در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نمایش این آقای شادی ممت نیست
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 10:24:58
امکان خرید پایان یافته
۲۹ فروردین تا ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۱
۲۱:۰۰  |  ۱ ساعت
بها: ۶۰,۰۰۰ تومان
اغلب شما مشکلات مشترکی دارید ما محتاجیم ما عاشقیم -احساس تنهایی می کنیم یک جفت گوش شنوا می‌خواهیم که مشکلاتمون رو بهش بگیم چه کسی بهتر از آقای شادی

مکان

میدان فلسطین، خیابان طالقانی، بین خیابان سرپرست و فریمان، پلاک ۵۴۴
تلفن:  ۰۲۱۶۶۹۶۸۴۱۵

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
خوبه که بالاخره تونستم این کار رو ببینم. آقا اول کار یکی اومد کنار من روی پله نشست گفتم عجب تماشاچی باحالی صندلی خالی رو ول کرده برای اینکه بهتر ... دیدن ادامه ›› ببینه رو پله نشسته‌. بعد از چند دقیقه که دست‌زنون بلند شد رفت وسط صحنه هنوز هنگ بودم این تماشاچیه چشه چرا اوردوز کرده :)) تا دوزاریم افتاد جزئی از بازیه و ایشون هم بازیگره ?
محبی عزیز که واقعا از جون مایه گذاشت. صحنه‌های آخر اون دعواها چقدر عجیب و واقعی بود البته به همون اندازه هم تاثیرگذار اونقدر که پامو جمع کردم ترسیده‌بودم منم الان بِکِشن وسط دعوا ?. بشدت بازیشون رو دوست داشتم.
آقای پلیس هم خیلی باحال بود.
الان گیج و ویج خوابم وگرنه چندتا پاراگراف باید می‌نوشتم.من کار رو واقعا دوست داشتم. نورپردازی هم خوب بود کاملا حس ترس و تنهایی توی چندتا صحنه القا می‌شد.
امیدوارم موفق باشین و خوش بدرخشین تو صحنه. خداقوت به تک‌تکتون
اون یه تیکه در مورد منتقدین هم خدا بود یاد لحظه‌ای که میام با توپ پر کامنت می‌ذارم افتادم و از خودم شرمنده شدم ????
به هرحال چه کاری خوب باشه چه نباشه (در سلیقه‌ی من نوعی باشه یا نه)زحمت‌های فراوون کشیده می‌شه. شرمنده که گاهی یادم می‌ره این زحمت‌ها و با توپ و تشر کامنت می‌گذارم....
۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۱
محمدحسین سپنج
????مرسی بخاطر صداقت نظرتون??✌️و عذرخواهی اگه زیادی ترسوندیم‌تون??️
دمتون هم گرم خیلی هم عالی بود من کیف کردم
۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۱
فکر کنم نمایش شنیدن بود سال ۹۳-۹۴ اینا ، اگه اشتباه نکنم …
دقیقا همین قضیه رو الهام کردا داشت …
من ردیفای وسط بودم تقریبا ولی دقیقا مقابل سن ، یکی کنارم نشسته بود عین بقیه تماشاچی ها … بعد یهو دیدم عه الهام کرداس :)) سریع دوزاریم افتاد داستان از چه قراره … و یخورده که از اجرا گذشت یهو از پایین یکی از بازیگرا اومد بالا و کنار صندلی خانوم کردا شروع کردن بازی کردن … واقعا جالب بود اون موقع برام … کنارم به فاصله نهایتا ۱ متر …
۰۳ خرداد ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
«این آقایِ شادیِ مَمِت نیس»... نمایش خوبی بود. دوسش داشتم.
فکر می‌کردم بدون تمدید به دیدنش نمی‌رسم؛ اما چه‌خوب که رسیدم.

من اونی که «آقای ... دیدن ادامه ›› شادی» ممت بود رو نخوندم، پس نمی‌تونم هیچ مقایسه‌ای انجام بدم. اما می‌تونم بگم که این نمایشنامه پیام داشت، اتفاقاً پیامش هم خیلی لقمه‌ی جویده شده‌ای بود.
تقابل بین ترس درونی انسان و آرزوهاش، گذشتن و رسیدن، خودخواهی و فداکاری، حتی بودن یا نبودن خیلی واضح به تصویر کشیده شده بود.
از یه لحاظ‌هایی خوبه؛ اما من شخصاً دوست داشتم داستان کمی پیچیدگی بیشتری داشته باشه و من کشفش نکنم و حرص بخورم، یا کشفش کنم و لذت ببرم!
مثلاً استفاده از شخصیت آقای ترس جالب بود؛ اما قبل معرفیِ علنی هم مشخص بود قراره نماد ترس یا ضمیر ناخودآگاه یا چنین چیزی باشن.
دیالوگ‌های ایشون هم در بعضی از قسمت‌ها خیلی شعاری می‌شد از نظر من؛ اگرچه شاید گاهی باید دوباره و دوباره شنید و شنید و شنید...

بازوی اصلی و جذاب نمایش، بازی عالی «تام» بود. ملموس، مسلط، سلطان صحنه!
شخصیت آقای پلیس بامزه بود و بازیگر تونسته بودن نقشو به‌خوبی دربیارن. تیکه‌هاشون گاهی منو به خنده وامی‌داشت، گاهی هم سری تکون می‌دادم و بس! به‌نظرم بسته به طبع هرکسی قسمتی وجود داشت که خنده رو‌ به لب‌ها بیاره.
حضور مادر کوتاه اما طبیعی و آشنا بود.
دلیل حضور دو خانم جوان رو متوجه نشدم، پیام اخلاقی داشت حتماً.

طراحی صحنه مختصر و مفید بود؛ اما استفاده‌ای نشد ازش. درهرحال بودش بهتر از نبودش بود.
نورپردازی خوب بود، مخصوصاً صحنه‌ی آخر و حس لازم رو به‌خوبی انتقال داد.

پ.ن: در جایی دیگه در مورد عکاسی روز ۴شنبه، چهاردهم اردیبهشت نوشتم.
امیدوارم هیچ‌وقت هیچ موضوع حاشیه‌ای مانع تمرکز و توجه مخاطب به یک نمایش نشه و لذت/عدم لذت کامل از تماشا منوط به این مسائل نباشه.