در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال فائزه بهنامی | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 18:13:45
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
من روز دوم اجرا به تماشای این تئاتر نشستم و با وجود لذتی که از نقالی ها، طنازی ها و معرکه گیری های جذاب این تئاتر بردم، عدم تنظیم و نامتناسب بودنِ ولوم موسیقی متن و خیلی اوقات سخت شنیده شدن دیالوگ ها خیلی توی ذوق میزد، البته دوستانم که روزهای پیش این اجرا رو دیدن میگفتن این مشکل حل شده ؛)
حتما پیشنهاد میکنم ببینید این نمایشو.
توصیه میکنم توی این روزهای پایانی، تماشای این نمایش رو از دست ندین.
من 24 دی به تماشاش نشستم و واقعا لذت بردم، به ویژه بازی آقای بانیپال شومون که واقعا حیرت آور بود!
القای ترس و وحشت با موزیک و پاکوبی مردان سیاه پوش، به کار بردن شعار اصلی نمایش در مقاطع مختلف (وقتی دروغ حقیقت جلوه میکنه، چه کسی میتونه از خوشبختی خودش مطمئن باشه؟)، پایان بندی کار و چرخش دکور، همگی بسیااااااار به جا و درخشان بودن.
ویلیامِ کوچک هم بسیار زیبا بازی کرد.
آقای جمشیدی هم مشخصا خیلی تلاش کرده بودن برای نقششون اما بنظرم این نقش ماهیتا مناسب ایشون نبود، با وجود اینکه قبلا هم کارهای جدی و غیر طنز ازشون دیده و پسندیده بودم و ابدا هم مشکلی در پذیرش ایشون در قالب یه نقش جدی نداشتم، اما فک میکنم توی این نقش نمیتونستن اون احساسات پیچیده ای که ویکتور درگیرشون بود رو به خوبی به نمایش بذارن. ضمن اینکه صداشونم باید بلندتر و واضح تر میبود، بعضی جاها صداشون موقع داد زدن خیلی نامفهوم میشد. یه نکته دیگه هم اینکه توی سکانسی که فرانکنشتاین میمیره و به صورت درازکش جلوی سن رها میشه، ایشون اصلا تلاش نمیکرد که نفس کشیدن خودش رو قطع و یا حداقل تعدیل کنه و با توجه به اینکه جلوی سن هم دراز کشیده بود، به شدت بالا و پایین رفتن قفسه سینه شون توی ذوق میزد.
فقط اینکه آقای جمشیدی بعد از اتمام نمایش که همراه دست اندرکاران اومدن روی سِن چرا انقدر ناراحت بودن :/ خیره انشالله :)
عاطفه جنابی و نرگس کیومرثی این را خواندند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
چقدر همه چیز جذاب بود، دکور صحنه، بازی ها بخصوص بازی خانم رضی! موزیک و القای به موقع ترس به بیننده از طریق نور و صدا و ...
فقط اگر ری اکشنهای با تاخیر و بسیار نابجای خانومی که کنار من نشسته بود رو از کل تجربه ی تماشای این تئاتر فاکتور بگیریم، بقیه چیزا عالی بود، عالی.
منم به عنوان یکی از تماشاگر-بازیگرها، دیروز به همراه برخی دیگه از دوستان به تماشای این تناتر نشستم و ضمن عرض خسته نباشید بخصوص به بازیگر نقش پریماه بخاطر بازی خوب و تاثیرگذارشون، 2 تا نقد دارم به کلیت کار؛ اول اینکه در رابطه با همه ی شخصیت ها (که تعدادشون هم اصلا کم نیست)، حجم زیادی از اطلاعاتِ کمّی (به طور ویژه در رابطه با رشته و مقطع تحصیلی شون) وجود داره و این حجم زیاد و بسیار متنوع (بخصوص چون ماهیتا اطلاعات کمّی هستن و به لحاظ کیفی به نمایش کمکی نمیکنن)، باعث میشه توی برخی لحظات و مقاطع زمانی از تماشای تئاتر، مخاطب ارتباطشو از دست بده با داستان و لازم باشه یا پاسپورت خودشو نگاه کنه تا برخی شخصیت ها رو به یاد بیاره و یا از اطرافیان بپرسه. دوم اینکه این تکرار و تنوع و رفت و برگشت ها به تاریخ های مختلفی که توسط بازیگران (خیلی هم سریع) اعلام میشد، خیلی جاها اون پیوستگی ذهنی مخاطب رو در رابطه با داستان از بین میبرد و به شخصی از یه مقطعی به بعد سعی کردم هیچ توجهی به تاریخ های ذکر شده نکنم چون فقط کلافه م میکردن. فکر میکنن اگر در رابطه با اعلام این تاریخ ها از سرعت کمتر و یا تعداد کمتری استفاده میشد و یا همراه با اعلامش، در دِمو هم اون تاریخ رو میدیدم، ارتباط بین داستان و مخاطب بهتر حفظ میشد
دوست عزیز، ممنون از نقد و نظرتون. حتمن نقدهای شما برای عوامل نمایش ارسال می‌شه. چون بعضی از جزییات کمی برای پیشبرد ماجرا و اتصال روایت‌ها به هم مهم می‌شه لازمه که بهش اشاره کنیم یا ازشون توی روند ماجرا بهره بگیریم. ولی این نکته‌هایی که اشاره کردیدرو دوباره بررسی می کنیم و حتمن به کار می‌گیریم.
۲۵ دی ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید