«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال
به سیستم وارد شوید
وقتی سعی میکنیم ادای دِین به جامعه مان داشته باشیم
تئاتری که دارای این همه زرق و برق است به دنیال چیست؟ (این را قبول دارم اجرای تمیز و صحیح آن بسیار سخت و زحمت دارد ولی بیشتر آدم را یاد این تیتر می اندازد " هیاهو برای هیچ")
با شلوغ کردن روی صحنه و حرکات پر طمطراق و حرف های درشت درد امروز جامعه در مخاطب هویدا نمیشه ممکنه برخی مخاطبین از شنیدن جملات قصار روی صحنه لذت ببرن ولی به چه قیمتی ؟! میتوان آن جمله را در صفحه ای مجازی خواند ولی الزام استفاده ان در روی صحنه باید منطقی و عمیق باشد تا بتواند مغز استخوان مخاطب را بسوزاند و آن درد را در خود حس کند.
در برخی از قسمت ها متن بسیار سطحی با جامعه تطابق پیدا میکنه و ریشه ای نیست و نویسنده قصد داره دغدغه داشته باشه (که صرفا یک ادعا است) و نویسنده و کارگردان پشت تمام این زرق و برق ها پنهان می شود اما حتی خوب اینکارو هم نمیکند. با اندکی دقت میتوان حضور تمام قد نویسنده که از قضا کارگردان هم نیز هست را وسط این همه هیاهو حس کرد.
با عرض ادب و احترام
حس می شود که تا زمانی که تفاوت "نمایش" و "تئاتر" مشخص نشود میتوان هر نمایشی را در این کشور به جای تئاتر به روی صحنه برد
آنچه که دو این کلمه را از هم جدا میکند در تئوری جدا ولی در عمل بسیار پچیده است. باز ضعفی که در اکثر کارها دیده می شود یعنی متن که دارای ضعف هایی می باشد که قابل گذشت نیست. اثری که کلمه هنر دراماتیک را یدک می کشد ولی تنها چیزی که ندارد درام است. کاراکتر از سطح فراتر نمی رود و در همان جا غرق می شود و الخ...
لجظاتی جهت خندیدن ایجاد می شود ولی خنده ای است که برای تئاتر نیست خنده ای نیست که مخاطب امروز را به تفکر وادارد(گرچه ادایش را در می آورد)
در انتها ممنونم از تمام عوامل
نام کار بسیار درست و جذاب ....
و اما بعد...
وقتی با کلاژها و قاب عکس های خاص سعی در زدن حرف های بسیار درشت داریم گاهی این اتفاقات می افتد اما فقط گاهی!!! اگر تا چند صد ساعت روی صحنه در مورد " درد" صحبت کنیم "درد" را مخاطب درک نمیکند وفقط واژه ای را به گوشش رساندیم و چه فرق میکند که بگوییم "درد" یا بگوییم " سرد" فرقی نمیکند اگر صرفا متن را بخوانیم تفاوت دارد ولی زمانی که روی صحنه می آید قائده عوض میشود این "درد" باید در جان مخاطب نفوذ کند.
اجرا تمیز و شاید به تعبیری شیک بود اما آیا کافی است؟! وقتی از جامعه خود فاصله میگیریم و میخواهیم میلیون ها مایل دورتر در مورد دغدغه های اینجا کار کنیم مثل این می باشد که کسی که شکنجه نشده و صرفا دور نمایی از ان را شنیده یا دیده را تصویر کند در حالی که بزرگانی مثل جویس در همان دوبلین جهان را فتح کردند همان جایی که زندگی میکردند....
در انتها از خانم خالقی ممنونم که تمام سعی و تلاششون رو برای یک اجرای دقیق داشته اند.
متنی که نپخته سوزانده شد!!!
زمانی که درک عمیق از متن به تحلیل های شخصی نزول میکنه شاهد این گونه اجراها می باشیم. بازیگران غیر از جناب امام بخش در جهانی غیر از جهانی که داستان در آن رخ میداد سیر سلوک میکردند در لحظاتی حس کردم خانم گلستانی متنی از اثار شکسپیر را قرار است ارائه دهند. متنی که اینگونه پتک بر مغر استخوان ادم می زند در اجرا حتی سیلی هم به مخاطب نزد. مشخص بود که کارگردان برای بازیگران حوزه بازی تعریف کرده بود و انان را هدایت کرده ولی کاش الگوی خاصی نمیدادند که حالت های واقع گرایانه کار کمتر ضربه بخوره حرکت دست و بدن در گاهی اوقات در بازیگران خارج از فضای کار بود و طراحی صحنه برای من متوسط بود چرا که از نظر زیبایی شناسی و مفهوم چندان کمک بیشتری به فهم ما نمیکرد ولی خب کارکرد خودش را نیز داشت.
امیدوارم که از این دست متن های واقعا مناسب بیشتر بیشتر کار شود چرا که تئاتر امروز ما از این فضا فاصله گرفته است.