مصداقی عینی از شعرِ فاخر:
گندمُ کی میخوره… گندم موش میخوره…
.
.
.
گوره و آدمو و آبه و خاکه و زنگه و شمشیرو شیره و ببره و گرگه و سگه و گربه
... دیدن ادامه ››
و موشه و گندم
گندم گل گندم ای خدا، دختر مال مردم ای خدا…
…
درِ و کلید و کریم و دایی و علی و اتاق و سیگار و…
در توالت ای دایی… رویا مال مردم، ای دایی…
_____
کریم به آهستگی اره را به روی پوست میگذارد و حرکت می دهد. ابتدا جالب است و حتی غرورآفرین که پوستم چه محکم است و قوی! اما هنگامی که لایه های هفتگانه ی پوست، گوشت، رگ و پی را دریده و به استخوان میرسد… هیچ جایی برای چیزی جز عذاب باقی نمی گذارد.