در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | هما م درباره نمایش شکستی شکستم شکست: توضیحات جالبه.. (از شما دعوت می‌کنیم تا با خود شیئی خاص به محل اجرا
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 22:32:33
توضیحات جالبه..
(از شما دعوت می‌کنیم تا با خود شیئی خاص به محل اجرا بیاورید)
(شی شما در فرایند اجرا نابود میشود)

نمیشه به جای شی خاص با خودمون آدم خاص بیاریم؟
با عرض ادب خدمت همگی.
بی مقدمه بریم سر اصل مطلب.سناریو ی جالبی بود ولی انگار تعجیل اتفاق افتاده بود در جمع بندی و بستن داستان به نحوی که حس میکردم بخشی از یک کار بسیار قوی رو دارم میبینم. از طرفی سبک ارائه و محتوا و سادگی و حالت مبتلی بهی که داشت میتونست خیلی ساده مخاطب رو با جریان داستان همراه بکنه و این بسیار نکته ی مثبتی بود و هست.
اینکه سناریو آغازی نداشت و یکباره مخاطب پرتاب میشد وسط زندگی کارکتر های بی نام،(بی نام گذاشتن شخصیت ها نکته ی منفی ای قلمداد میشه اگر بدون هدف خاص انجام بگیره) نکته ی خاکستری داستان بود که هم مثبت میتونه در نظر گرفته بشه هم منفی.من خودم از این مسئله خوشحال شدم و برام خوشایند بود چون سوار شدن مخاطب به روی ضربان داستان رو خیلی ساده میکرد.
چالش جالب شی خاص ،که من به شخصه با جدیت تمام رعایت کردم😂خیلی از سناریو ... دیدن ادامه ›› بالاتر بود.انگار یک چالش در حد برباد رفته رو گذاشته باشن توی فیلم چند میگیری گریه کنی ۲.اصلا ربط ماجرای یادواره ها رو به سناریو تشخیص ندادم و این نکته منفی بود.
سناریو همونطور که یکباره شروع شد یکباره هم تموم شد.انقدر هم عدم تلاش برای تعیین ابتدا و انتها مخاطب رو با ذهن پریشان رها میکنه و مثبت نیست،حداقل من به شخصه نپسندیدم.
و نکته ی منفی آخر کوتاه بودن داستان بود.چرا باید در حالی که مخاطب ارتباط خوبی با داستان برقرار کرده و ریتم وقایع جلو رفته،بدون کوچک ترین نشانی از نتیجه گیری،بحث بسته بشه؟
ولی هیچ کدوم از این مسائل، بازی و اجرای چشم نواز بازیگران رو خدشه دار نمیکنه.
خانوم موسوی بهتون دستمریزاد میگم.شما قبلتر در غالب کارگردان مارو شگفت زده کرده بودید،این میزان از تبحر و استعداد در بازیگری درجه ی جدیدی از نبوغ شمارو به رخ میکشید.راستش رو بگم واقعا انتظار چنین اجرای بی نقص و پر حسی رو ازتون نداشتم.مخصوصا اون بخش آخر بعد از خروج کارکتر مذکر،وقتی که بغض کردید،دراز کشیدنتون کف سالن و دیالوگ گفتن،و اینکه با وجود شیشه ها با پای برهنه ،با تسلط کامل اجرا کردید و هیچ ترسی نداشتید از زخمی شدن،این کنترل بی نظیر شمارو میرسونه و باید بابتش شمارو ایستاده تشویق کرد.
و محمد عزیزم،که من همش در تلاش بودم باهات چشم تو چشم نشم که یه وقت مزاحمت فکری ایجاد نکنم،و تو عین خیالت هم نبود و انگار نه انگار که حضاری وجود دارند و برادرت اونجاست و هزاران خاطره و فکر میتونن حواس تورو پرت کنن و منحرف کنند….زنده باد.از این به بعد هروقت به تسلطت روی صحنه شک کنم یاد امروز میوفتم.از حس من نسبت به هنرت خبر داری و میدونی چقدر سعادتمندم که من رو دوست خودت میدونی و برای اجرا ها دعوت میکنی.بازیگر درجه یکی که دغدغه ی هنر رو سال هاست روی دوش خودش حمل کرده و نتیجش کمتر از اون اجرای چشمگیری نیست که امروز در مقابل سمع و نظر ما قرار گرفت.وقتی جدی میشی و صحبت میکنی هیچ کس نمیتونه بخنده ،من حواسم به چهره ها بود.و وقتی با همون جدیت یکباره وارد شوخی میشی و با چشم های مطمعنت جوری با مخاطب رفتار میکنی که الان وقت خندست،باز هم کسی نمیتونه باهات همراهی نکنه.من نگاه ها رو دیدم که میگم.
من بدون آگاهی علمی به تشخیص خودم ،رسالت بازیگر رو در حد اعلای خودش، تاثیرگذاری به روی حس مخاطب میدونم.
یکجوری اینکار رو میکنی که مخاطب با هر میزان شعوری چاره ای جز همراه شدن باهات پیدا نمیکنه.
پیروز باشید و تن درست. با تشکر از جناب گلناری عزیز برای برپا کردن این اتفاق خوشحال کننده❤️
۱۴ دقیقه پیش
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید