آقای ابرشیر دیدگاه های شما به در پست بالا خواندم به نظرم بسیار جالب توجه است.
به نظر من تناسخ لزوما به سوی یک دگر دیسی و احیای پست تر صورت نمی گیرد. نفس امر تناسخ به معنای تغییر ماهوی و گونه ای باززایی است. به ویژه اگر این کلمه را با پیش فهم کافکایی نگاه البته به هیچ وجه بار معنایی منفی ای ندارد، به خصوص که همان طور که می دانیم زامزا به هیچ وجه مشاعرش را از دست نمی دهد و اتفاقا تناقض فاجعه آمیز در همین میان است که تغییر فیزیکی زامزا چقدر از تصور خانواده اش از او بنیادین است. البته این همه مناقشه بر انگیز نیست. آنچه من از تناسخ آگاهانه ی جمعی مراد داشتم، اشاره به این تفاوت داستان کافکا و جریان کلی نمایش بود، به این معنا که بر خلاف اینکه تناسخ زامزا طی یک رخداد فاجعه آمیز ناگهانی رخ می دهد، امر تناسخ - حتی اگر پیش فهم تماشاچی از کافکا را هم از نظر دور بداریم- امری تحمیلی است که توسط قدرتی مبهم وارد می شود. به نظرم اضمحلال توده ها تاویل زیبا و به جایی است، اما برجا باقی ماندن این پرسش به عقیده ی منن اتفاقا گستره ی معنایی اثر را باز می نماید و ضعف نیست.
در رابطه با سوسیالیسم و غیره، من مدعی نیستم که سوسیالیسم همان انقلابی است، این موضوع واضح است. گذشته از این معتقدم فضای کلی اثر انقلابی نیست بلکه به نظرم رو نمایی از یک انقلاب کهنه است، انگار که ندایی است که بی رحمانه و نومید آخرین نفس های انقلاب را در موسیقی های انقلابی می جوید، اما به
... دیدن ادامه ››
هیچ وجه نمی توان گفت این نمایش حامی هر گونه انقلابی است: این بیشتر روایت گر اضمحلال انقلاب است.
اگر اشکالی نداشته باشد این متن را که در نظر هم آمده بود در ادامه نظر قبلی ام اینجا گذاشتم تا دیگر کاربران هم بخوانند.