در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال سارا امینی | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 18:43:19
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
مخاطبانی که اجرا را دیده اند بخوانند! احتمال اسپویل وجود دارد! :)
.
.
.
معمولا در مورد اجراهایی مینویسم که منو تحت تاثیر قرار دادند یا از ... دیدن ادامه ›› دیدنشون مایوس شدم!
مارلون براندو جزو گروه اول بود ولی با چندین نکته ای که وزن کار را به شدت پایین آورد!
موضوع بسیار جذاب وتکان دهنده بود همراه با خلاقیت بدیع از پیش شناخته شده ی جناب رنجبر!
در خصوص محتوی! متن نهیب ذهنی برای من بود که لحظات پیش از مرگ آدمی دستخوش و درگیر چه تفکراتی میشه!
از چه مسائلی درطول زندگی اش وجدانش آزرده شده و در لحظات پایانی زندگی ،انسان با چه دردهای غیر جسمانی ای درگیره!
محتوی عالی بود!
از دیگر نکات مثبت اجرا، شخصیت ماریا اشنایدر هست و جنجال فیلم آخرین تانگو در پاریس! اونجایی که سارا رسول زاده (ماریا) بهترین خبر زندگیش رو تلفنی میدونه که بهش زده میشه و گفته میشه که برای نقش مقابل مارلون براندو در فیلم اخرین تانگو در پاریس انتخاب شده! و همین انتخاب که خوش ترین خبر زندگیش بود بدترین اتفاق زندگیش رو رقم میزنه!
این تضاد خیلی به خوبی به تصویر کشیده شد!
صحنه ی دیگه ای که منو تحت تاثیر قرار داد زجه های ماریا اشنایدر جلوی مارلون براندو بود که میگفت :"من نامزدمو دوست داشتم! میخواستیم ازدواج کنیم !زندگیمو دوست داشتم !آشپزی کردن رو دوست داشتم! حالا از کره متنفرم...
هنوز به حسی که تو اون صحنه داشتم دارم فکر میکنم!
سارا رسول زاده نقش ماریا اشنایدر رو با تبهر تمام به روی صحنه برد! دستمریزاد!
موسیقی کار به معنای واقعی کلمه عالی بود!بسیار تاثیر گذار و هم خوان با ریتم نمایش!تبریک میگم به این انتخاب هوشمندانه ی جناب رنجبر!
دیالوگها در جاهایی فخیم و تاثیر گذار بود همسو با محتوی بدیع و خلاقانه ی داستان! و از نقاط قوت پر رنگ اجرا!

و حالا برسیم به نقاط ضعف اجرا از دید بنده:
اول و قبل از هر چیزی بازی مهران امام بخش که متاسفانه از نظر من روی نقش مارلون براندو ننشسته و چفت و جور نشده بود! طراحی حرکاتی که برای این نقش در نظر گرفته شده بود با فیزیک بازیگر و توانایی اجرای ایشون هم خوانی نداشت!ضمن اینکه بازی اقای امام بخش درجاهایی از اجرا تصنعی و خالی از انتقال حس لازم بود!
کاش بهنام شرفی این نمایش رو تنها نمیذاشت! صد حیف!
.
کاراکتر مرلین مونرو ای کاش توسط بازیگر دیگه ای اجرا میشد! یا دست کم سارا رسول زاده در ایفای نقش مرلین مونرو نو آوری به خرج میداد! چرا که ایشان با همان تن صدا و همان شیوه ای که نقش ماریا اشنایدر رو بازی کرد نقش مرلین مونرو را نیز ایفا کرد! با همان لباس تنها با یه کلاه گیس زرد رنگ!
در موردنقش یلدا عباسی و کاراکتر سگ که کابوس ذهنی مارلون براندو را بازی میکردند به نظرم پرداخت دلچسبی به این دو کاراکتر نشده بود و نقش ها ابتر ماند!
کاراکتر پدر میتوانست اجرای محکم تری داشته باشد ولی اپیزودهای پدر به نوعی تاثیر گذار بود !چرا که اشاره به کودکی مارلون براندو داشت و جبری که گلوی این انسان را گرفت و او را در مسیری قرار داد که دلخواهش نبود!
من کار را مجموعا دوست داشتم و بازی سارا رسول زاده قابل دفاع و درخشان بود
علی رغم ایراداتی که عرض کردم که وزنشان کم هم نیست! ولی به دوستان توصیه میکنم کار را ببینند
دیدنش خالی از لطف نیست.
خسته نباشید میگم به جناب آقای رنجبر به علت خلاقیت در پردازش داستان، دیالوگها ، انتخاب موسیقی اینچنین تاثیر گذار و به ویژه به خاطر پرداختی که روی شخصیت ماریا اشنایدر داشتند !
منتظر برتراند راسل میمانیم
سپاس و خسته نباشید
طراحی لباس و بخش بندی صحنه ی نمایش توسط تور بدیع و خلاقانه بود!
طراحی حرکات جذاب و جالب از کار در آمده بود!
نورپردازی نمره ی قبولی را میگرفت! ... دیدن ادامه ›› و متن که انتخاب خوبی بود از منظر سوژه ولی پرداخت کم رنگ ان را از درخشش بازداشت!دیالوگها در شأن محتوی نبود!
و کاش این امتیازات کار با ریتم کند و جا نیافتادن شخصیت های نمایش در هم نمی آمیخت!
ضمن اینکه سکونی و لختی ای ملموس در بازی بازی پیشگان حس میشد که گویی در انتقال حس شخصیت مورد ایفای خود ناتوان بودند! و تماشاچی را از از دنبال کردن کار دلزده میکرد!
روایت داستان همونطور که دوستان اشاره کردند با کندی بیش از حد همراه بود!
کار در دو سوم ابتدایی نمایش از ریتم افتاد و با سردرگمی وقایع همراه شد!و تماشای کار را از حذابیت انداخت!
لهجه ی شاه عباس به نظر من جای کار بیشتری داشت تا باور پذیر تر باشد!
در محموع برای کار زحمت زیادی کشیده شده بود ا و به خاطر خلاقیت پر واضح در طراحی حرکات،نوع نگاه به اجرا،و نو آواری در طراحی صحنه و لباس میتوان از ضعف های موجود چشم پوشی کرد!
ارزش دیدن را دارد
ممنونم از گروه احرایی خسته نباشید
شاید انتظار من خیلی بالا بود از این کار
چون نام آقای داغستانی در میانه ی کار بود!
.
.
.

متن به نوعی بازتکرار نمایش "پس از برخورد ... دیدن ادامه ›› جسم سخت به سر" بود!
شوریدگی هایی که پس از یک فاجعه اتفاق می افتد!
اما با کارگردانی جا نیوفتاده و بازی هایی به غایت ناپخته همراه شد!
بازی ها جدا از نقش آفرینی ضعیف و تصنعی بازی پیشگانشان !
با تپق های مکرر و گم کردن جای جای متن همراه بود!
در میان این حجم حجیم بازی های ناپخته! بازی نقش حمید به شدت ابتدایی و تصنعی و خالی از انتقال حس نسبت به سایر بازیگران نمایش ارائه شد!
گریم به طرز زمختی تو ذق میزد! گریم نقش حمید! به شدت اغراق آمیز و باور ناپذیر بود!
و باز هم متن!! که محتوی عاشقانه ی ناشیانه ای بود که پرداخت بد به آن داستان را تا سرحد کلیشه پایین برد!
عبارت تو چشمات چراغ زرد و چراغ قرمز راهنمایی رو میدیم! ( اشاره به صحنه ای که ماشین پشت چراغ قرمز بود و دختر و پسر محو همدیگه بودند و زمان و مکان رو گم کرده بودند!) ادم رو یاد متن کتابهای بیست سال پیش مؤدب پور می انداخت!
تاریخ مصرف گذشته و کلیشه ای ..
امان از تکرار و باز تکرار بعضی از مونولوگ ها!!!!در جایی که تنها یک بار گفتنش کفایت میکرد! این بازتکرارها محتوی مد نظر نویسنده را از اعتبار می انداخت و و به عینه تماشاچی را دلزده میکرد!
تنها نقش آفرینی آقای فرزام قابل قبول بود که اونهم حس کردم وام دار سبک و سیاق نقش جناب "هادی احمدی "در پس از برخورد جسم سخت به سر" بود!
به امید اجراهای بهتر از جناب روشنی

عشق ثگی کاری به نویسندگی و کارگردانی امید غفاری روایت زوجی به نام های سِنو و زولان است که رابطه ای عاشقانه با هم دارند!
یکی از دوستان سنو ... دیدن ادامه ›› (بازیگر نقش زن) به سفر میرود و گربه اش را به سِنو میدهد که نگه دارد!
سنو به گربه وابسته میشود و این مسئله حسادت زولان را بر می انگیزد و زولان برای اینکه شر گربه را کم کند سگی را به خانه می آورد و در همان حین مخفیانه گربه را میکشد و برای اینکه سنو شک نکند اتهام را متوجهه سگ میکند!
سنو باور میکند و کشته شدن گربه را توسط سگ میپذیرد و با خود میگوید این غریزه ی سگ است که با گربه دشمنی دارد و چون این حس غریزی ست سگ را مقصر نمی انگارد و با سگ هم رابطه ی احساسی برقرار میکند برای سگ نام لیام ( نام دوست پسر قبلی اش) را انتخاب میکند به او وابسته میشود و باز هم حسادتهای زولان...
.
.
.
.
.
ایده ی نمایش بسیار عالی بود!!
ایده ی مطرح شده در نمایش را شاید هر کدام از ما به عینه تجربه کرده و از جان لمسش کرده باشیم!
اینکه که چطور یک انسان همه ی آن چیزی را که برایش در زندگی ارزشمند بوده را به یکباره از دست میدهد و برای حفظ آن به آب و آتش میزند که نگهش دارد!
حتی به قیمت اینکه از ماهیت واقعی خود خارج شود و به علل العوامل موجود تن دهد !فرو بریزد !و ماهیت خود را کنار بگذارد و به مفهومی تنزل یافته تر از آنچه هست تغییر شکل یابد !صحنه ای که زولان برای اینکه سنو دوستش داشته باشد و ترکش نکند تبدیل به سگ میشود..
تنها و تنها برای اینکه از دست ندهد آنچه را که از جان دوست میدارد!بسیار قابل تأمل بود!
.
.
.

اینکه انسانِ بلند پرواز عصر حاضر ،پپوسته از آنچه که دارد ناخشنود است و به مدینه ی فاضله ای جدا از آنچه دارد می اندیشد! به سمت آن مدینه ی فاضله ی مفروض اش می شتابد
و برای خود بتی میسازد و
همه چیزش را، دار و ندارش را در این راه میدهد و به یکباره میفهمد آن همه ایثار و از جان گذشتگی که از خود نشان داده همه خرج باطل بوده و مدینه ی فاضله ای که تصور میکرده سرابی بیش نبوده و او همه چیزش را اکنون باخته است!
در حالی که راه به گذشته خود و آنچه داشته ندارد و آنچه در گذشته داشته است را نیز از دست داده است...( اپیزودی که سِنو همه چیزش را رها میکندو با سگ فرار میکند ولی اندک زمانی بعد سگ به او خیانت میکند و رهایش میکند و این درحالی ست که زولان را هم دیگر از دست داده است....
.
.
.

محتوی از این دست تأثیر گذار شاید جایش میان اینهمه نمایش های رنگ به رنگ در تماشاخانه های این شهر کمیاب و و حتی نادر باشد!
حیف که ائیده ی منحصر به فرد نمایش فدای بازی های ناپخته و شتابزده ی بازیگرانش شد!
هرچند که تنها دو روز از اجرای این نمایش میگذرد و ناهماهنگی و بازهای نسبتا ضعیف در اجراهای اولیه معمولا در بعضی از کارها قابل پیش بینی ست که امیدوارم در ادامه ی کار این نقصان برطرف شود!
به واقع بازیگر نقش سنو و زولان در انتقال حس ناتوان و نا کارآمد بودند و تپق ها و میمیک ثابت صورت و حرکات بدن بازیگران حکایت از این داشت که بازی پیشه های این کار در حد و اندازه ی مورد نیاز برای اجرای این نمایش نبودند!
بازیگر نقش گربه و گریم آن به شدت توی ذوق میزد! مخصوصا نوع آرایش چهره که هیچ ربطی به صورت یک گربه نداشت و به شدت اغراق آمیز بود!

تنها میتونم بگم بازیگر نقش سگ که در طول نمایش" لیام "نام گرفت بسیار عالی از پس ایفای نقش خود بر آمد!
طراحی حرکات و نوع ایجاد صدا
ی سگ در نقش لیام عالی و باورپذیر بود و به تنهایی توانست گوشه ای از ضعف بازی سایر بازیگرانش را جبران کند!
باز هم میگم چه حیف! که نقایصی این چنینی کار را از درخشش باز داشته است!
بازی ها و طراحی صحنه و گریم اگرچه حداقل ها را برآورده میکرد ولی برازنده ی محتوی نبود!
اشکالی که در طراحی دکور مشهود بود این بود که برای مخاطبانی که گوشه ی سالن نشسته بودند فضای پشت اتاق سنو و زولان کاملا قابل دید بود
جایی که بازیگران به پشت آن میرفتند و لباس عوض میکردند کاملا پیدا بود و از نظر بنده نقطه ی ضعف طراحی صحنه به حساب می آمد!
نمایش از منظر محتوی و ائیده ی نویسنده،یکی از تأثیرگذارترین اجراهای امسال بود برای من !
قطعا با تمام کاستی های موجود ارزش دیدن را دارد و تا ساعتها ذهنتان را درگیر میکند
به دیدار آن حتما بروید!

تبریک و خسته نباشید میگم به آقای غفاری عزیز
منتظر کارهای بعدی از ایشون هستم
دوست عزیز از توضیحات خوبتون بهره بردم. فقط ب نظرم لطفا گزینه ی احتمال لو دادن یا کاهش جذابیت رو تیک بزنید
۱۳ دی ۱۳۹۷
من معذرت میخوام
شاید لازم میدونستم برای اینکه خواننده متوجهه عرایضم بشه توضیحی بدم در مورد وقایع نمایش
بازم عذر خواهی میکنم
من نقد رو برای کسانی نوشتم که کار رو دیدند
۲۵ دی ۱۳۹۷
سلام خانم امینی
سپاس از نقدتون ولی بهتر است گزینه لو دادن یا فاش شدن را حین انتخاب گزینه نقد برگزینید.
۲۵ دی ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بازیگر نقش زن پوش عاااالی بود
رضا غیوری این را خواند
کلیات کار چطور بود سارا جان؟
۰۳ دی ۱۳۹۷
مرسی عزیزم از توضیحات کاملت ❤️
۰۴ دی ۱۳۹۷
خواهش میکنم نازنینم
۰۸ دی ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید

از راه دوری در ترافیک شدید خودم رو رسوندم به نمایش
بازی هایی پر از تپق اغراق و نمایشی
چطور دوستان نوشتند :اصلا متوجهه نمیشدی تماشاگرانی که بین مردم صحبت میکردند بازیگزان خود نمایش بودند!
یعنی مخاطب تاتر ما به این حد از ساده لوحی رسیده!؟؟
نمایش چیزی برای ارائه نداشت! جز ائیده ای که ابتر ماند!
حال خراب دیشب من براتون تکرار شد! متاسفانه تاتر نبود هوچی گری بود...
۲۸ آذر ۱۳۹۷
یکی از نقاط ضعف تیوال کاربرهای یک روزه هستن که میان اکانت میسازن رای میدن کامنت میذارن و یهو غیب میشن!
۲۸ آذر ۱۳۹۷
ممنون بابک جان و سپاس از شما خانم امیری؛ یقینن به نظر شما دوستان اعتماد می کنم
۲۸ آذر ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بد بود به معنی واقعی کلام!
نام خانم رویا نونهالی وسوسه ی دیدن کار را در ما ایجاد کرد!
رفتیم و ناامید و سرخورده برگشتیم
بازیها باور ناپذیر و ضعیف بی جهت پر هیاهو و سبک بود!
طراحی حرکات به شدت ضعیف و تو ذوق میزد!
وقایع بی سر و ته و عقیم در انتقال مفهوم بود و سر نخ داستان ناشیانه در خیلی از جاها گم میشد!
ایده نمایش خوب بود ولی متاسفانه به بدی به تصویر کشیده شد!
طنز سخیف و بی مورد و جایگاه در دو سوم انتهایی نمایش از نظر من اعتبار نصفه و نیمه ی نمایش را هم با خود از بین برد!
نورپردازی و طراحی صحنه ... دیدن ادامه ›› خوب بود منتها در آن شبی که ما به تماشای کار نشستیم بازی های شتاب زده و بی جهت پر هیاهو و پر از شلنگ و تخته ی بی مورد،در جایی از نمایش باعث شکسته شدن درب چوبی گوشه ی صحنه ی نمایش شد!که از در وسط نمایش عوامل اجرا در صدد تعمیر آن بر آمدند جلوی چشمان تماشاچیان!
اخه اینهمه اغراق چرا!!!!!
از سوی دیگر جدا از خیلی از موارد که کار را از ارزش می انداخت! موسیقیِ کار ،خیلی خوب و حرفه ای بود ! و نقطه ی درخشان کار بود
موسیقی را از این نمایش حذف میکردی چندان چیزی از اعتبار آن باقی نمیماند!
از خانم رویا نونهالی واقعا انتظار اینچنین نمایشی را نداشتم
منتظر نظرات بقیه ی دوستانی که نمایش را دیدند هستم
iamnegin@، محمد کارآمد، رضا بهکام، امیر و سپهر این را خواندند
میترا این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
کاش تمدید میشد
میترا این را خواند
ستاره نگارستان این را دوست دارد
علی رغم نظرات برخی دوستان من کار رو دوست داشتم. آبرومند و بسیار قوی بود.
۲۱ آذر ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
امروز روز پایانی این اجرا بود و من خواستم نظرم را در انتهای کار بنویسم که تأثیری در روند فروش این نمایش نداشته باشه!
به جرأت میتونم بگم با اختلاف ... دیدن ادامه ›› !یکی از بدترین نمایشهایی بود که به عمرم دیدم!
واقعا باورم نمیشه! هنوز باورم نمیشه آقای مرزبان این کار رو کارگردانی کردند!
بازی همه ی بازیگرا به معنای واقعی تصنعی و باور ناپذیر و ناتوان از ایفای نقش بود!
من تعجب میکنم از خانم فریبا کوثری! صداسازی مصنوعی و بازی ایشان واقعا برای مخاطب غیر قابل قبول بود!

از اقای حاتمی چی بگم !واقعا جای تاسف داره!
ایشان در جای جای بازی فوق درخشانشا از پس چهار تا دیالوگ ساده هم بر نیامده بودند!
در قسمتهایی از نمایش تو گویی آب سرد بر سرم ریخته باشن! شوکه شدم بودم از این حجم بازی های فوق تصنعی و صحنه های دل به هم زن !
یکی از این قسمتها !، زمانی بود که سینا( حاتمی)از پشت شیشه ی مات اتاقش گیتار میزد ! انقدر این صحنه مزحک و ناامید کننده بود خودم دیدم خیلی از تماشاگران از تأسف فقط سر تکان میدادند!
یا صحنه ی دیگری که سینا با کفش و چوب اسکی اومد وسط حال خونه!
واقعا فاجعه بود!
و صحنه ی طلایی نمایش جایی بود که میترا حجار که فردا عازم اتریش بود برای شام قرار بود بیاید منزل مادرهمسرش سینا! که به یکباره دیده شد نقش ساناز (میترا حجار)با لباس عروسی و کاپشنِ سفیدِ خنده داری ! دوان دوان از خیابانهای در محاصره ی پلیس خود را به منزل مادر سینا رساند! در حالی که اصلا مراسم عروسی در کار نبود!
به نظر من در این صحنه میترا حجار با بازی فوق تصنعی و گریم افتضاح و کلاه گیس بافته شده بر سرش تماشاچی را به مرز انزجار رساند!
انتخاب بازیگر واقعا بد بود و کوچکترین هماهنگی با کار نداشت!
انتخاب اقای حاتمی در نقش یه پسر جوان بیست و پنج شش ساله واقعا توهین به فهم و شعور مخاطب بود!
انتخاب سام قریبیان در نقش پسر نوزده ساله!
دکور واقعا در بخشهایی ناشیانه و ناموزون یود!
بازی ها به غایت بد و ناامید کننده بود!که از کارگردانی ناکام جناب مرزبان سرچشمه گرفت!
من هنوز هم باورم نمیشه این کار از ایشان ارائه شد!
طراحی لباس بد و باورناپذیر بود!
گریم فراتر از بد !
تمام آنچه در صحنه دیدم دل به هم زن و ناهماهنگ و بی تناسب بود
امتیازی که به این نمایش میدم 2 از 10 است آنهم به احترام سه دهه سابقه ی هنری جناب مرزبان
دیدتون وحشتناک منفی بود به ایرادهایی که گرفتین
این تیاتر با ضعف هایی که داشت اینقدرها هم بد نبود
۱۲ آذر ۱۳۹۷
من دفاع صرف از این کار نمیکنم ولی خب مثلا جایی که به گیتار زدن سینا ایراد گرفتید اون صحنه میخواست به منزوی بودن سینا اشاره داشته باشه که تا یه چیزی بهش میگفتن سریع میرفت تو اتاقش و دوس نداشت با کسی معاشرت کنه
و قصدش سانسور خود گیتار و نواختنش که از نظر منم پنهان کردنش مذمومه نداشت
برداشت من این بود
کلا به نظرم از هر اثری میشه نکته مثبتی دریافت اگر عینک بدبینی رو گه گداری به کناری بگذاریم
۱۲ آذر ۱۳۹۷
درسته
ولی مفهومی که میگید به بدترین و سطحی ترین شکل ممکن انتقال
پیدا کرد!
هنوز به خاطر اعتبار و عقبه ی هنری هادی مرزبان ناراحتم
خدشه ی بزرگی بود به نظر من
به هر حال ممنونم بابت نظرتون
۱۳ آذر ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
"مرگ در میزند "روایت مردی ست که به یکباره با مرگ در کالبد یک انسان مواجهه میگردد!
نمایش نگاه جالب وودی آلن را به مقوله ی مرگ دارد!اینکه ... دیدن ادامه ›› مرگ در ذهن آدمیزاد همیشه چیزی مرموز و ترسناک است ولی به خوبی در نمایش دیدیم که مردی که مرگ به سراغش آمده بود از دیدن مرگ در قالب یک انسان به خنده افتاد و گفت مارو گرفتی؟!
نکته ی جالبی که به ظرافت در نمایش به آن اشاره شد هنگامی بود که مرد و مرگ با هم ورق بازی میکردند و مرگ آشکارا تقلب میکرد و برگه ها را یواشکی مثل بچه ها زیر زیرکی نگاه میکرد نشان میدهد که مرگ برخالاف تصور انسان که مضمونی پیچیده و اسرار آمیز و پرابهام است به سادگی از پس یک ورق بازی کردن بر نمی آید و تلنگر جانانه ای ست به بت ترسناکی که انسان از مرگ در ذهنش خود ساخته است!صحنه ی آخر نمایش هم در نوع خود تصدیقی بود بر این نهیب وودی آلن که در سرتاسر نمایش به خوبی حس میشد! که به یکباره مرد که از مواجهه با مرگ به شدت ترسیده بود کم کم ترسش فرو ریخت و در چند جا حتی مرگ را به سخره میگرفت و حتی در اپیزود آخر انقدر با مرگ اخت شده بود که با فراق بال با چتر سیاه مرگ بازی میکرد!
بازی ها مجموعا روان و قابل قبول بود در جاهایی چه بهتر می بود اگر قوی تر ارائه میشد!
طراحی صحنه با توجهه به فضای بسیار اندک سالن مکتب تهران ،مجال ارائه ی بهتری را هم نمیداد!
چنانچه زمان نمایش کمی بیشتر و دیالوگها کمی بیشتر بود فکر میکنم تأثیر گذاری بیشتری بر مخاطب را شاهد بودیم
خسته نباشید میگم به عوامل اجرایی نمایش
مجموعأ خوب بود
ببینید و حمایت کنید

متن قوی و در عین حال سیال و دلنشین اقای تاراج
اصطلاحات به کار برده شده ادم رو میبرد به ادبیات حاکم بر تهران قدیم!
بسیار لذت بردم!
بازی ها ساده، روان و بسیار باور پذیر بود
آدم فکر میکرد روی صحنه بازیگر نمیبینه! بخشی از زندگی یک خانواده در جنوب شهر رو با تمام جزئیات ، زوایا و ملزوماتش نظاره گره!
شاید تو انتخاب یکی دو نفش باید دقت بیشتری میشد که کار تبدیل یه کار بی نقص میشد!
طراحی صحنه و لباس بی نظیر بود!
تبریک میگم به این همه نکته سنجی و ریز بینی!
حیف که صندلی های این نمایش خالی بود!
دوستان برید بیینید ... دیدن ادامه ››
حمایت کنید از یه کار عالی بی ادعا که با همچین هزینه ی اندکی برای تماشاچی روی صحنه رفته!
تبریک و خسته نباشید میگم به دست اندرکاران اجرایی
مشتاقانه در انتظار کارهای بعدی شما هستم
.
یاداشتی بر نمایش خدایگان به کارگردانی دکتر رحمت امینی با اقتباس از متن خدایگان وودی آلن
.
. "خدایگان"گروتسک *بدیع و نوآورانه ی دکتر رحمت امینی ،خلاقیت در هم آمیخته با معنای واقعی طنز است عمیقأ!
طنزی که ریشه در نداستن دارد و ندانستن هایی که گاهی بنیان و ماهیت فلسفه را به سادگی زیر سئوال می برد و مخاطب میخکوب روایت ساده و در عین حال پیجیده ی داستان قرار میگردد!
تاتری خوش ساخت ، که با خوش فکری تمام و در عین بی تکلفی !از کوچکترین بخش بندی های نمایش ارائه ای دلچسب و مقبولی به مخاطب می خوراند!
بازی ها بسیار روان و در عین سادگی استادانه ... دیدن ادامه ›› و باورپذیرند!
طراحی لباس هم در عین اینکه مورد نقد زیادی قرار گرفته به نظر من بسیار با کار هماهنگ و خلاقانه و در ذهن مخاطب نمره ی قبولی را تیک زده است!
طنزی که کل داستان را به پیش می برد که امضای وودی آلن را به حق یدک میکشد ! نکته محور و سنجیده طراحی شده و
مضمون طنز غالب در نمایش
طنزی بدیع به دور از ابتذال و شوخی های جنسیتیِ کلیشه محور و شوخی های دم دستی نمایش های این روزهاست که مخاطب دیگر منزجر از این نوع تکرارها ست حقیقتأ!
پس هر نکته ای که مخاطب را میخنداند مطلبی نهفته است که تا ساعتها و حتی تا فردای دیدن نمایش ذهن مخاطب را درگیر میکند!
"حالی که الان دارم رو گفتم"
و کارگردانی تمام عیار و سبک خاص و نوع نگاه منحصر به فرد "دکتر رحمت امینی "نقطه ی درخشان نمایش است که کاری را بر پرده ی تاتر مولوی ارائه داد که در اذهان تماشاچیان تا مدید زمانی به عنوان اثری موفق نامبرده خواهد شد!
تنها شاید موسیقی نمایش میبایست بازنگری شود! اونهم شاید!
.
.
.

خستگی ما که به در آمد !بس که ر’ه این تماشاخانه های شهر را در پیش گرفتیم بهر امید :) به دیدن تیاتری موفق که هر بار امیدمان ناامید گشت و نا کیفور از آنچه دیدیم ، آزرده و غم زده ره منزل و کاشانه خود گرفتیم و برگشتیم !
دست مریزاد!
ایها الناس بدانید تا چهارم آبان فرصت دارید!
شاید تمدید نشه...
ببنید و پیشاپیش لذتش گوارای وجودتان
سارا جان قطعا تمدید نمیشه.
ممنون از نوشته انرژی بخشت...
ممنون که نمایش رو با ریزبینی و دقت تماشا کردی...
خستگی ما به درآمد، که تماشاگر دقت کن به جزئیاتم آرزوست...
۰۱ آبان ۱۳۹۷
یک سال و دو ماه گذشت و من به امید اجرای دوباره این کار مرتب به تیوال سر می زنم! آخر سر بلیط برای تئاترهای در حال اجرا می گیرم و هیچ کدوم تا این حد رضایتم رو جلب نمی کنه.
یک کار نااااب و بی ادعا بود دلم تنگ شد براش از وودی آلن اش گرفته تا دکور و کارگردان و بازیگر و... دلم از این طنز های فلسفی جذاب و پر مایه می خواد.
۰۱ آذر ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
تأتر بد یک موضوع ناب که بسیار بد به آن پرداخته شده بود!
خیلی خیلی بهتر می شد به این ایده پرداخت! اما بازی باور ناپذیر بیشتر شخصیت ها خصوصا خود آقای کوشکی به شدت تو ذوق میزد!طنز حاکم در بعضی جاها بی مورد و منزجر کننده میشد!
تنهای جایی که مهدی کوشکی از شکنجه های دوران کودکیش میگفت
و تنها شصت ثانیه ی پایانی اجرا رو پسندیدم!
خسته نباشید به امید ارائه ی کارهای بهتر
اپیزود داستان زنی که بچه رو به بیمارستان میرسونه از هم گسیخته و متلاشی به نظر میومد!
زنی که اماج متلک پرانی مردان در خیابان میشود و در نهایت بچه ای را که تصادف کرده به بیمارستان میرساند! ارتباطی بین این دو مرضوع نبود!
بازی ها روان و باورپذیر بود خصوصا بازی خود جناب اسماعیلی
قسمت پایانی نمایش کلیشه ای بود و یکی از نقاط ضعف نمایش محصوب میشد
نورپردازی به واقع بد بود
اما در خیلی از قسمتهای نمایش انسان تصویر خودش رو در جامعه ی امروز میدید! تصویر رفتن ها و نرسیدن های هر روزه ی ما...
خسته نباشید میگم به این گروه جوان و پر نشاط به خاطر اینکه تمام خود را به صحنه بردند و با کاستی هایی هر چند ! کار عموما مقبول نظر بینده شان قرار گرفت
خسته نباشید
دیالوگهای بدرالملوک و شخصیت دوچرخه ساز رو خیلی پسندیدم
دیالوگ و مونولوگ های فخیم و کشدار با نثر وزین قاچاری و بازی عالی بازی پیشه های این دو نفش! بسیار بنده رو جذب و با خود همراه کرد!
اما به همین اندازه که این دو شخصیت ابروی نمایش رو خریدند!
بازی سروان خادمی و مردِ ارزیاب خیلی ضعیف بود و نقطه ضعف بزرگ نمایش بعد از طولانی بودن نمایش و ریتم کند در بعضی از اپیزودها مثل اپیزودی که برادر افرا نامه مینوشت! به حساب میاد
نمایش میتونست خیلی کوتاه تر باشه!
مجموعا کار قابل قبولی بود در این کارزار نمایشهای سطحی و بی محتوی ارزش دیدن رو واقعا داشت!خسته نباشید میگم به عوامل اجرا به امید موفقیت روز افزون برای این گروه
اصلا قابل قبول نبود!
به هیچ وجهه
خیلی بهتر میشد کار شه!تنها قطعه ی پایانی نمایش پرفورمنس قابل تاملی بود!
مابقی نمایش ریتم کند همراه با سکوت منزجر کننده و اپیزودهای از هم گسیخته!و خسته کننده!
جالبه که در بروشور نمایش هم آمده: در این نمایش دنبال روایت معناداری از آقا محمد خان نباشید!
کاش این رو تو تیوال مینوشتید!
Samira، عاطفه گندم آبادی و عباس الهی این را خواندند
حدیثم، فرزاد جعفریان و سپهر این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
واقعا عالی بود
دست مریزاد
نمایشی که کمتر دیده شد و حیف و حیف و چه حیف
کاش میشد تمدید شه به واقع!
دیالوگهای فخیم و کش دار
بازی های روان و صادقانه
و اجرای بی بدیل از یک نمایش تمام عیار از ترکیب نمایش رو حوضی در ترکیب با المانهای تعزیه خوانی کار قابل قبولی را به دید تماشاگر گذاشت!
واقعا ممنونم، لذت بردم
کاش سوگل و رابطه ی پنهانیش بیشتر بهش پرداخته می شد وکاش انسجام گسیختگی که در دو جا در نمایش دیده شد اصلاح میشد ... دیدن ادامه ›› که بی شک کار را به یک اثر ماندگار و موفق در ذهن بدل میکرد
هرچند که از ارزشهای این کارگردان جوان و خوش فکر چیزی کم نمیکنه
ممنون ممنون و ممنون و خسته نباشید
منتظر کارهای بعدی شما هستیم شیما جان اسدی
درود
سپاس فراوان خانم امینی بزرگوار
و ممنون از حضور پرمهرتان
نمایش پرده خانه به واسطه طولانی بودن متن چاره ای جز کولاژ شدن نداشت و این کمتر پرداخته شدن به کاراکتر سوگل و صحنه هایی از این دست از همین ... دیدن ادامه ›› بابت بود.
امیدوارم در نمایش های بعدی بتوانیم به طور کامل رضایت جنابعالی را جلب کنیم و ممنون از اینکه نظر سودمندتان را با ما به اشتراک گذاشتید.
موفق باشید
۲۳ تیر ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
به نظر من کار در مقایسه با نامه های عاشقانه از خاورمیانه و افسون معبد سوخته واقعا مینیمم انتظارات من رو از سبک کارهای اقای مرادی هم براورده نکرد....
اپیزودهای از هم گسیخته و نا همگون و بی تناسب یکی پس از دیگری...
موضوع بسیار عالی بود عجیب ناشیانه و بدقواره بهش پرداخته شده بود! من واقعا تعجب کردم اصلا انتظار کار به این شکل رو از اقای مرادی نداشتم.....
آوا فیاض (avafayyaz)
امیدواریم کارهای بعدی این گروه بیشتر به سلیقه شما نزدیک باشد.
۱۷ تیر ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دوستان من یک بلیط اگه بمیری رو امروز چهارشنبه ساعت 19 دارم که نمیتونم برم
اگر کسی میخواد باهام تماس بگیره 09122181407
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید