«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال
به سیستم وارد شوید
نمایش قبلی که تو این سالن دیدم افسانه ببر صدرالدین زاهد بود که خرسند بودم از دیدنم، ویژگیهایی که این نمایشهای پربازیگر دارن اینه اگر حتی یک نفر از دوستان هر کدوم از بازیگرها بیاد و عضو تیوال بشه و کامنت خوب بذاره ممکنه کسی ترغیب بشه به دیدن نمایش. نمایش چه حرفی برای زدن داشت که توی مدیومهای مختلف با اجراها و تصویرسازیهای بهتر ما مشاهده نکرده بودیم؟ کار به شدت شلخته بود و بیشتر انگار یه دورهمی دوستانه و "حالا بریم یه تئاتری بسازیم" بود، دکوری وجود نداشت و استفاده چندانی از نور نشده بود. نمایشنامه مشخصا محدود میشد به درست کردن چند موقعیت و نوشتن یک سری دیالوگ کلیشهای. قسمت اشاره به وجود لوازم آرایشی تو کیف و اشاره به تئاتر شهر مشخصا خندهدار نبود و اصلا صحیح هم نبود. مشکلم با وجود چنین نمایشی نیست، که اصلا بودنش ارتباطی به مخاطب نداره تا زمانی که توهین آمیز نباشه، و حق هر کسی هست که بتونه چیزی که میخواد رو بسازه اما اگر خانه نمایش دا و بقیه سالنها پارامتر کیفیت رو هم در قیمتگذاری دخیل کنن قطعا منصفانهتر خواهد شد.
کمنظیر بود نمایش. امشب هم بلیت گرفتم تا ببینم آیا رضایت زیادم از اجرای دیشب فقط متاثر از پایانبندی فوقالعاده و اون نقل قول اواسط کار از بکت بود یا نه، که دیدم نه جز به جز اجرا کماکان برای بار دوم هم جذاب بود. چه بازی و چه متن و چه نور و موسیقی. خسته نباشید واقعا.
نمایشنامه که کمنظیره. اولا واقعا دمتون گرم که سراغ همچین نمایشنامهای رفتید که به شدت دیالوگ محوره و کامو توش از سطح ایدئولوژی عبور کرده و به مسائل اساسی وجودی انسان رفته. مسائلی مثل میل به زیستن و مرگ و عشق و نفرت. مشخصا خیلی سختتر میشه به نحو خوبی اجرا کرد این نمایشهای دیالوگمحور با تم فلسفی رو. فقط یه مقدار بازی بعضی از بازیگرا اونقدر ارتباط ایجاد نمیکرد با تماشاگرا که قطعا بهترم میشید.
چقدر اون لحظه افتادن مداد از دست وانیا تو کودکیش لحظه زیبایی بود. نمایش عالی بود. واقعا خسته نباشید.
نمایش واقعا فوقالعاده بود. برام فقط سوال شده دیالوگ آخر دخو و بعضی دیالوگهای موجود در پسلوهای نمایشنامه این مفهوم رو القا نمیکرد که " آی مردم خودتون رو درست کنید تا وضعتون درست بشه". یعنی دوباره افتادن تقصیر به گردن این مردم ستمدیده؟ چه در مشروطه و چه در سال 32 و چه حتی حالا.
با سلام و عرض خسته نباشید. جسارتا پیشنهاد من اینه اگر بناتون به به گفتمان اعتراضی و بیان دغدغهمندی خودتونه زدن یکی به میخ و یکی به نعل دردی دوا نمیکنه. درست کردن شخصیت موهومی محکوم حاجی که ما رو یاد فیلمهای حاتمیکیا میندازه. اگر پذیرش خطرات براتون ممکن نیست پس به لایههای عمیقتری برید که نخواید در ازای دادن یک سری دیالوگهای شعاری، این جنس شخصیتها رو هم درست کنید.