کارهای پر پرسوناژ و پر ایده و خوش رنگ و لعاب همیشه پر از زحمته ، و کاتیوشا هم پر از بازیگران و عوامل خوب و کاربلد بود ، کار مفرحی بود که زحمت زیادی هم براش کشیده شده بود ، فقط چندتا نقد کوچیک اول اینکه عنصر غافلگیری د ر متن قدرت زیادی نداشت یا من غافلگیر نشدم یا اصلا نبود 😉 و دوم طراحی رقص با اینکه جذاب بود هم چیزی رو در من روشن نکرد ، و آخرین مقدم به اینه که موسیقی از هنر های نمایشی پیشی گرفته بود . پوزش منو بابت نقد پیشاپیش پذیرا باشید 💐.
از همه گروه ممنونم و بهترین هارو براشون آرزو میکنم
هیچ نقصی درکار نبود ، هیچجا خسته کننده نبود و هیچ جا بزرگنمایی نداشت ، تکه تکه ی عوامل در نمایش حضور درست داشتند ، کارگردانی نبوغ انگیز و بازیگران بینظیر
لانه موشها
وقتی به تماشای این اجرا میرفتم حدث نمیزدم چین اتفاق مهیجی را تجربه کنم ، طراحی صحنه، نور ، حرکات فرم و چیدمان فوقالعاده بود ، فرزام بابایی از هر امکانی به بهترین نحو ممکن استفاده کرده بود، شاید بتوان گفت این نمایش مفهوم هنر در خدمت هنر بودن را تصویر میکرد و عصاره ی این تلفیق را با عقاید تلخِ هر روز جامعه (که گویی به عادی انگاری رسیده ایم) خوش طعم تر میکرد ، ساختار متن امکان بالا بردن ریتم اجرا را داشت اما جسارت و تمرکز کارگردان بر روی ایده ها و هنر بازیگران در اجرا حتی به تماشاچی اجازه فکر کردن به این موضوع را نمیداد و تمام حواس و منطق تماشاچی را چنان درگیر میکرد ، که چشم و گوش گاهی برای شنیدن و دیدن لحظه شماری میکردند، متن عاری از یکجانبه گرایی و کاملا منطقی بود دیالوگ ها ساده و مفاهیم گسترده بود و بازیگران بی کم و کاستی کارشان را میکردند و این انتقال مفاهیم به سهولت انجام شد , ۹ ماه تلاش یک گروه همدل ، یک دنیا سختی و از همه مهمتر نبودن هیچ دلال یا واسطه با هیچ نوع تفکری در پس تولید نمایش ، یک تابلوی غرور انگیز در ذهن تماشاچی ساخت و من به عنوان مخاطب به تماشای آن افتخار خواهم کرد.