با سلام خدمت عزیزان نمایش شورش ذهن و خسته نباشید خدمت همه دوستان امیدوارم اجراهای موفقی داشته باشید .
تا جایی که کامنتها رو میخوندم نقد تخصصی و فنی ندیدم و فقط چند خط غرضورزی از دوستانی دیدم که حتی در استفاده اسم واقعی خودشون در پرفایلشون هم ترس دارن .
اما لازم میدونم به چند تا نکته اشاره کنم اگر به دل نشست در کارهای آتی گروه مد نظر داشته باشید اگرم مقبول نبود ، باد هوا .
نمایش شورش ذهن اثر متوسط رو به پایین بود البته به عقیده من ، هم در نگارش متن و هم در نوع کارگردانی .
در نکته اول ، نگارش یک متن ، قطعا و کاملا باید یک کار تحقیقاتی باشه نه صرفا ذوق و سلیقه شخصی و مخصوصا نگارش متون خارجی باید نکات قابل توجهی رو رعایت کرد و صرفا بعد از دیدن چند فیلم هالیوودی نمیشه به متنی رسید که ابدا قابل دفاع نیست . متن در ۱۰ یا ۱۵ دقیقا نخست کمی قصه تعریف میکرد اما از بعد از ۱۵ دقیقه ابتدایی به شدت کار کلیشه های رایج شد و نه تنها قصه تعریف نمیکرد بلکه به شدت شعاری شد و صرفا حامل پیام بود . نویسنده باید این نکته رو حتما توجه کنه که هر رد پایی از نویسنده در هر اثری به عنوان محتوا به شعار تبدیل میشه ، چیزی که این روزها در متنهای ایرانی بسیار باهاش مواجهیم . بنابراین در پس این شعار زدگی نه تنها هیچ کاراکتری ساخته نمیشه بلکه حتی شخصیت هم ساخته نمیشه و حتی به اصرار کارگردان این اثر، تیپ هم ساخته نمیشه حتی نقش اول نمایش زندانی ۴۷ که به شدت شخصیت گنگ و مبهمی داره و بسیار شعار زده عمل میکنه . به عنوان بزرگترین ایراد باید بگیم هر کدام از نقشها به تنهایی میتونن از
... دیدن ادامه ››
قصه حذف بشن و هیچ ایرادی در روند کلی قصه اتفاق نیفته و نویسنده هر کدام از نقشها رو بتونه حذف کنه اون نقش حضور اضافی و بی دلیل در قصه خواهد داشت .
نکته بعدی در مورد تیپ سازی و نوع نگاه کارگردان به حتی نحوه دیالوگ گوئی نقشها هست که در بدترین حالت ممکن رئیس زندان و حتی کل زندانیها رو میشه اشاره کرد ک به فاجعه ترین نوع ممکن تیپسازی شدن . باید به این نکته اشاره کنم تیپ سازی مرز بسیار باریکی داره که یا تیپ ساخته میشه و باب دل مخاطب میشه یا نقشها به ضد نقش تبدیل میشن و تیپها حالتی مسخره و کلیشه به خودشون میگیرن . اشاره کنم به خنده های رئیس زندان که در بدترین حالت ما رو یاد آدم بدهای کاملا کلیشه ای فیلمهای هندی میندازه و حتی تیک عصبی یکی از زندانیها که فاجعه بود .
نکته دیگری که باید بگم استفاده کاربردی از کارگردانی در مدیوم تئاتر هست . نمایشی که در بلک باکس اجرا میشه با سالنی که سن داره و حتی سالن سه سویه و حتی دو سویه و حتی اندازه کوچک و بزرگ سالن در نوع کارگردانی قطعا تاثیر داره . در مورد مدیوم بلک باکس که عمارت نوفل نمونه ناقصی از یک بلک باکس هست باید بگم اجرای یک نمایش در یک سالن بلک باکس استانداردهای ویژه خودشو داره و قطعا یکی از مشخصترین استانداردهای اون اینه که شما از متنی استفاده کنی و طراحی کارگردانی به گونه ای باشه که حتی یک بار ، به طور قطع حتی یکبار هم نیاز نباشه نور سالن رو کامل بگیری و در بدترین شرایط اگر به بن بست طراحی خوردی فقط یکبار نور سالن رو قطع کنی و کاملا سیاه بشه . حتی در نمایشهای کلاسیک در سالنهایی که سن دارن کارگردان صرفا به تعداد پرده ها مجاز به تاریک کردن صحنه است ولی در این نمایش که فکر میکنم ۷۵ دقیقه بود ۱۰ بار صحنه تاریک شد یعنی رکورد فاجعه هر ۷/۵ دقیقه یکبار به طور میانگین و از اون بدتر تنها توجیه این سیاه و تاریک کردن صحنه تغییر میزانسن یا دکور چند تا صندلی هست که این تنها یک معنی میده سردرگمی کارگردان در طراحی . به سادگی میشد با یک طراحی اصولی از صحنه ای به صحنه دیگر رفت بدون حتی یکبار سیاه کردن صحنه تازه اگر در کار ، گروه فرم و حرکت هم داشته باشه که به سادگی میشد با طراحی از این ضعف فرار کرد .
کارکرد نور در صحنه باید از فرم اثر بیاد نه از قدرت خارجی کارگردان . یعنی اینکه کارگردان نباید نور رو تغییر بده چون این قدرت رو داره که میتونه با نور هر کاری بکنه بلکه باید در روند فرمیک کار ، نور کاربردی مکمل داشته باشه . در واقع نور نباید مستقل عمل کنه بلکه باید مکمل باشه و هر استفاده دیگری از نور در تئاتر رد شده است . در واقع اگر یک نور کلی به صحنه بدی خیلی بهتر از یک نور سردرگمی هست که صرفا با توجه به قدرت کارگردانی بخوای ازش استفاده کنی . نکته آخرمم در مورد موسیقی . موسیقی در یک اثر نمایشی کارکرد زیباشناسی نداره ابدا به همین دلیل هر موسیقی آرشیوی رو رد میکنم مخصوصا اگر اون موسیقی بسیار خاطره انگیز باشه مثل موسیقی ماندن در فیلم اینتراستلار .
پر گوئی کردم ببخشید فقط در حد سر فصل گفتم و هر توضیح مفصلی رو بگید حتما مفصلا در موردشون خواهم گفت
باز هم تشکر و خسته نباشید به همه گروه