در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال شهرزاد شاهین خو | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 23:41:28
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
“منِ من… من توام یا تو منی؟”
همین یک جمله کافی است تا نمایش تئاتر من را به ورطه‌ای از تعلیق فلسفی، بحران هویت و مرز میان واقعیت و توهم بکشاند. مصطفی هرائینی در این اثر، تماشاگر را به بازی در دنیای شخصیت‌هایش دعوت نمی‌کند، بلکه او را به درون خود پرت می‌کند؛ جایی که دیگر هیچ‌چیز قطعیت ندارد و پرسش‌هایی از جنس «من کیستم؟» در فضایی از ابهام طنین‌انداز می‌شود.
متن و درون‌مایه
نمایش، در عین پیچیدگی روایی، رویکردی مینیمال به مفاهیم فلسفی و روان‌شناختی دارد. هرائینی از دیالوگ‌ها استفاده نمی‌کند که صرفاً داستانی را پیش ببرد، بلکه هر جمله، خنجری است که در لایه‌های هویت شخصیت‌ها فرو می‌رود. جمله‌ی محوری “منِ من… من توام یا تو منی؟” که در لحظه‌ای تعیین‌کننده ادا می‌شود، در واقع، لب سخن کل نمایش را در خود جای داده است: مرز میان “من” و “دیگری” کجاست؟ آیا هویت ما چیزی مستقل از جهان بیرونی است، یا در پیوند با دیگران تعریف می‌شود؟
هرائینی با زبانی موجز اما عمیق، به بحران‌های اگزیستانسیالیستی اشاره می‌کند که شخصیت‌ها را به بند کشیده است. گویی آن‌ها در تلاشی بیهوده برای رسیدن به درکی شفاف از خود، مدام در سرابی از بازتاب‌ها گم می‌شوند. متن از یک سو، ریشه در ادبیات ابزورد دارد و از سوی دیگر، ردپای سوررئالیسمی را نشان ... دیدن ادامه ›› می‌دهد که در آن منطق خطی روایت از بین می‌رود و جای خود را به تصویرسازی‌های ذهنی و استعاری می‌دهد.
کارگردانی؛ سایه‌هایی که با ما حرف می‌زنند
مصطفی هرائینی، با هوشمندی، از حداقل عناصر صحنه برای خلق بیشترین معنا استفاده کرده است. صحنه‌ای که در نگاه اول شاید ساده به نظر برسد، در طول نمایش، به بستری تبدیل می‌شود که خود به بخشی از روایت بدل می‌گردد. نورپردازی و طراحی صحنه، جایگاه ویژه‌ای در اثر دارند. بازی با سایه‌ها، بازتاب‌ها و استفاده از نورهای موضعی، به گونه‌ای است که شخصیت‌ها گاهی در تاریکی محو و گاهی در نور برجسته می‌شوند—گویی خودشان نیز در ابهام وجودی‌شان سرگردان‌اند.
اگر آینه یا هر سطح انعکاسی در صحنه باشد، این تمهید می‌تواند اشاره‌ای مستقیم به مضمون نمایش باشد: تضاد میان خود حقیقی و خودی که در نگاه دیگران دیده می‌شود. در چنین فضایی، تماشاگر تنها یک ناظر نیست، بلکه خود را در وضعیت شخصیت‌ها احساس می‌کند و دچار همان تزلزل می‌شود.
بازی‌ها؛ ایمان صیاد برهانی، نقطه‌ی اوج نمایش
ایمان صیاد برهانی، همچون همیشه، حضوری خیره‌کننده دارد. اما چیزی که این بار بازی او را متمایز می‌کند، نه صرفاً تسلط بر دیالوگ‌ها و بدن، بلکه انرژی درونی‌ای است که با خود به صحنه می‌آورد. او در لحظاتی که جمله‌ی کلیدی نمایش را ادا می‌کند، تنها آن را نمی‌گوید، بلکه در تمام حرکاتش، در لرزش صدایش و در نگاهش، می‌توان تردید، جست‌وجو، و وحشت را دید.
سپندار اعلم نیز در کنار او بازی روان و هماهنگی ارائه می‌دهد. او نقش خود را نه به‌عنوان یک مکمل، بلکه به‌عنوان عنصری مستقل که در تقابل و تعامل با شخصیت صیاد برهانی قرار دارد، ایفا می‌کند. این هماهنگی در بازی‌ها، به نمایش جان می‌بخشد و لحظات تأثیرگذار آن را دوچندان می‌کند.
لایه‌های پنهان اثر؛ روان‌شناسی و فلسفه در نمایش
یکی از نکات برجسته‌ی تئاتر من، لایه‌های پنهانی است که در پسِ ظاهری ساده پنهان شده است. نمایش، از جنبه‌ی روان‌شناختی، به مسئله‌ی “خود” در تقابل با “دیگری” می‌پردازد. آیا هویت ما چیزی مستقل است یا حاصل نگاهی است که دیگران به ما دارند؟ این همان مفهومی است که ژان پل سارتر در نظریه‌ی “نگاه” مطرح می‌کند: وقتی در آینه به خود نگاه می‌کنیم، آیا واقعاً خودمان را می‌بینیم، یا تصویری را که برای دیگران ساخته‌ایم؟
از نظر فلسفی، نمایش به مکتب اگزیستانسیالیسم نزدیک است، جایی که فرد با اضطراب آزادی و مسئولیت هویت خود روبه‌رو می‌شود. همچنین، نوعی فضای سوررئالیستی بر نمایش حاکم است که در آن، شخصیت‌ها گویی از دنیای واقعی جدا شده و در جهانی از تصاویر، بازتاب‌ها و توهمات سرگردان‌اند.
نتیجه‌گیری؛ تئاتری که بعد از خاموشی چراغ‌ها ادامه دارد
تئاتر من نمایشی نیست که با پایین آمدن پرده تمام شود. بلکه در ذهن مخاطب ادامه پیدا می‌کند، در وجودش رخنه می‌کند و او را به بازاندیشی در مورد خودش وا‌می‌دارد. این نمایش، تنها یک روایت از هویت نیست، بلکه بازتابی است از ما، از تو، از من.
و این پرسش تا ابد باقی خواهد ماند:
“منِ من… من توام یا تو منی؟”
تمدید می‌شه تا آخر ماه؟ :) هیچ‌کدوم از این روزها رو نیستم…
هربار می بینمش بیشتر دوسش دارم...
به به...
چه قدر خفنی سعید خان!
سلام روزهای تازه چه روز و ساعتی قابل خرید هستن؟
نیکا این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
•چی می‌شه که یه آدم با تمام وجود دلش می‌خواد که حافظه‌ش پاک بشه و توی سفیدی مطلق باشه؟ بی‌خبر، گنگ، غریب با هرکس و هرچیز… جوری که ندونی اسمت چیه و کجایی، چی دوست داشتی، وقتی بچه بودی چه شکلی بودی؟ فردایی وجود نداشته باشه، برزخه یا بهشت؟!

اصلا یه آدم مگه چه کاری ممکنه بکنه که راضی به پاک شدن حافظه‌ش بشه؟

‏امین خوش ذوق، ‌نابغه، چه‌قدر کیف می‌ده دیدن نمایشی که توی تک تک لحظه‌هاش حس کنی این کار چه‌قدر با عشق ساخته شده، چه‌قدر مهم بوده برات، به عنوان بیننده جدی و یک فرد همیشه عاشق تئاتر، ندیدم، نشنیدم و مطمئنم نیست و نبوده کاری که این‌ حجم از تعلیق و هر لحظه به مخاطب تزریق کنه و این پایان بندی نفس گیر و داشته باشه… و این کار و فقط تو می‌تونستی بکنی، متن و بنویسی و به بهترین شکل کارگردانیش کنی، احترام به مخاطبت و با ایستادن جلوی در و بدرقه کردنش رعایت کنی و این‌قدر بدونی و بفهمی! امیدوارم همه بفهمن چه آدم با سواد و هنرمندی هستی و روز به روز این مسیر قشنگ برات هموار تر باشه.

سعید… تو کار درخشان زیاد داری، از خیلی سال پیش و تا سال‌های دور و دراز آینده. اما توی این نمایش زندگی می‌کنی، بازی نیست، تئاتر نیست، ... دیدن ادامه ›› حس نمی‌کنی ۱:۱۵ مردم می‌شینن می‌بیننت و بعدشم تشویق و تمام! فردا برای تو تمومی نداره، هیچ‌کس جز تو نمی‌تونست تمام جونش و توانش و پای این نقش بریزه… تو توی تئاتر منحصر به فردی، فردی و بازی می‌کنی که حتی مخاطب نمی‌دونه اسمش چیه! اما می‌فهمتش، همراهشه، دلش نمی‌خواد ولش کنه، با عذابش عذاب می‌کشه و تو باعث خیره شدن آدما و حیرت از حرفه‌ای بودنتی. امیدوارم همیشه داشته باشیمت سعید.

و تو ایمان یادمه از ٦ سال پیش تا الان که می‌شناسمت فقط یه چیز و مدام تکرار کردم. (تو همه‌ی ایمان یه آدمی به تئاتر…) با تو عاشق صحنه شدم، با تو عاشق تئاتر شدم، با تو فهمیدم برای جادو کردن نیازی به چوب دستی نیست، فقط کافیه تو باشی! تو تک تک نقشارو مال خودت می‌کنی، همه‌رو می‌کنی به تیکه از وجودت و بخشی از هویت تئاتر! آدم و از زمین جدا می‌کنی با اجرات، تو خود تئاتری ایمان! هر کاری که فکرش و می‌شه کرد می‌کنی که مخاطب هیچوقت هیچی یادش نره، کاری که فردا و فرداهای بعدی مدام بهش فکر کنی و مرز واقعیت و رویا رو تشخیص ندی! تو یه کاری می‌کنی که آدم ندونه خوابه یا بیدار، نتونه باور کنه واقعا این‌همه شگفتی و یه انسان رقم می‌زنه! تو جادوگری، بازیگری، اصلِ هنری! کاری می‌کنی همیشه آدما با اون کاراکتری که بازیش می‌کنی همزاد پنداری کنن و نتونن فراموشش کنن… تئاتر و بدون تو و وجودت نمی‌شه تصور کرد.

حضور میرسعید مولویان همیشه جذابه حتی کوتاه!

*عکس برداری از اجرا آزاده و بخشی از کار هستش، اما رکورد صدا و فیلم برداری اصلا قشنگ نیست… امیدوارم دفعه بعدی که رفتم این اجرا رو ببینم دوستان این کار سخیف رو انجام ندن!
کار خفن، عجب تیمی!
چه‌قدر همه‌چیز درست بود،
رئال اجتماعی و تلفیق طنز استادانه آقای کاهانی
متن و اکت‌ها باورپذیر و دوست داشتنی
تلخ اما بسیار جذاب
خسته نباشید واقعا

(کالباس ۱۰۰٪ بهتر از ۷۰٪ نیست؟:)))
امیر مسعود، محمد فروزنده و yasna mirtahmasb این را خواندند
امیرمسعود فدائی این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
با ما که عکس نگرفتین، بعد تئاترم دوتا دوتا نشستیم بگیم وای چه‌قدر سختی کشیده توو زندگیش من درکش می‌کنم، چون ما که جای شما نبودیم! مثل این‌که یه مرد بگه یه زن حامله‌رو درک می‌کنه! حقیقت اینه حضرت که دونستن بعضی چیزها از فهم و ادراک آدمیزاد خارجه، مثل این‌که شما چجوری توی این‌همه سال ستاره موندی و عمیق و مهم.
تعظیم صابر جان! تعظیم ابر جان!
به شما که نظیر نداری…

راستی لولیتا رو وقتی ۱۶ سالم بود خوندم و اینو مطمئنم درک کردم که منظورت از پیام مهم چیه :))
دوستانی که تشریف بردین برای نمایش از ردیف آخر آخر دید داشتین؟! ممنون می‌شم راهنمایی کنین
این سالن تا ردیف ۱۰ (و با مسامحه نهایتا ۱۲) دید خوبی داره
۲۱ مرداد
عرفان ضرغامی
این سالن تا ردیف ۱۰ (و با مسامحه نهایتا ۱۲) دید خوبی داره
ممنونم از لطفتون.
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
تمدبد نمیشه؟
کسی برای سه شنبه دوتا بلیت داره بهم بفروشه؟
تماس بگیرید لطفا.
۰۹۰۵۸۷۷۶۳۸۶
میثم محمدی و محمد فروزنده این را خواندند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
•توو این زمونه دیوونه بودن برای آدما یه جور در امان موندنه...!

#تهران_پاریس_تهران بعد کلی وقت از تیم یه نمایش حیرت کردم و صداهاشون و فقط گوش ندادم، شنیدم!
فقط ندیدم، حس کردم!
فقط تمرکز نکردم، محو شدم!

-می‌دونی بدی اعدام قاتل چیه؟این‌که تعداد قاتل‌هارو کم نمی‌کنه…!

این اجرا سکوتشم شنیدنی بود!
تماشای شما عجیب قشنگ بود❤️
این نمایش و ببینید رفقا،
برای گوش‌هاتون،
چشماتون،
روحتون!
ارزش قائل شید🙏🏻

خسته نباشید،
قدر هنرتون و می‌دونیم،
قدر یه تئاتر با کیفیت و می‌دونیم👏🏻🎭