در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال محمد جواد حبیبی | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 00:52:17
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
مَثلِث یک نمایش فوق العاده و شگفت انگیز است.
هم در محتوا و هم در فرم این اثر بسیار قوی،زیبا،قابل تامل و خلاقانه است.
ابتدا باید از ایده خلاقانه این نمایش گفت:
جان بخشی به آدمکهایی و ورود به جهانی که حد اقل من تا الان حتی به آن فکر هم نکرده بودم، که چون خطر اسپویل هست،بیانش نمیکنم.
این زاویه نگاه شگفت انگیز است.
نمایشنامه دارای قصه ای خوب است و همچنین این قصه خوب به زیبایی روایت شده است و نویسنده اقتباسی درست داشته از آثار شکسپیر. اقتباس زمانی درست است که روح و حرف کلی اثر اولیه در اقتباس جاری باشد.
ترکیب ایده ای جذاب با اقتباسی دقیق و نیز خلق قصه ای فنی و دارای پیام که همان مذمت خوی قدرت طلبی بشر است و استفاده از موقعیت مکانی عجیب که کاملا در راستای حرف نمایش است؛ این اثر را به لحاظ محتوایی ممتاز کرده است.
در حوزه فرم ابتدا باید به ایده اجرایی این نمایش پرداخت که جذابیت این اثر ... دیدن ادامه ›› را به اوج رسانده است.استفاده از عروسک.
این نمایش با کمترین وسایل و امکانات،چهل دقیقه تماشچی را میخکوب میکند.
عروسک گردانی حرفه ای،صدا پیشگی حرفه ای، طنازی بجا و بامزه و به قاعده و به اندازه،میزانسهای دقیق و درست، نور پردازی حرفه ای با فقط چند چراغ مطالعه رو میزی،موسیقی درست و دقت ریز بینانه ای که از ابتدا تا انتهای اثر در لحظه لحظه نمایش مشاهده میشود؛ همه و همه تماشاچی را ذوق زده و البته شگفت زده میکند.
حتی اسم این نمایش نیز خلاقانه و در راستای هدف نمایش است.
نمایش مثلث دغدغه مند است و پیرو هدفی است که همه عوامل اثر،در راستای همان هدف عمل میکنند ؛
و این مهمترین عاملی است که خلاقیت و قدرت تکنیکی این نمایش به کمال رسانده است.
جای خالی چنین آثاری در عرصه نمایش ما زیاد احساس میشود و امید این هست که تعداد این آثار بیشتر شود.
می تونید گزینه افشا رو زیر مطلبتون فعال کنید و با خیال راحت هرچی دوست دارید بنویسید.
۲۷ بهمن ۱۴۰۲
سحر بهروزیان
می تونید گزینه افشا رو زیر مطلبتون فعال کنید و با خیال راحت هرچی دوست دارید بنویسید.
ممنونم. نمیدونستم اینو
۲۷ بهمن ۱۴۰۲
مهدی غلامی
متشکریم و خیلی خوش‌شانسیم که مخاطبان عزیزی مثل شما داریم❤️🙏
ارادت
۲۷ بهمن ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمایش موفق و دغدغه مند "خبری از او نیست"، از "او" ی چهار یا پنج نفر که به نوعی نمایندگی میکنند از بخشهایی از اقشار جامعه حرف میزند که خبری از آنها نیست و این چهار،پنج نفر گمشده های خود را و گمگشتگی های خود را روایت میکنند.
انسانهایی که هرکدام در عین کنار هم زیستن گمشده ای دارند، حتی زوجی که حرفهای مهم خود را با پیام های صوتی به یکدیگر میزنند!
در ابتدا باید از متن خوب این نمایش گفت که بدون هیچ اتفاق ویژه ای قصه ای خوب را به درستی روایت میکند و همچنین از پس پرداخت کاراکتر ها، موقعیتها و خلق دیالوگها به خوبی برآمده است. منهای یکی دو مورد که در ادامه به آنها اشاره خواهم کرد.
جواد مولا نیا که گویی سوژه را زیست کرده -و این مهمترین عامل موفقیت او در نوشتن متن و کارگردانی این اثر است-، توانسته نمایشی سخت را به بهترین شکل به روی صحنه ببرد.
سخت ازین جهت که فضا، بازیها و دیالوگها کاملا رئال و به دور از هر گونه زیاده گویی در فرم ساخته شده اند.
مولانیا در کارگردانی اثر هم به خوبی عمل کرده است، میزانسنهای درست و دقیق و فعال ، ایجاد اتمسفر منطبق با محتوای اثر، ریتم درست و پرهیز از ادا در آوردن، از امتیازات کارگردانی اوست.
بازی بازیگران نیز در اوج خوبی است در این اثر.
بازیهایی که روان، تاثیر گذار و جذاب است. بازیگران این اثر ... دیدن ادامه ›› که کار سختی را پیش رو داشته اند، به خوبی توانسته اند فضای رئال و به دور از هر گونه گل درشتی را به روی صحنه تقدیم نگاه تماشاگران کنند.
والبته باید به بازی فوق العاده وحید اقاپور اشاره کرد که مثل همیشه فوق العاده ظاهر شده است.
اما چند مورد به نظرم نیاز به توجه بیشتر میداشت:
اول اینکه ای کاش میزانسنها طوری طراحی میشد تا هنگام مونولوگها دیگر نیازی به رفتن بازیگران در موضع نور نبود و همانجا میبودند و نور موضعی تغیر فضا را ایجاد میکرد.
دو دیگر آنکه چسب صحنه همسایه نوازنده و خواندن ترانه ها و درخواستها از خواننده کمی شل بود.
همچنین عدم تطابق جنس بازی نوازنده با دیگر بازیگران توی ذوق میزد و نیز نگاه نوازنده به تماشاچیان هنگام نواختن و خواندن، اثر را به لحاظ فرم تکه پاره میکرد. گویی او برای تماشاچیان اجرا میکند و از خانه پیام خارج شده است.
اگر قرار است او برای تماشاچیان اجرا کند، میبایست تدبیری با نور پردازی اندیشیده میشد.
البته صدای فوق العاده و تبحر ایشان در نواختن و خواندن با آن صدای زیبا و توانمند، تماشاچی را بر سر ذوق می آورد.
نکته آخر نیز زیاد بودن تعداد منولوگها بود.
نمایش "خبری از او نیست" به واسطه بیان دغدعه مهم بشر امروز که همان خبر از "او" ی خویش نداشتن است، بسیار قابل تامل است و همچنین باید گفت که هنر نویسنده اثر در این است که هر کسی به نوعی با جایی ازین نمایش همزاد پنداری میکند.
آرزوی موفقیت بیش از پیش دارم برای گروه این نمایش.
من چون کار خودم همزمان با این کار توی سالن استاد ناظر زاده اجرا میشه، نمیتونم این نمایش رو ببینم.
اما چون کهبد تاراج و رضا بهرامی برای من، تجسم عینی واژه تئاتر هستن، یقین دارم مثل آثار گذشتشون، این اثر هم فوق العاده خواهد بود.
برای این دو عزیز و گروه خوبشون که حقیقتا اصیل، پرتلاش، متخصص و دغدغه مند هستن آرزوی موفقیتهای بیش از پیش دارم.
ارادت دارم اقای حبیبی عزیز.بنده از طرف خودم و گروهم،برای گروه نمایش شما آرزوی موفقیت دارم 🙏🌱
۲۴ بهمن ۱۴۰۱
آقا ارادت
مخلص🎭
۲۴ بهمن ۱۴۰۱
کهبد تاراج
آقا ارادت مخلص🎭
عزیزید
۲۴ بهمن ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
آنچه خوبان همه دارند
"او" یکجا دارد

"او" باهوش است چون انتخاب او بر مبنای نیاز جامعه است.
"او" شریف است چون در همان ابتدا به روی سن آمد و کاملا سوبژکتیو و البته خالصانه دلیل شاد بودن کارش را در این دوران پر از غم برای مردم توضیح داد و نیز بابت تاخیر برخی تماشاچیان که باعث برهم خوردن نظم سالن میشود، از دیگر تماشاچیان عذرخواهی کرد.
"او" دلسوز جامعه است چون اثری را ساخته تا حال تماشاچیانش خوب شود.
"او" متخصص، ریز بین و کار بلد است، چرا که در اثرش همه چیز به اندازه ، درست، سر جای خود و کاربردی است. ... دیدن ادامه ›› همه عناصر.
کار "او" دارای قصه است، قصه ای ساده اما با روایتی دلنشین در متن .
متخصص است چون میزانسن هایی داده است به غایت درست. حرکتها، رقصها، رفت و آمدها، نشستنها و برخاستنها همه و همه دقیقا در خدمت اثرند.
ریز بین است چون حواسش به لحظه لحظه نمایشش بوده است و در هر دقیقه آن به نفع پیشبرد نمایش، همه عناصر را به اندازه و درست به خدمت گرفته است. نور ، موسیقی، لباس ، دکور و صحنه.
"او" حواسش به همه لحظات و همه جای صحنه بوده است.
جایی که الیزا عصبی و غمگین است ، صحنه یاران نیز عصبی و غمگینند؛ و جایی که عاشق شده است آنان نیز گل بدست در رفت و آمدند.
فِردی که قرار نیست عاشق کامروا باشد ، هنگام آواز خواندن نمیرقصد! و این نرقصیدن وی در ابتدا تعجب برانگیز است، ولی وقتی نمایش پیش میرود و میفهمیم که الیزا عاشق مرد دیگریست، تازه متوجه میشویم که "او" چقدر فهمیده میزانسن داده است.
نوازندگان نمایش کاملا پرسوناژ هستند و با تدبیری که در چند جای نمایش اندیشیده شده، در صحنه نمایش دارای هویت نمایشی هستند.
و این یعنی "او" فرم را خیلی میفهمد.
"او" تئاتر کلاسیک را کاملا میشناسد.
"او" تئاتر موزیکال را میفهمد.
همچنین فضای مدرن و فانتزی را نیز هم.
"او" کمدی را میفهد و میشناسد و همچنین ابتذال و لمپنیسم را.
به همین دلیل است که با ظرافت از مرزهای بین تئاتر کلاسیک و مدرن عبور میکند و با خلق فانتزی جذاب و شوخی های به اندازه و درست-که از خط قرمز ابتذال و سخیف بودن عبور نمیکنند-تماشاچی را اولا سرگرم و سپس شگفت زده میکند .
و این ها یعنی "او" به شدت فرم را میفهد.
یکی از سخت ترین کارها در نمایشهای طولانی حفظ ریتم است، که "او" به طرز شگفت آوری از پس آن برآمده. طوری که در زمان استراحت بین نمایش تعجب کردم که چطور بعد از یک ساعت استراحت داده اند، حال آنکه دو ساعت گذشته بود و من اصلا متوجه زمان نشده بودم.
"او" کاربلد است چون بازی هایی گرفته دیدنی و بی نقص. نکته اینجاست که جدای از نورا هاشمی که بی نظیر است و نیز رضا عمرانی و جلیل فرجاد ، همه بازیگران حتی کسی که کمترین دیالوگ را دارد به واسطه بازی درست وبه اندازه روی صحنه میدرخشد.
و همه اینها برآمده از زیست عاشقانه "او" در این سالهای متمادی است در عرصه هنر.
"او" بانوی محبوب من است.
"او" بانوی محبوب همه ما تئاتری هاست ، همه ما مردم.
"او" ، گلاب آدینه است.


سلام و عرض ادب حضور هنر دوستان گرامی و عزیز
سر آغاز سخن اینکه از همه عزیزان بهتر از جان که اظهار نظر میکنند و قصدشون راهنمایی حقیر و گام برداشتن در مسیر تعالی و رشد هست ، نهایت سپاس رو دارم.
اما در بعضی از نوشته ها بیشتر از اینکه دانش و کارشناسی دیده بشه ، و نقدی که خواننده رو آگاهتر و همچنین پیشرونده باشه و چراغ راه برای گروه و کارگردان ، ابراز نظرهایی دیده میشه که بر اساس سلیقه ی شخصی و بدون مبنای علمی هستند، متاسفانه!
بله ممکن که یک اثر مطابق سلیقه و میل یک نفر نباشه و هیچ اشکالی هم نداره، ولی دیگه نسبت دادن الفاظی مثل آماتور و ضعیف و... بدون اینکه ما دلیل علمی ذکر کنیم و کارشناسانه نقد کنیم ، به دور از شان یک هنر مند و اساسا هنر هست.
بسیار خب اگر شما از کاری خوشتون نیومد میتونید این موضوع رو با همین عنوان بنویسید : من خوشم نیومد.
ولی اگر پا فراتر ببرید انتظار میره نقد شما کارشناسی و علمی باشه.
نوای اسرار آمیز ، نوشته اشمیت ، یک نمایش نه کمدی ، نه موزیکال هست. اصلا قرار نیست که توی این نمایش مخاطب از شدت خنده و قهقهه دچار دل درد ... دیدن ادامه ›› بشه و بپره هوا ! من این رو خطاب به عزیزانی میگم که نقدهاشون حکایت از سلیقه پردازیه صرف و نه علمی داره و از نوشتشون بر میاد که علاقشون به اون فضا میل میکنه(که البته اون نوع نمایشها هم خوبه و سر جای خودش جذاب).
متن این نمایش نامه در بازار موجود هست.آشنایی با بیو گرافی و فضای فکری اشمیت هم در اینترنت میسر میشه .
برای دیدن این نمایش نیاز هست که مقداری با این دو مورد آشنا بود.چرا که این کار به شدت با ضمیر نا خودآگاه مخاطب درگیر میشه و اشمیت با خلق دیالوگ های مسحور کننده ، مخاطب رو با فضای بسیار حساس و همچنین جذاب و غیر قابل پیش بینی روبه رو میکنه.
و در اتخاذ شیوه اجرا هم همین نکته مد نظر قرار گرفته، یعنی دقیقا به تصویر کشیدن همین فضا. تا همراهی و زندگی 75 دقیقه ای تماشاچی در دنیای شگفت انگیزی که اشمیت خلق کرده به اوج و کمال برسه.
پرداخت شخصیت ها (که در یکی از آنها کمی رنگ و بوی بازی اکسپرسونیستی دیده می شود) ، صحنه تمام سفید و المان هایی که روایت گر ضمیر شخصیت اصلی داستان هست ، میزانسن های دقیق و محتاطانه که کاملا با روح شخصیت ها و فضای نمایشنامه اشمیت همخوانی داره و دیگر عناصر اجرایی ،
همه در خدمت خلق تصویری هستند که اشمیت با هنر تمام و پشتوانه فلسفه ، روانشناسی و درام آنرا در متن پیاده کرده است.
یک نمایش دیالوگ محور و کاملا نیاز مند تعمق و تمرکز روی سطر سطر دیالوگها، و به همین واسطه نیازمند نگاه صد در صد تحلیلی و دقیق به میزانسن ها ، صحنه و خلق فضا های گوناگونی که توسط بازیگران در پارت های متعدد زمانی به فراخور موقعیتی که نویسنده بر اساس مهندسی ذقیق و حرفه ای متن ایجاد کرده.
این نمایش از آن دسته از نمایشهایی ست که مخاطب تازه بعد از خروج از سالن و شاید ساعاتی بعد از تماشا ، متوجه درگیری ذهن خود با آن میشود. درگیری که به دلیل احساس همزاد پنداری با شخصیت ها ( به واسطه 1:دیالوگها و 2 بازیها و 3 شیوه اجرا) به وجود می آید.
البته حرف من این نیست که این کار هیچ نقطه ی ضعفی نداره و خالی از ایراده!
اما منتظر نقد های کار شناسی شده ، علمی و پیشبرنده هستم.
سپاس









الهام قنبری این را خواند
فروغ جاودان @ لایک
۳۱ مرداد ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید