارگردان (که نویسنده هم بود) با موضوع و انگیزه نمایش، که تاثیر مثبت روی خروجی کار داشت.
3. دکور ساده، و در عین حال کاملا مرتبط با متن و منتقل کننده بسیار خوب حس و حال و فضای نمایش.
4. بازی های بسیار بسیار خوب و باورپذیر، بالاخص از آقایان امین میری و بهنام شرفی، و خانم ها عاطفه رضوی و نسیم ادبی.
5. پایان بندی بسیار عالی از طرف بازیگران نمایش (که روی دیالوگی از خانم رضوی تموم می شد).
6. و صد البته گریم‌های بسیار بد!

و دقیقا از این مورد پنجم می رسم به نکته منفی و از نظر خودم، به شدت آسیب زننده به نمایش.

نکته منفی حضور خود کارگردان در اجرا بود، حضوری که به دلیل بد ادا شدن و همراه بودن با استرس گفتن دیالوگ-روایت، فضای یک دست و قوی کار رو از بین می برد.
ضمن این که حضور کارگردان بعد از پایان اجرای بازیگران نمایش، و ادای توضیحاتی درباره چگونگی شکل گرفتن نمایش (که البته تا حد بسیار زیادی در بروشور کار هم اومده بود)، و به عنوان بخشی از اجرا و نه سنت حرف زدن کارگردان بعد از اتمام کامل اجرا، ضمن این که تماشاگر رو از فضای احساسی اثر دور می کرد، باز به دلیل ضعف بیان، تاثیر منفی روی اجراهای قوی و مثبت بازیگران داشت، و همچنین -به زعم من- اون دیالوگ شاهکار و پایان بندی عالی شکل گرفته از سوی خانم رضوی رو به دلخراش ترین وجه ممکن نابود کرد!
با یک خاطره این نوشته رو تموم کنم. یادم هست زمانی که آقای فرمان آرا نمایش مردی برای تموم فصول رو به روی صحنه تالار وحدت بردن و در اون نقش کوتاهی ایفا کردند، یکی از منتقدان عزیز درباره اون کار نوشت: «فرمان‌آرای کارگردان، دوست‌داشتنی‌تر از فرمان‌آرای بازیگره». این بیان، درباره خود خانم بیان هم صادق هست :)
یه کمپین "نه به قصه گفتن کارگردان بعد از نمایش" باید راه بندازیم.
۱۱ دی ۱۳۹۶
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
زحمت کشیده بودن‌ها، ولی من رو جذب نکرد.
اتفاقا وقتی از سالن اومدم بیرون، نگفتم چه بد بود، دافعه و جاذبه توامان داشت، بابت چندین و چند مورد امتیاز منفی می‌گرفت، ولی زبونم نمی‌چرخید بگم دبدنش بامزه نبود...و دقیقا، کار ملیح بود، ولی نه هیچ چیز دیگه! انگار متن خوبی بود که درست دراماتیزه نشده باشه و با اجرای نه چندان خوب بازیگرهای اصلی، بیشتر از دست رفته بود.

نکته‌های منفی‌اش رو بگم:
۱. اون آوانگاردبازی آوردن سه نفر از هنرآموزهای مکتب تهران که متن «من کی‌ام؟» خودشون رو بخونن، به شدت بی‌ربط، و بسته به توانمندی گوینده، حتی مخرب بود. امشب که یکی از همین دوستان چنان استرس داشت که حتی از رو هم نمی‌تونست متن خودش رو بخونه!
۲. این اصرار به استفاده از موسیقی زنده رو درک نمی‌کنم، مخصوصا وقتی نوازندگان در کادر اصلی نمایش ... دیدن ادامه ›› قرار بگیرن.
۳. شخصیت زن نمایش از دو نفر دیگه بهتر بازی می‌کرد، یعنی منصف باشیم، خیلی هم خوب بازی می‌کرد، و لذت‌بخش و باورپذیر... اما حیف زمانی که شخصیت‌ها، از جمله ایشون به داد زدن می‌رسیدن!
۴. مطمئنا دیگه سالن تئاتر شهر از لحاظ خصیصه‌های آکوستیک به اون بدی نیست که هر وقت بازیگر فریاد بکشه، صدا خفه و نامفهوم بشه. احتمالا یک جایی از فن بیان، بازیگرها یاد می‌گیرن چطور تن صدا رو تغییر بدن که وقت داد زدن باز هم مفهوم باشه... شاید هم یاد نمی‌گیرن و من بابت ناآگاهی خودم، انتظار زیادی دارم.
۵. اگر یکی از بازیگرها ذاتا صداش تو دماغی باشه، که خب واقعا انتخاب مناسبی برای تئاتر نیست. اگر به خاطر نقابش صداش تو دماغی شده باشه، که خب طراح لباس باید ماسک رو بهتر می‌ساخت. اگر خدای نکرده بازیگر زکام شده و صداش تو دماغی شده، یک اخطار به تماشاچی بدن. خلاصه‌اش این که به هر دلیل، صدای تو دماغی روی صحنه اگر نگیم نامناسب، دست کم خیلی عجیب هست.

و این که جدای آشنایی دورادور با کارهای جلال تهرانی، از جمله مشوق‌هایی که من رو برای تماشای این اجرا برد، ویدئوی صحبت‌های آقای پورحسینی بود که خودشون هم امشب در سالن به تماشا نشسته بودن. حرف ایشون درباره زحمت‌ها و تعلق جلال تهرانی به تئاتر کاملا متین و درست، ولی صرف این تعلق، دست کم درباره این کار، نجات‌دهنده ظاهر نشده بود.


و در اخر، باز هم فغان از مثلا مدعوین ویژه اجرا... تو رو به هر که می‌پرستید، این ردیف مرغوب ۵ و ۶ سالن اصلی تئاتر شهر رو رزرو مدعوین نکنید که اون قدر در زمان اجرا اصول نمایش‌بینی رو رعایت نکنند که حتی دو سه ردیف جلوتر یا عقب‌تر هم که باشی، از دستشون در امان نباشی و این موضوع به درد این که بی جهت مجبور شدی ردیف‌های عقب‌تر یا جلوتری نسبت به ردیفی رو که می‌خواستی بخری، اضافه بشه.
دوستان عزیر (!) پشت سر ما این قدر ذوق کرده بودن و هی خطاب به هم دیالوگ‌های نمایش رو بازگو می‌کردن که انگار در نقش دستگاه اکو ظاهر شده بودن!
یک دوستی هم با چنان لباس جیر -الحق زیبایی- اومده بود که با هر تکان اندک در صندلی‌اش، صداش از دو ردیف عقب‌تر و شیش تا صندلی اون ورتر، مثل مته به جان ادم رسوخ می‌کرد!
و انگار که صدای باز کردن زرورق شکلاتجزو سنت‌های تئاتربینی شده و باید ازش بگذریم!!!
جناب حاج زمان عزیز
ممنون از نظرات مثبت و منفی شما.
هیچیک از سه نفری که در بخش من کی ام مطلبشون رو خوندن هنرجوی مکتب‌تهران نبودند. در این بخش مخاطبان با متن خودشون شرکت میکنن و لرزش دست شون هم نه تنها گواه بر این ادعاست بلکه از جذابیت های این بخش هم محسوب میشه. آقای ترکمن هم در زمره هنرمندانی هستند که در این بخش حضور پیدا کردن.
و برداشت من اینه که شما همه بخش های دیگر نقدتون رو هم مثل نمونه بالا بدون اطلاع از اصل موضوع و با تحکم و ادعاهایی که آدم رو به تعجب میندازه و کمی غیرمنصفانه نوشتید.
مثلاً ردیف مهمان ها به تئاتر شهر مربوطه و یا اینکه خیلی عجیبه که شما فکر میکنید آقای تهرانی در مورد برد صدا و آکوستیک تئاتر شهر چیزی نمی دونه.
۰۶ دی ۱۳۹۶
خب درباره اون سه عزیز، اشتباه از برداشت من هست و عذر تقصیر، ولی برخلاف شما در نظر من هیچ جذابیتی نداشت. کارگردان حتما بهتر از من عامی می‌دونه، و تصمیمش محترم، ولی این دلیل نمی‌شه وقتی برای من نچسب بوده، بیام خلافش رو بگم!

و البته اگر نخوام بگم برداشت شما از باقی نوشته من، خودش در مدعای شما نسبت به نوشته من صادقه، دست کم همون قدر غیرمنصفانه و در نظر من، جانبدارانه به نظر میاد، و البته صرف یک ممنونم در اول سخن، اون رو تلطیف نمی‌کنه. به جد گمان نمی‌کنم بنده رو اون قدر نادان فرض کرده باشید که ندونه ردیف مهمان هر سالن، به سالن هم برمی‌گرده و نقدی که به اون نوشته می‌شه، ربطی به گروه اجرایی نداره، بالاخص وقتی که به طور مجزا از باقی نوشته، در مقام موخره میاد. که بعد هم باقی حکم‌هاتون رو بر این فرض قرار بدید، که با فرض غلط، هر حکمی درسته!

درباره اون که به جای من فکر ... دیدن ادامه ›› کرده بودید که من گمان می‌برم جناب تهرانی درباره اکوستیک تئاتر شهر چیزی نمی‌دونه، به خطا رفتید. صرف نظر از این که اصلا من درباره توانمندی بازیگرها سوال پرسیده بودم، و حتی در همون زمینه هم فرض رو بر ناآگاهی خودم هم بازگذاشته بودم، در نهایت برای من خروجی نهایی مهم بوده. اما حتی از طرف کارگردان هم که نگاه بشه، دو حالت هم بیشتر نداره. اگر دانش کافی نبوده و اون گنگی صدا پدیدار شده، که خب بهتر بود بیشتر مداقه بشه، و اگر دانش کافی بوده و -ناگزیر- این طور شده، که خب عذر بدتر از گناه هست.
اگر هم قصد در کار بوده، بدا به حال من تماشاگر که باید چوب این قصد رو بخورم و از فرصت داشتن یک کیفیت صدای بهتر محروم بشم.
جناب حسینی، صرف کاربلد بودن، دانش بالا و استخوان‌خرد کردن یک نفر در کاری، سبب نمی‌شه همیشه کارهاش درست از آب دربیاد. و ضمن این که بزرگ بودن یک اسم هم سبب نمی‌شه من نظر مخالف خودم رو درباره‌اش بیان نکنم. صد البته که واجبه ادب و احترام رو رعایت کنم. مثال می‌زنم اصلا، آقای غنی‌زاده، اثر خوبی رو در می‌سی‌سی‌پی نشسته می‌میرد خلق کرده بود، ولی بازی خودش ضعیف‌ترین قسمت اون کار بود. یا در نمایش مردی برای تمام فصول جناب فرمان‌ارا، درباره بازی خود ایشون در کار، یکی از منتقدین این تعبیر رو به کار برد که «فرمان‌آرای کارگردان، دوست‌داشتنی‌تر از فرمان‌آرای بازیگره» حالا چون این بزرگواران در کار خودشون کارکشته و آموخته هستن، وقتی یک جای کارشون هم نچسب می‌شه، بیایم کتمانش کنیم؟ خیر، دست کم من این شکلی نیستم.

راستی، این آخر نوشته -با تمام حسن نیت و بی هیچ کنایه- با توجه به توضیح روشنگر شما، و با توجه به این که در مقام تهیه کننده، قطعا با ساز و کارها آشنایی بهتری دارید، برای من هم فرصت خوبی هست برای افزایش آگاهی خودم از اگاهی شما مدد بگیرم و بپرسم راستی چطور هست که برخی نمایش‌ها این ردیف مهمان رو ندارند؟
۰۷ دی ۱۳۹۶
جانا سخن از زبان ما می گویی
امان از دوستانی که مکانی بهتر از سالن تاتر برای اختلاط و پچ پچ کردن سراغ ندارن واقعا امان
۰۷ دی ۱۳۹۶
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
+ چرا مدیر هر چی عملگی جدید تو این کارخونه است، من میشم؟
- رئیس میگه تو خوب کار می‌کنی!

---------------------------------

اگه همه آدم‌فروشی بکنن، پس کی کار کنه؟
سالن اصلی تئاتر شهر، جلال تهرانی و این همه صندلی خالی؟
چه خبره واقعا؟؟
قیمت؟ الان دیگه بلیت چهل هزار تومنی برای همه سالن های تئاتری به یک سنت تبدیل شده.
تازه بگذریم از اون موارد خاصی که -به هر دلیل- بلیت های 95 هزار تومنی ظرف نیم ساعت کامل به فروش می ره!
۰۵ دی ۱۳۹۶
معمولا بازیگر چهره دارن، یا کارگردان چهره و یا انواع تخفیف ها رو دارن، طبعا تیاترهایی هم هستن که در طی زمان خودشون مطرح میشن.
به نظرم در مورد این کار که سالن بزرگی هم داره تخفیف گروهی خوب میتونه کارساز باشه
۰۵ دی ۱۳۹۶
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
این تخم لق حضور بازیگرهای غیر تئاتری رو کی روی صحنه این مملکت کاشت آخه؟ خدا لعنتش کنه...
یک سری کار می‌بینی، نویسنده خوب، کارگردان خوب، بازیگر اصلی خوب، ولی کنارش از همین غیرتئاتری‌ها که حضورشون یا بازمی‌داردت از دیدن اون کار، یا دل‌چرکین و با گفتن یا شانس و اقبال بلیت می‌خری و می‌ری، و ۹۹ درصد مواقع با دلی چرکین‌ار از سالن میای بیرون و زیر لب داری با خودت می‌گی نه واقعا کی این تخم لق رو کاشت؟ خدا لعنتش کنه...
این رو مستقل از این نمایش میگم، چون به بازیگر و کارگردان ربط نداره، ولی به گروه به هر حال مربوط هست.

اسم اون چیزی که گروه محترم به عنوان تیزر این تئاتر به اصلاح خودش «ساخته» و در فضای مجازی پخش می شه، ساختن تیزر نیست. اسمش مصادره به مطلوب یک ویدئوی موجود با افزودن نام خودت در انتهای ویدئو هست.
این نوشته هیچ ربطی به نمایش ندارد.

برای بار چندم، مدیران و عوامل محترم تئاتر پالیز، اگه توانمندی این رو ندارید که اجراهای پشت سر هم رو چنان مدیریت کنید که با تاخیرهای مداوم رو به رو نشیم، برای کارهای آینده، بیست دقیقه، نیم ساعتی به فاصله بین نمایش ها بیفزایید که هم شما از عهده درآوردن زمان بندی اجراها بربیایید، هم این که انتظار بیش از حد پای تماشاگر رو خشک و حال خوبش رو به امید دیدن کاری مناسب مکدر نکنه.
این طور هم نیست کسی که می تونه برای یک اجرای 2 ساعته با شروع زمانی ساعت 21 بیاید، براش فرقی نکنه کار نیم ساعت دیرتر تموم شه! حتی اگر مشکلی هم در برگشت به منزل براش نباشه، دوست داره خودش برای زمان بندی روز خودش تصمیم بگیره. یا شاید دوست داشته باشه اون نیم ساعت انتظار ناگزیر و ناخواسته رو در جای دیگه ای بگذرونه و مجبور نباشه تو حیاط تماشاخانه سر کنه و گوش به زنگ فراخوان شروع اجر باشه.

و این که من از تئاتر شهر، با تمام کاستی ها و امکانات کهنه اش برای تماشاچی بابت یک قضیه بسیار ممنونم و براش کمر خم می کنم، این که «بچه» کمتر از یک سن و سالی رو راه نمیدن تو سالن! لابد دلیلی داشته. امیدوارم جاهای دیگه، از جمله پالیز، رعایت بکنند.
و اضافه کنم به مزایای تئاتر شهر به ویژه سالن هایی به غیر از سالن اصلی تئاتر شهر که بدون تاخیر نمایش شروع می شود. به شخصه بابت یکی دو دقیقه تاخیری که به موقع به سالن چهارسو نرسیدم ، اجازه ورود به سالن را نداشتم. و این نظم بسیار قابل تقدیر است. این نشان دهنده یک کار حرفه ای و احترام به وقت و حقوق تماشاگران است.
۱۹ مهر ۱۳۹۶
حقیقتا این تاخیر ها آزار دهنده ست
۱۹ مهر ۱۳۹۶
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
من اصلا نمی خوام درباره اجرا، بازی ها، و سایر عناصر این نمایش بنویسم که الحق و الانصاف خوب و راضی کننده بود، بلکه می خوام درباره یک نکته دیگه بنویسم. چیزی که من رو شدیدا به وجد اورد.

به عنوان کسی که سال هاست که ادبیات در رده های بالای علاقه اش هست و سالیان دیگری رو هم در ترویج ادبیات ژانری فعال بوده، شنیدن، حس کردن، تک تک عبارت ها، اصطلاحات، جمله بندی های این نمایش یعنی لذت، شور، شوق، وجد و حظی که در توصیف نمیاد.

یعنی مواجهه با متنی که چنین فارسی خوبی داشته باشه، می تونه هر انسانی رو سرشار از شعف کنه. درآوردن چنین نوشتاری نشان می ده نویسنده تا چه حد به گوشه و کنار زبان فارسی مسلط هست و برای دراوردن چنین متنی، چقدر زمان صرف کرده و از مداقه های خود در منابع و کتاب های گوناگون -چه در زمان های پیش و چه برای کار روی این متن- به شایستگی استفاده برده که در نهایت امر چنین متن شسته رفته ای رو از کار درآورده.

صد البته که چند جایی از متن سکته یا ایراد داشت و برخی عبارت ها به ظرف زمانی داستان نمی خورد و در اون زمان استفاده ای نداشتن، اما نسبت به کلیت کار چنان اندک بود که قابل اغماض باشن.

سپاس آقای یاراحمدی، و احسنت و دست مریزاد غرا برای شما :)
پرند محمدی این را خواند
مهیا، مارینا، متین میرحسینی، نیلوفر و حسین مجتهدی این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
من و دوستانم بعد از تماشای این اجرا به دو دسته خیلی متفاوت تقسیم شدیم، یک دسته به شدت از تئاتر لذت برده بودند و 8 از 10 بهش دادند، یک عده مون هم بسیار براشون حوصله سربر بود و بهش 2 از 10 دادن!

برای دوستانی که به متن های روانشناختی علاقه دارند، این نمایش توصیه می شه. برای کسانی که به روند داستان گویی علاقه بیشتری دارند، این تئاتر توصیه نمی شه.

بازی ها خوب و راضی کننده بود، البته اگر از اون دسته باشید که نمایش براتون حوصله سربر بوده باشه، تاثیر این بی حوصلگی اون قدری خواهد بود که به جز یکی دو نفر از بازیگران، به بقیه شون نمره رد بدین.

خلاصه که این تئاتر قابلیت این رو داره که تماشاچیان رو به دو قطب کاملا مخالف تقسیم کنه!
شادی بهرامی، سپهر، زهره مقدم و nilou این را خواندند
کیومرث شنبه ای این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید