امشب با تعدادی از دوستان به تماشای نمایش نشستیم و چقدر به دلمان نشست. با توجه به خارجی بودن متن ( فرانسوی)، آدمهای نمایش گویی از محیط پیرامون خودمان انتخاب شده بودند، همان مثال معروف که هر کجا بری آسمون یه رنگه. مجموعه ایی از آدمهای سرگردان که در هر زمانه ایی شبیه به آنها را پیدا می کنی. نوع طراحی صحنه و رنگ های انتخابی چقدر به فضای سرد و خالی این آدمها کمک می کرد، با شخصیت ها همراه می شویم، می خندیم ولی در کلیت اثر احساس میکنیم این آدمها خودمان هستیم که که بر روی صحنه ایم، و این تاثیر گذاری در ابتدا به واسطه ی متن خوب و کارگردانی و در نهایت بازی هایی بسیار باور پذیر صورت گرفته است. چقدر جواد یحیوی را دوست داشتم، احمد ساعتچیان که جای خود دارد و همیشه از حضورش در هر نمایشی لذت می برم، سایر بازیگران هم همگی درخشان بودند ولی حضور سر کار خانم فریده سپاه منصور بسیار بسیار لذت بخش بود و چقدر حضور درخشانی داشتند.جناب کرامتی بدون هیچ ترفند به اصطلاح تماشگر پسند اثری را به روی صحنه برده است که این روزها جای آن خالی است، همگی خسته نباشید و در ادامه اجراهایتان آرزوی موفقیت برایتان داریم.