«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال
به سیستم وارد شوید
من امروز قراره که به تماشای این نمایش بنشینم. دغدغههای دوستان رو خوندم و به سهم خودم این رو مینویسم با ذکر این نکته که به این نمایش ربطی نداره و بصورت عمومی برای تمامی تئاترها کاربرد داره.
واقعاً لازم میدونم سالنهای تئاتر، کنار تأکید بر خاموش نگهداشتن موبایل، امر بر نکوبیدن پا به صندلی جلویی، عدم تفسیر صحنه نمایش حین اجرا، عدم خنده و مضحکه بغل دستی یا عوامل نمایش، نخوردن اغذیه و ... بفرمایند تا شاید برای نسلهای بعد، صحنه و جایگاه تماشاچیانی آرام باقی بگذاریم. از ما که گذشت و عدهای بر همان پاشنهی بیشعوری میچرخند.
به اصرار و درخواست دختر خواهرم که به اقتضای سنش دوستدار ریحانه پارسا هست، دیشب به تماشای این نمایش!! نشستم.
چه بلایی سر تئاتر ایران داره میاد که قوای سرمایهداری برای اخاذی از مردم با استفاده از به اصطلاح بازیگرانی که به اشتباه و از سر نادانستن توسط همین مردم به شهرت رسیدن روو آوردند. بله، از تئاترهای لاکچری که قبح داره مثل اون تئاتر معروف هتل اسپیناس که فاصله بگیریم، از امثال این نمایش مزخرف با تماشاگران اندکش هم میشه پولسازی کرد. نمایشی که نه موضوع، نه بازیگر، نه کارگردانی و نه هیچ جیز دیگری سر جای خودش نبود. اگر بنا بود طنز ببینیم که همواره طنز معنا و مفهوم خاص خودش را دارد، نمایشها و صحنههای دیگری هم بود. چرا سعی به تنزل دادن هر مفهومی داریم . علی اوجی که تکلیفش معلومه، از کنسرت گذاری به اجرای نمایش رسیده. ریحانه پارسا منفعلتر از بازی در سریال محبوب!! پدر. وای از باقی بازیگرانش.
این نمایش تماماً صحنه جیغ رهنما و عربدههای پسر بازیگر معلومالحال و علی اوجی بود. نبینید. تو رو خدا نبینید. اگر دیدید و متوجه عرائض من شدید، حتما بیانش کنید.
میدونی مهمترین نقطه ضعف تو چیه؟ مهمترین نقطه ضعف تو امتیاز جوونیته
جانی من از گذر حرف میزنم. از خط خوردن.
بیشتر، کنجکاوی برای این واقعه منو کشوند به دیدن این نمایش. متن نمایش خوب بود و میتونستی باهاش ارتباط بگیری. میکشوندت در داستان. البته تنها کشش هم از متن بود. نه از کارگردانی و بازی ها. یعنی نوع کارگردانی باعث شده بود تا بازیگرا نتونن خوب اجرا کنن. در نمایش به طور کامل تماشاچی مورد خطاب کار بود. که میتونست خیلی بهتر کار بشه . مثل کاری که امیررضا کوهستانی عزیز در نمایش"شنیدن" انجام داد و از بازیگر مخاطب استفاده کرده بود. در طول نمایش در پرده پشت سر بازیگران، بر سر هر موضوعی تصویر واقعی واقعه نمایش داده میشد، که اصلا و ابدا نیازی نیست. با این کار، تبدیل به یک نمایشنامه خوانی با تصویر شده بود. عملا بهش تئاتر نمیشد گفت. و در آخر داستان بازیگران نشستند تا تماشاچی با فیلمی(صوتی) واقعی از ماجرا نمایش رو به پایان برسونه که کسل کننده تر از این نمیشد. تا جایی که برای اولین بار پس از اتمام نمایش شاهد دیالوگ مخاطبان نا آشنا با هم بر سر موضوع "کسل کننده بود، نه؟" بودم
به طور کل و در پایان ضمن خسته نباشید به بازیگران جوان و عزیز اینکار، از اینکه به اطلاعاتم افزوده شد سپاس
نمایش عالی. دکور خوب. بازیها مخصوصا بازی نوید جان محمدزاده، بهروز وثوقی نسل ما.
در مورد سالن:
1) خوب بود
2) صدای فن کوئل کمی زیاد بود که صدا به ما که ردیف 4 بودیم مخصوصاً در ابتدای نمایش نمیرسید چه برسه به بالایی ها. که البته صداشون هم دراومد و اعتراض کردند
3) خیلی دیر شروع کردن. ساعت 22:30 همینجوریش فاجعس. چه برسه 30 دقیقه زودتر بیای. 30 دقیقه هم بمونی پشت در بی دلیل. یعنی یک ساعت تو خیابون. چی بگم
یک نکته هم جداگانه در مورد لباس بازیگران اون هم ستاره های روی دوش ستوان دو ارتش بود. که اون ستاره ها برای سپاهه نه ارتش. لطفا عوضش کنید تو ذوق میزنه