در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نیلوفر زندی | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 23:17:49
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
فوق العاده بودید بخصوص سر کار خانم حانیه جان ، بازی بسیار روان و مسلط . من این نمایشنامه را قبلا خوانده بودم نحوه ی ارائه شخصیت جولیا را بسیار پسندیدم ، بخصوص ابتکاراتی که در هر پرده شاهد بودیم بسیار به جا بود. نور پردازی تا حد زیادی خوب بود ام, جناب اختری اجرای قوی داشت به طور کلی در بازی ها نقصی وجود نداشت. شروع و موسیقی منتخب عالی بود. در واقع طی اجرا گاهی میخکوب شدن تماشاگران به وضوح لمس می‌شد. تم رنگی ، لباسها، انتخاب بازیگران ، به طور کلی میزان سن عالی بود. ضعف های بسیار جزئی با توجه به اولین شب اجرا قابل چشم پوشی است. جدا تبریک میگم و مطمئنا زنده نام ثمین اکبری به همتون افتخار میکنه. روحش شاد. پر توان باشید
ممنون از محبت‌ و تشریف فرمایی‌تان سرکار خانم

حتماً حتماً نکاتی که فرمودید رو مد نظر قرار خواهیم دادی
۲۳ فروردین
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
قبول دارم که خیلی چیزها خوب بود ولی متوجه بازی خانم لوسی نشدم این حجم از یخ زدگی وسط اونهمه هنرمند برام غیر قابل توجیه بود گروه موسیقی هم اجرای اولشون خوانندگی بنظرم اصلا خوب نبود سناریو قشنگ بود بازی آقای ویک رو خیلی دوست داشتم بقیه هم خیلی خوب بودن
ممنونم از لطف شما 🙏
۰۶ بهمن ۱۴۰۲
نغمه آقازاده
ممنونم از نظر و مهر شما 🙏🏽🌹
قصد بی حرمتی ندارم و منکر زحماتتون نیستم جسارت من رو ببخشید اما با خواندن سایر کامنت ها به نظرم می‌رسد اون شب شب خوب شما نبود البته از لحظه ی خشمگین شدن به بعد بازی رو دستتون گرفتید ولی قبلش خیلی بی روح و بی احساس بازی کردید یا حداقل من اینطور برداشت کردم. تنها به عنوان یک تماشاچی وظیفه دارم نقد کنم تا اجراهای بهتری ازتون ببینیم. امیدوارم سردی کلام من موجب رنجش شما و احساس بی مهری نشود.
۰۸ بهمن ۱۴۰۲
نیلوفر زندی
قصد بی حرمتی ندارم و منکر زحماتتون نیستم جسارت من رو ببخشید اما با خواندن سایر کامنت ها به نظرم می‌رسد اون شب شب خوب شما نبود البته از لحظه ی خشمگین شدن به بعد بازی رو دستتون گرفتید ولی قبلش ...
ممنونم از نظر شما
قطعا نقد شما در بهتر شدن اجرا و بازی بازیگران نمایش بسیار تاثیرگذار خواهد بود
باز هم تشکر میکنم از لطف شما🙏
۰۸ بهمن ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
من وقتی از سالن بیرون اومدم با صدای بلند گریه کردم. از دیشب تابحال ذهنم درگیر شخصیت های قصه بود و اینکه اگر همه ی انسانها این داستان رو درک می کردند درک از زندگی روابط زن و دیگران خیلی متفاوت می شد اینکه هر کدوم از ما می‌توانستیم شخصیتی کاملا دور از ذهن و متفاوت از چیزی که هستیم باشیم فقط اگر در برهه ای از زمان انتخاب دیگری داشتیم که ده ها عامل خارجی هم میتوانست دخیل باشد و اینکه یاد بگیریم به جای اگر و شاید و کاش متوجه بشیم که احساس خوشبختی کاملا نسبی است و هیچ مطلقی وجود ندارد و اینکه در هر کدوم از شخصیت ها یک من اگر اینطور انتخاب کرده بودم وجود داشت و هر کدوم از ما یک یا چند بخش از هر پرسوناژ رو در خودمون داریم ذهن منو کاملا به خودش معطوف کرده. خانم ادبی به نظرم فوق العاده بود با اینکه اکت کمتری داشتند با صورتشون به زیبایی و با مهارت حس‌ها رو منتقل می کردند واقعیت این هست که من اصلا انتظار نداشتم که ایشون آنقدر در تئاتر مهارت داشته باشند. بازی بقیه ی بازیگران محترم از نیمه ی داستان جون تازه ای گرفت و بخصوص اون خانم که نقش مادر رو داشتند به یکباره جوشیدن. اگر کتابخانه ی نیمه شب رو خونده باشید خیلی راحت میتونید این داستان رو درک کنید. صحنه ساده بود اما نیاز داستان رو تامین می کرد. (فقط چاقو دیگه خیلی معمولی بود😅) در کل من به قدری با داستان ارتباط بر قرار کردم که خیلی به میزان سن و غیره دقتی نداشتم. در کل برای یک زن ایرانی بخصوص جوان‌هایی که هنوز فرصت انتخاب و زندگی دارن پیام های فوق العاده ای داشت. فقط نمی‌دونم اون افرادی که وسط تایم وارد سالن شدن چرا پاشونو محکم می کوبیدن با هر انگیزه ای بودند به تماشاچیان بی احترامی کردند.
توجه: ,این نظر خطر اسپویل دارد.
درام فراموش نشدنی گویای حال جامعه ای است که اگرچه هر شخصی توانمندی های خاص و منحصر به فرد دارد و هر فردی رویاها ... دیدن ادامه ›› و آرزوهایی دارد اما چنان کورکورانه به یک شخص و باور چنگ زده اند که هیچ یک از توانمندی‌هایشان حتی در بحرانی ترین برهه های زندگیشان به کمکشان نمی اید. جامعه ای باهوش اما گمراه و وابسته . و همانطور که در پایان متوجه میشویم جماعتی که حتی وزش باد لای موهای دیگری را حس میکند و بویش را تشخیص میدهد قادر نیست از همان مسیری که آمده باز گردد و باز هم چشم به راه ناجی می‌نشیند حتی امید به نوزادی می‌بندد که گمان میکند کور نیست .
بازی زن دیوانه نقطه ی قوت این تئاتر بود. درخشش بازی کشیش را نمیتوان نادیده گرفت نقشی که اگرچه سایلنت و بی تحرک بود اما در واقع بسیار سخت و دشوار می باشد. نورپردازی، موسیقی، هماهنگی اجرا و انتخاب بازیگر بنظرم مناسب بود پرسوناژ در کل خوب بودن اما روی میزانسن میشد بیشتر کار کرد البته فقط در بخش طراحی صحنه . در این نمایش یکنواختی مشاهده نمیشود اما توالی وجود دارد. شروعی غافلگیر کننده و پایانی دردناک و باز هم غافلگیرکننده . نورپردازی به شدت قادر به انتقال حس بود به طوری که نور یخی در زمانی که متوجه مرگ کشیش میشدند در جا منجمدت می کرد . دیالوگ‌های دختر زیبا بیانگر شخصی بود که مدتی را در خارج از این حصار و بینا گذرانده بود می‌دانست در دوردست‌ها زندگی جور دیگری جاریست پیشنهادی که برای اجرای این نقش دارم کم کردن سرعت حرکت این پرسوناژ هست. این تئاتر به طور شخصی برای من بیانگر حال جامعه ی امروز است نسلی سوخته که ناامیدانه دل به بینایی نوزادی داده اند که سالها میگذرد تا به جایی برسد که توانایی راهبری یا نجات آنها را داشته باشد. پایان باز داستان سبب میشود تا ساعتها بعد از نمایش با داستان کلنجار بروی. در پایان یادآور می‌شوم که با توجه به اینکه این اولین کارگردانی کارگردان کار است می‌توان امیدوار بود که در کارها یا تکرارهای بعدی ضعف‌های کنونی که کاملا قابل اصلاح هستند مرتفع گردد. به گروه پرتوان بی نام تبریک میگم و منتظر کارهای بعدی شما هستم. مانا باشید
ممنون از اینکه به تماشای کار ما نشستید و تشکر ویژه بابت اینکه وقت گذاشتید و نظر مفید و سازنده ی خودتون رو با ما به اشتراک گذاشتید. امیدوارم در کارهای بعدی هم در کنارمون باشید و از نمایش های بعدی راضی تر باشید 🙏
۱۱ خرداد ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید