آرمان فیاض
امید گلزاده
علی نصیرینیا
علی نصیرینیا
اسماعیل علیزاده
امیر حاتمی
سیدعلیرضا علویان
مسعود سخاوت دوست
کامیار شفیعپور
یوسف رئیس اداره دامپزشکی در شهری کوچک است. او روزها به گاوداریها سرکشی میکند و شبها به شکار گرگ میرود. یوسف که حمله گرگها به گاوداری را دلیل آتشسوزی آنها میداند از روی نفرت گرگها را شکار میکند. به واسطه گرگی زخمی، او با رعنا آشنا میشود که برای رهاسازی و کنترل جمعیت گرگها به آن منطقه آمده است.
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
کارگردان برف آخر میتونه عکاس خوبی بشه، می تونه مستندساز حیات وحش بشه، اما فیلم بلند ...
وقتی از سالن اومدم بیرون لیست نامزدها اعلام شده بود، وقتی دارم نظر می نویسم جوایز داده شده و اما من مخاطب عامی که متوجه این حجم از توجه به این فیلم نمیشم باید برم چند تا کارگاه فیلمسازی و فیلم شناسی ثبت نام کنم تا بفهمم هیئت داوران چی میبینن و نمره عینکشون چنده؟
فیلم خیلی خوبی بود. با اینکه ریتم فیلم کنده ولی قصه همراهت میکنه و جذابه. شاید اگه یه مقدار کوتاهتر شه بهتر هم بشه.
نماها دیدنی و دوربین و تصویر درست.
موسیقی خیلی خوب و بهاندازه.
طراحی صحنه و لوکیشنها هم خوب.
بازیها هم خیلی خوب بود. امین حیایی رو شایسته سیمرغ میدونم. لادن مستوفی هم خیلی خوب بود. مجید صالحی هم تلاشش برای ارائه نقشی متفاوت، قابل احترام بود.
در مجموع لذت بردم از دیدنش.
۱.فیلم ابدا برای سانس آخر شب مناسب نیست. باید وسط روز غذا خورده،قهوه سیگار شارژ، موبایل خاموش لم بدید و از ریتم آرام، نماهای زیبا و بازی های خوب لذت ببرید.
۲.تهیه کننده ها دو دسته ان. تهیه کننده ای که دنبال بازگشت هزینه و بیمه کردن فیلم با چهره هاست، و تهیه کننده ای که دنبال بهترین ها برای فیلمشه.
برف آخر نیاز مبرم به بازیگران بومی داشت و علی رغم بازی های بسیار خوب مجید صالحی و امین حیایی، نتونست ارتباط عمیقی با ذهنیت تماشاگر برقرار کنه.
۳. داستان فیلم گره خاصی نداره، ریتم به شدت کنده، همه بازی ها خوب هستند، نماهای فیلمبرداری شده عالی مخصوصا در کلوزاپ هاست و فیلم در رده خودش برای مخاطب این ژانر ماندگار خواهد بود.
پلان اول:نمای بسیارنزدیک یک زن خموده و رو به دوربین که دارد قهوه سردی می نوشد و دهانش را از قهوه تلخ کج و کوله کرده و پشت سر هم سیگار خاموش و دوباره روشن می کند. کبدش به چوخ رفته و برای همین سفیدی چشمانش به زرد میزند. نوری آبی از روبرو صورتش را زشت تر کرده و با عینک ته استکانی پشت موبایل و گاهی لپ تابش نشسته و نظر های اضافه میدهد و فکر میکند نمره و نظر دادنش ارزشی دارد
پلان آخر : هیچ کس اورا آدم حساب نمیکند و کسی هم به او کار نمیدهد، او خود را یک منتقد بسیار تند می نامد که از بیکاری پناه به روزی چند عدد فیلم دیدن کرده و استاد گزافه گو ایی و خویش انسان پنداری می باشد.
پلان اول:نمای بسیارنزدیک یک زن خموده و رو به دوربین که دارد قهوه سردی می نوشد و دهانش را از قهوه تلخ کج و کوله کرده و پشت سر هم سیگار خاموش و دوباره روشن می کند. کبدش به چوخ رفته و برای همین ...
مرسی عزیزم
به هیچ وجه ادعایی در منتقد بودن و گفتن ندارم و مثل همیشه صرفا نظرم رو در مورد کار نوشتم. نمیدونم چرا چیزهایی که گفتین ناراحتم نکرد چون شاید خیلی وقته که دلم و بزرگ کردم و هر چیزی ناراحتم نمیکنه.
هر چند کنجکاوم کجای کامنتم برای این فیلم شما رو ناراحت کرده.
مرسی عزیزم
به هیچ وجه ادعایی در منتقد بودن و گفتن ندارم و مثل همیشه صرفا نظرم رو در مورد کار نوشتم. نمیدونم چرا چیزهایی که گفتین ناراحتم نکرد چون شاید خیلی وقته که دلم و بزرگ کردم و هر چیزی ...
بزرگواری کردید زهره جان بسیار آموزنده و پر مهر پاسخ دادید 🌹
مرسی عزیزم
به هیچ وجه ادعایی در منتقد بودن و گفتن ندارم و مثل همیشه صرفا نظرم رو در مورد کار نوشتم. نمیدونم چرا چیزهایی که گفتین ناراحتم نکرد چون شاید خیلی وقته که دلم و بزرگ کردم و هر چیزی ...
جات خالیه تیوال زهره جان.. کجایی؟ بنویس برامون از نظراتت...