[بی حسی موضعی]?
قلاده بدون سگ ؛
از دسته فیلم های ۵=۲+۲
به اصطلاح فیلم های بی منطق
ژانری متفاوت ، جذاب و سرگرم کننده
روایت متفاوت داستان در شبی متفاوت .
بازی خوب سهیل مستجابیان ک به تازگی وارد سینما شده و خوب خودشو نشون داده .
تلفیق داستان های دو شخصیت در یک شب متفاوت .
تمام اتفاقات پیش
... دیدن ادامه ››
امده در فیلم و حتی کوچکترین صدای شنیده شده حساب شده بود .
فیلم یک یا دوتا داستان نداشت ، پشت سر هم اتفاقاتی کوچک و بزرگ میفتاد که خودش داستان فیلمو میساخت ، به طوری که نشه خلاصه فیلمو برای کسی تعریف کرد ، خلاصه شدنی نبود .
بازی خوب باران کوثری و حبیب رضایی و حسن معجونی رو هم که قبلا بارها شاهدش بودیم .
اما میرسیم به بازی متفاوت پارسا پیروزفر ، که با گریم متفاوتش بیشتر جالب توجه شده ، و لباس ها ک مارو یاد فیلم های قرن ۱۹ و ۲۰ امریکایی میندازه .
تعداد کاراکتر ها نسبتا کم بود اما هرکدوم نشون دهنده یه قشری از جامعه بودن ، با طرز صحبت کردن مختص خودشون و یا لباسا و رفتارشون که این از نکات جذاب فیلم بود که افرادی از اقشار و شغل های مختلف شبی رو کنار هم سپری میکنن .
اتفاقاتی توی فیلم میفته که شما درک نمیکنید چرا و چطور ؟ بدون منطق . یا شاید منطقی نهفته که باید با چند بار دیدن فیلم کشفش کنی .
دیالوگای گاه فلسفی فیلم شمارو به تامل وامیداره و باعث میشه دلتون بخواد فیلمو بارها ببینید ، کمدی جذاب یا بهتره بگم زیرکانه فیلم که یکم دقت میخواست بر اینکه به خنده بندازتت و فیلم ازون دسته هایی بود که باید به دقت به همه وسایل صحنه دقت کنی ، شاید چیز جذابی توشون دیدی !
قطعا فیلم یاداور فیلم [ اسب حیوان نجیبی است] هست ، جدا از گروه بازیگری مشابه ، و اینکه اون هم فیلمی شبانه خیابانی بود و افرادی دور هم جمع شده بودن تا کاری رو از پیش ببرن . ما در فیلم اقای کاهانی هم اتفاقات مشابه رو میبینیم مثل اینکه با پیشرفتن داستان افراد جدیدی به داستان اضافه میشن . در هردو فیلم شاهد حضور راننده تاکسی یا اهنگسازی هستیم ، یا تناقض بین رفتار و شخصیت افراد متفاوت. اما خب روایت دو فیلم کاملا متفاوت بود ، در فیلم اقای کاهانی روایتی پیوسته رو میبینیم و تدوین جور دیگه ایه اما در این فیلم این طور نیست .
یکی از هیجان انگیز ترین چیزی ک توی این فیلم دیدم ، یا بهتره بگم شنیدم موسیقی فیلم بود ، به طوری که وقتی تیراژ اول فیلم رفت ، شوکه شدم و تقریبا حدسم درباره ژانری که قرار بود ببینم به کلی تغییر کرد . موسیقی متفاوت و شاید سوپرایز کننده و بیان کننده این بود که ( شما قرار نیست فیلمی خشک و جدی یا عادی ببینید ) که این هیجانو مدیون آریا عظیمی نژاد هستیم .
با اینکه نورپردازی در فیلم هایی از این نوع بسیار سخته و ممکنه با الودگی نوری شهر تداخل پیدا کنه ، اما نورپردازی فیلم عالی بود انگار که چراغ اتاقی در شب روشنه و همه چیو میشه واضح دید .
با توجه به روایت متفاوت فیلم ترجیح میدادم فیلمبرداری متفاوت تری ببینم ، یه چیزی تو مایه های سرکوب یا آشفتگی یا ترکیب این دو .
به شخصه به شدت علاقه مند فیلم هایی هستم که انسان های فیلم درگیر فیلم داخل فیلم میشن ، بهتره این طور بگم ، معلق بودن شخصیت ها بین واقعیت و فیلم ، که حدس میزنم بهترین نمونه این جور داستانا رو توی [جنایت بی دقت] شاهد خواهیم بود .
با اینکه فیلم های شبانه خیابانی که از انواع مورد علاقه منه ، دکوراسیون خاصی لازم نداره اما توی این فیلم دکور لوکیشن هایی ک مدت کوتاهیم توش بودن قابل توجه بود ، مثل خونه بهمن که به شخصه عاشق کمد یا همون استودیو اهنگسازیش شدم .
هر کاراکتر ، چیزی داشت که میتونست شخصیتش رو تا حدی شرح بده ، مثلا خانه بهمن ، اتاق کوچک جلال و پوسترای روی دیوار ، لباس های شاهرخ و موهای چتری ماری .
اما کاش نکات و وسایل قابل توجه بیشتری توی فیلم کار گذاشته میشد ، که لوکیشن خانه بهمن بهترین جا برای پیاده کردن این ایده بود ، تابلوهای عجیب غریب ، یا وسایل عجیبی که هر دفعه فیلم رو ببینیم متوجه یکیشون بشیم .
شخصیت پردازی ، هم در سناریو خوب بود هم در عملکرد بازیگران ، عملکرد گریمور و طراحی لباس ، حتی گربه ای که بهش شخصیت داده شده .
و اما بگیم از پایان فیلم
پایان هر چقدر که بگم بینظیر کم گفتم
البته که منتظر پایانی متفاوت و جذاب بودم ، اما طبق بخش های دیگر فیلم غافلگیر شدم . اصولا پایان فیلم ها در ذهن میمونه و حسی که شما از فیلم گرفتید بخش زیادیش مربوط میشه به پایان فیلم ، که با این اوصاف هنگام یاداوری این فیلم حس خوب پایانش یادم نمیره .
فیلم رو باید چند بار دید تا تمام چیزای نهفته درونشو درک کرد ، یه حس بیخیالی که سراسر فیلمو فرا گرفته بود . فیلم بسیار زیرکانه بود ، میتونی مفهومای مختلفی ازش استخراج کنی ، ولی هر چی بود ، لذتبخش و به یاد موندنی بود .
P.H~|??