«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال
به سیستم وارد شوید
در کل کار بدی نبود از نگاه من ولی انرژی کار از نظر من پایین بود و جا داشت بازی های بهتری را از بازیگران ببینیم.
بسیار بسیار این نمایش دوست داشتنی رو دوست داشتم...یه مقدار اوایل کار به خاطر سرعت بازی و شلوغی صحنه تمرکز برای درک همه صحنه های نداشتم که بعد به این نتیجه رسیدم که خوب رویا همینه...همش و یادت نمی مونه.
امروز دندونپزشکی بودم...خود دندونپزشکی به اندازه کافی برای خیلی از ماها ترسناک هست اما وقتی دکتر هم دچار بیماری روحی باشه کار دوچندان سخت میشه...دوساعت تمام با فک باز و حس بغض زیر دستش بودم و بعد از اعتراف گناهان به درگاه خدا توی ذهنم سعی می کردم به حس های خوب دریافتی از این نمایش فکر کنم و مدام چهره های مختلف از استیون و دوستش و مادرش و بیارم جلو چشمام و به عقده های کودکی دکتر بی توجه باشم...واقعا چند دقیقه ای جواب داد ...خلاصه که نمایش ها باید طوری طراحی بشن که بشه اونا رو به زندگی گره زد...از غمش درس گرفت با شادی اش حس امید دریافت کرد...شاید این دکتر اگر بیشتر نمایش دیده بود.اگر شعری و با فکر خونده بود اگر تو پاییز قدم زده بود حال بهتری داشت...طلب خیر برای من و او (دسته بندی درد دل).
امشب به فاصله یک شب افتخار دیدن این نمایش عالی و برای بار دوم داشتم....و هر دوبار لذت کافی بردم...دو تا بازیگر عالی و نابغه با ارتباط چشمی و زبان بدن به موقع ...طراحی صحنه ساده و درست ...و چی بگم از موسیقی...که ما باهاش شاد شدیم...غصه خوردیم...مست شدیم...اعتراف کردیم...از مسیح سبقت گرفتیم و بالهای خورشید و سوزاندیم...جناب آقای اعتماد سعید دست مریزاد! تبریک به کارگردان محترم بابت این نمایش عالی و خلاق!
ای دروود بر اصالت دادگاه....نمایش خوب و دوست داشتنی بود با شوخی های بسیار به جا...موسیقی عالی..فقط یا توجه به زمان اعلام شده نمایش ده دقیقه زودتر تموم شد.
دیشب تا یک ساعت پیش از نمایش میخواستم نرم که ببینم...چند روزی بود که حوصله نداشتم..اما ریتم آروم و در عین حال قابل تفکر نمایش کلی اثر خوب داشت...خدا قوت به گروه اجرا و کارگردان دوست داشتنی.