1. " نگو ، نشان بده " :
انتقال اطلاعات از طریق دستاویز ها و به صورت غیر مستقیم و دراماتیزه در بافت فضای متن و نه به صورت مستقیم
... دیدن ادامه ››
.
نیمی از متن آقاخانی ، شبه خاطره های غلام از محمد جهان آراست و نیم دیگر نامه های جهان آرا به همسرش با صدای محسن بهرامی . آنچه می بینیم بیشتر به مراسم شب خاطره ی همرزمان جهان آرا و یا یادواره ی شهدای خرمشهر می ماند !
2. شخصیت و شخصیت پردازی :
شخصیت از دل کنش ها و تصمیمات در نقطه بحران در می آید ، قهرمان قصه روی صحنه نیست ، پس با واسطه غلام و نریشن نامه ها قرار است به شخصیت جهان آرا برسیم ، حال چه می شنویم ؟ چیزی بیش از اطلاعات صفحه ویکی پدیای جهان آرا نیست !
3. قانون بازگشت های نزولی :
هر چقدر کثرت و کمیت بیشتر باشد ، میزان اثرگذاری آن کمتر می شود . حدود شش هفت نامه از جهان آرا را می شنویم ، مضامین مشترک و حرف تکراری میان شان بسیار است ، نتیجه این که دوست داریم خوانش نامه زودتر تمام شود !
4. پیرنگ ها :
پیرنگ اصلی قصه جهان آراست و پیرنگ فرعی قصه غلام و نسرین . غلام همرزم جهان آرا بوده و حالا مرید سینه چاک او که از حال فارغ است و در گذشته سیر می کند . نسرین ناراضی از وضع زندگی که به قرص خوردن افتاده است . جر و بحث این دو قرار است عامل کشمکش داستان باشد برای رسیدن مخاطب به جهان آرا . نتیجه این که شبه خاطره های چند ده بار گفته ی غلام از جهان آرا و ناله های شکایت زن از وضع زندگی ، متن کشمکش این دو می شود : دعوای زن و شوهری بر سر اسم و یاد جهان آرا که با یک هپی اند و مراسم خنده زوجین ، کشمکش رفع می شود !
5. فرم اجرایی :
غلام و نسرین کنار هم و به فاصله چند متر و نوبتی جواب حرف همدیگر را می دهند ، اما با هم حرف نمی زنند و رو به تماشاگر دیالوگ می گویند جز صحنه آخر نمایش . این فرم اجرایی به لحاظ منطق روایی چه توجیهی دارد ؟ و چرا به یک باره در پایان نمایش این شیوه معکوس می شود ؟
این شبه نمایش های تصنعی و خنده آور جهان آرا و همسرش - که با زدن عینک توسط بلوکات و بستن دکمه پیراهن توسط نوروزی - توسط همان دو نفر در بین نمایش اجرا می شود ، اساسا چیست و چرا این قدر اجرای بدی دارد ؟