در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال ناهید ابراهیمی اصل | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 05:51:04
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
وقتی برای شروع نمایش مینشینی و صحنه با دکور خاصش اماده میشود انتظار نداشته باشید به این سادگی زندگی امروزه نسل جوانمان را روبرویتان ببینید.مشکلات بزرگی که ریشه بیشتر جدایی های امروز است .کل تیم بازیگری عالی و روان بازی میکنند و بازیشان قابل تحسین است.این نمایش را حتما ببینید .تلنگرهایی به ذهن و قلبتان دارد که شاید مسیر زندگیتان را روی ریل درست بیندازد،تا دیگر تنها نمانید.من انجا نیستم اما توصیه میکنم شما حتما انجا باشید........ا
همیشه رمان هایی اینچنین حال و هوای مرا سرد و ابری میکند و حتی هوای نفسم سرد میشود.اما این رمان راکه سالهای پیش خوانده بودم دوست دارم چون مسئلهٔ رابطه میان خویشتن و جهان پیرامون و فرد و جامعه را بخوبی نشان میدهد.انصافا کارهمه تیم عالی بود و بخصوص بازی اقای پاکدل در ان زمان طولانی و بدون وقفه قوی و عالی بود.و البته گریم و موزیک هم بسیار به فضای کار کمک کرده بود.یک خسته نباشید به همه دست اندرکاران نمایش حداقل کاری است که از دست من برمیاید و البته توصیه به دیدن این نمایش برای داشتن یک تجربه خوب را به همه عزیزان خواهم داشت چون انرژی و زحمت بسیاری مشتاق حضور شما و شنیدن صدای دستهای شماست. تا خستگی این کار بزرگ را از تن بدر کنند......
ناهید ابراهیمی اصل (nahidea)
درباره نمایشنامه‌خوانی روز واقعه i
منهم مثل شبلی سرگردان در بیابان داستان از اصفهان امده ام.خیلی تصادفی در جریان اجرا قرار گرفتم و در عین ناباوری بلیط خریدم ودرتمام مسیر رفتن به این فکر کردم که ایا صرف وقت برای شنیدن متنی که قبلا دیدم و بارها متن اش را به نقد خوانده ام عاقلانه است؟دیدن ان دکور بزرگ و انهمه اسم هم بیشتر کنجکاوم کرد که واقعا مینشینیم و فقط میشنویم......اما با شروع کار و ریتم تند ان هر لحظه بیشتر در حسی عظیم و خاصی غرق شدم.از نیمه های کار و شنیدن صدای:کیست مرا یاری کند....اشکهایی که اصلا منتظرش نبودم بدون اراده باریدن گرفت و تا اخر با من ماند....صداهای قوی و پر از احساس حس مرا از شنیدن به دیدن تبدیل کرد وتمام ان صحنه بزرگ جلوی چشمم جان گرفت.اوج کار و تیر خلاص تمام وجودم صدای اسمانی اقای زند وکیلی و همکارانش بود که با ان متن شعر قوی و زیبا یک خانه تکانی عمیق بود برای روح و روانم.نمیدانم این هنر استاد بیضایی بود یا استاد رحمانیان یا ترکیب عالی این دو عزیز....اما قطعا تیم عالی بالای صحنه و پشت صحنه در این کار ارزشمند قابل تحسین اند.باید تمام قد ایستاد و برای همه این عزیزان دست زد و ارزو کرد این اتفاق های خوشایند هر از چندگاه روحمان را خانه تکانی کند........
ناهید عزیزم
درود بر شما
و سپاس از این دلنوشته دلنشینت .
۲۶ مهر ۱۳۹۴
بسیار سپاسگذارم.خوشحالم که همدلیم.
۲۶ مهر ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
وقتی برای شروع نمایش نشستم و صحنه با نور پردازی خاصش اماده شد انتظار نداشتم به این سادگی زندگی امروزه نسل جوانمان را روبرویم ببینم.مشکلات بزرگی که ریشه بیشتر جدایی های امروز است و چه اسان در پایان با یک تغییر ساده در رفتار و کلام قابل حل شد.کل تیم بازیگری عالی و روان بازی کردند و بازیشان قابل تحسین بود.این نمایش را حتما ببینید .تلنگرهایی به ذهن و قلبتان دارد که شاید مسیر زندگیتان را روی ریل درست بیندازد.من انجا نیستم اما توصیه میکنم شما حتما انجا باشید........ا
نقره و مجتبی مهدی زاده این را خواندند
*مرضیه*، Marillion، مهدی حسین مردی و ماندانا مطاعی این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید