در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | کاوه علیزاده درباره نمایش هولودومور: نمایش هولودومور که به جنایت عجیب دوره استالین در اکراین میپردازد را
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 11:25:13

نمایش هولودومور که به جنایت عجیب دوره استالین در اکراین میپردازد را دیدم. درباره این نمایش دوست عزیزمان اقای متاجی تقریبا هرآنچه باید میگفت را گفتند. این یاداشت را زمانی مینویسم که آخرین روز اجرای نمایش است و از این جهت خیالم راحت است که این نوشته و نظر، در جذب مخاطب تاثیری نخواهد داشت و لو رفتن نمایش را هم سبب نمی شود. این را از ان جهت گفتم که اعتقاد دارم در چنین شرایط اقتصادی و بحران کرونا، تلاش عد‌ه‌ای از جوانان و علاقمندان به تئاتر، برای خلق یک اثر، بی درنظر گرفتن نتیجه آن هم بسیار درخور ستایش و تحسین برانگیز است. تولید فرهنگ در هر حال ستودنی است حال آنکه این تولید به یکی از تراژدی های بزرگ بشر ربط داشته باشد و کراهت دیکتاتوری را عیان کند جای تقدیر و ستایش بیشتر هم دارد. به عقیده من نمایش هولودومور از نقطه نظر زحمت تیم نمایش در چنین شرایطی با همه ی محدودیت ها و مشکلاتی که موجود بود قابل توجه است اما نتیجه کار به چند دلیل که در ادامه درباره آن صحبت خواهم کرد محکم و بیادماندنی از کار درنیامده است. پرداختن به چنین غم بزرگی که در آن بیش از دو میلیون نفر انسان بیگناه در قحطی تعمدی و برنامه ریزی شده، جان خود را از دست دادند فی نفسه کار بزرگی است حال این قحطی و این توحش در ایران رخ داده باشد یا در شرقی ترین نقطه اروپا یا جنوبی ترین مکان آفریقا، هیچ چیز را تغییر نمی دهد. به قول دوستمان اقای کیانی که در ذیل یاداشت اقای متاجی نوشته بودند: این اختیار کارگردان است که به چه بپردازد و چه سوژه ای را انتخاب کند( برخی از دوستان نقد داشتند که چرا به موضوع قحطی ایران پرداخته نشد و به اکراین پرداخته شد).
تاریخ را هرچه بیشتر ورق که میزنیم حالمان بیشتر از نظام های دیکتاتوری و اصولا سیاست بهم می خورد! شاید سهراب بهترین جمله را درباره دنیای سیاست و مردان سیاست گفت:
جای مردان سیاست بنشانید درخت
تا هوا تازه شود
واقعا اگر آرزو کنیم برای جهان که روزی سیاستمداران دنیا، اداره جهان را بگذارند زمین ... دیدن ادامه ›› و بروند به احتمال زیاد آن روز اغاز زندگی بشر خواهد بود. جهان بدون سیاست! جهان بدون ایدئولوژی، جهان بدون دین، جهان بدون مرزهای جغرافیایی، بدون تعصب!جهان انسانیت و انسانیت.
به عقیده من هرچقدر این واقعه هولناک و غم انگیز است، نمایش هولودومور در پرداخت به این غم بزرگ بشری ناتوان بود. یعنی من به عنوان مخاطب نه این درد را در نمایشنامه، نه در خانواده داستان، نه در بازی بازیگران، نه در دیالوگ ها و نه در دکور کار دیدم. واقعیت را اگر بخواهم بگویم دردی که من از چند خط نوشته زیر نمایش (در توضیحات تیوال نمایش) احساس کردم بسیار بیشتر از کل نمایش بود. یعنی ‌نمایش در بازتاب این واقعه هولناک بشری حتی در حد یک خانواده و گریبانگیری آنها نیز ناموفق بود. این امر چند دلیل دارد:
اول انکه احساس میکنم این نوشته همانند همه‌ی نوشته‌های ایرانی،چندان خوب از کار درنیامده است و انگار با عجله نوشته شده است. پرداختن به یک مستند تاریخی کار سختی است و به نمایش کشیدنش سخت تر . به قول اقای متاجی انگار نویسنده دغدغه نفهمیدن ماجرا توسط مخاطب را دارد. روایت خطی داستان بی هیچ ایده پردازی نو و یا تعلیق، مخاطب را با یک روایت ساده تاریخی روبرو میکند که شما گوشه ای از آن را در چند پرده پشت سر هم مشاهده میکنید. این امر نه تماشاگر را انگونه که تاریخ دردناک است به عمق درد ماجرا پرت میکند و نه لذت روایت گویی را بیشتر میکند، در بهترین حالت ممکن شما با برشی از ان مکان در سالهای ۱۹۳۳ تا ۱۹۳۴ در اکراین روبرو هستید که برای یک خانواده اتفاق افتاده! اما موضوع فراتر از این است و این فراتر را نمایشنامه در انتقالش ناکام می ماند. یعنی ان اندوه بزرگ در دل نمیشیند!
دوم اینکه فکر میکنم بازیگران جوان نمایش نامه علی رقم اینکه همه ی زحمت خود را کشیده اند اما نتوانستند کار متفاوت و جاودانی از خود به جا بگذارند. به عقیده من نمایش هولودومور از این منظر هم ضربه خورده است. بازی‌های تصنعی، ابراز دیالوگ‌ها ناپخته و خام و اکت‌ها غیر طبیعی از کار در امده است .این چشم پوشی از زحمت تیم بازیگران جوان نیست اما معتقدم که اگر تیم بازیگران حرفه ای تری را کارگردان کنار خود داشت قطعا نتیجه کار تاثیر گذار تر می بود. البته در بین بازیگران خانم تیما تقی زاده بیشتر و بهتر درخشیدند و از بقیه بازیگران انصافا یک سرو گردن متفاوت تر بودند! بقیه نقش ها نه در متن نه در بازی ها انچنان که میبایست در نیامده بود.فکر میکنم شما اگر به عنوان مخاطب چشم هایتان را میبستید و فقط به دیالوگ ها گوش میدادید چیز خاصی را از دست نمیدادید در عین حال که بیان دیالوگ ها هم رادیو گونه و بی احساس جلوه میکرد.
سوم: قرار دادن بحث خیانت و داستان عاشقانه زوج های موجود درون نمایش، هرچند می تواند کشش نمایش را بیشتر کند و تلخکامی را به حداکثر برساند اما گمان میکنم چندان به نمایش گره نخورده است . بازی فلیپ و نامزدش که برای بلشویک ها کار میکرد، علی رغم اهمیت نقش و وزنی که در نمایشنامه داشت، خوب از اب در نیامده و من تماشگر را همراه نساخت که فکر میکنم به همان مورد دوم ربط داشته باشد.
چهارم: دکور کار هم فکر می کنم میتوانست بهتر باشد هرچند تلاش شده بود با دکور حداقلی فلاکت و بدبختی ان دوران را بیشتر تداعی کند اما کیفیت اجرای دکور بسیار پایین تر از حد نمایش بود. البته شاید در چنین شرایط اقتصادی، هزینه بیشتری نمی توان متصور بود اما پیشنهاد میشود در تور اکراین( قرار است با حمات سفیر اکراین در ایران انجام شود) با کمک هزینه این دولت، در این بخش تلاش بیشتری شود چون درکلیت کار تاثیر دارد مثلا کیفت در‌ها که بسیار بد اجرا شده بود!پنجره،میز، دکور داخل منزل و..
پنجم:گمان میکنم که کارگردانی کار هم با عجله بوده، هم در انتخاب بازیگران، هم در تمرین ها، هم در چیدمان نمایشنامه و هم در بازیگرفتن از بازیگران. البته این را نمی توان جدا از محدودیت هایی که احتمالا کارگردان با ان درگیر بود تحلیل کرد و در واقع بیرون گود نشست و گفت لنگش کن!
با این حال نوعی تعجیل و شلختگی در اجرا دیده می شد که می توانست بهتر از این باشد.
در نهایت ایده استفاده از دختر قرمز پوش که بی شک از فیلم شیندلر لیست اسپیلبرگ گرته برداری شده بود چندان به نمایش نچسپید و پایان بندی کار را انچنان که باید در نیاورده است. هرچند تلاش کرد تا با به یادآوری شاهکار سینمای جهان ، اندوه مان را بیشتر کند اما به عقیده من یک وصله نا همگون بود.
در یک جمع بندی به عقیده من هولودومور نمایشی است که برایش زحمت کشیده شده است و باید برای احترام به دوستانی که تلاش کرده اند ایستاد و تشویق کرد اما باید خاطر نشان هم کرد که می تواند این اثر بهتر و قوی تر اجرا شود. شاید بازنویسی و استفاده از بازیگران حرفه ای تر بتواند اجرای زیباتری را رو صحنه بیاورد .
خسته نباشید و دمت تان گرم که در این شرایط چراغ فرهنگ را روشن نگه میدارید. من با افتخار نمایشتان را دیدم و لذت بردم.
پی نوشت:
این روز ها مشغول گوش دادن به پادکست پرچم سفید هستم. پادکستی در ارتباط با اینکه بشر چه توحشی را گذرانده تا به صلح رسیده.از چه مسیری گذشته است تا اعتقاد پیدا کرده است که تنها پرچم جهان، پرچم سفید است. لینکش را در پایین یاداشت میگذارم . گمان می کنم هرکسی حتی یک حرف، یک کلمه ، یک قدم به صلح جهان کمک کند سزاوار ستایش است. و تیم نمایش را از این منظر می ستایم.
https://podcasts.apple.com/us/podcast/%D9%BE%D8%B1%DA%86%D9%85-%D8%B3%D9%81%DB%8C%D8%AF/id1443101999
جای مردان سیاست بنشانید درخت
تا هوا تازه شود

دوست ارجمندم نقل از سهراب بزرگ در توضیح وضعیتی که به درستی درباره اش نوشتید عالی بود.
من که یک سالی است هیچ نمایشی ندیده ام ..
اما خوشحالم نظر شما دوست فرهیخته ام را درباره این نمایش خواندم... قلم و نگاه مهربان تان علی رغم تمامی ضعفهای مورد اشاره در اجرا، بسیار آموختنی است ...
ضمنا ممنون از لینک پادکست . حتما گوشش خواهم داد
قلم تان سبز رفیق گرانقدرم
۲۲ اسفند ۱۳۹۹
در این چهل و چند سالی که از خدا عمر گرفتم فهمیدم که سیاست کثیف ترین ابزار ادمی است.ایدئولوژی بزرگترین چشم بند انسانیت است و تعصب روی هرچیزی جز نادانی نمی آفریند.

انگار خودم نوشتم از بس ما چهل و چندساله ها تجربه زیستی مشترکی داریم ♥
۲۳ اسفند ۱۳۹۹
محمد کارآمد
در این چهل و چند سالی که از خدا عمر گرفتم فهمیدم که سیاست کثیف ترین ابزار ادمی است.ایدئولوژی بزرگترین چشم بند انسانیت است و تعصب روی هرچیزی جز نادانی نمی آفریند. انگار خودم نوشتم از بس ما ...
ممنون آقای کارامد عزیز
اره واقعا . من این جمله رو با گوشت جانم تجربه کردم یعنی ما چهل و چند ساله ها این رو به قیمت عمرمون تجربه کردیم.
سپاس از همراهی شما
۲۳ اسفند ۱۳۹۹
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید