واقعا تیزر صوتی این کار فوق العاده است، مرسی مرسی مرسی :)))

بوم زندگی با تأمل آقای جیم ...

از پله ها بالا رفتیم... وارد سالن شدیم... کارگردان نمایش با خوشرویی و لبخند به ما خوش آمد می گفت... :) روی سکوی تماشاگران نشستیم... یک نور در بالای سر ما روشن بود... کسی در صحنه نشسته بود و روزنامه می خواند... کارگردان رفت و ما را با صحنه تنها گذاشت... نور بالای سرمان خاموش شد و نور های صحنه یکی پس از دیگری همراه با یک موسیقی جذاب روشن می شدند و بعد نمایش شروع شد.

متن کار به قدری خوب و روان بود که من یک لحظه هم نتوانستم لبخند لبانم را جمع کنم :) با تمام سادگی و زیبایی اش من را با خودش همراه می کرد و همانند یک سفر من را وارد فضاهایی کرده بود که در عین انتقادی بودنش جذاب و دوست داشتنی بود، ممنون از این قلم فوق العاده، به قول نگار بانو مرسی مجید جور ... دیدن ادامه ›› نازنین...

بازی بازیگران خوب بود و نسبت به فضای کار که به نوعی نمایش موقعیت های مختلف بود شخصیت ها را به خوبی ساخته بودند و این هم از هنر متن عالی کار بود، بازی با ریتم بازیگران در موقعیت ها خیلی خوب بود و من بهشون تبریک میگم :)

براشون آرزوی بهترین ها رو دارم... :)

مسخ

شخصیت ها چیزی می خورند!

شخصیت های نمایش در حین اجرا در فکر های عمیق و پوچی ذهن و دید مستقیم شان چیزی می خورند که گویی نمی دانند و باز هم به نقطه ی شروع می رسند و خود را در جای دیگری پیدا می کنند...

این نمایش فوق العاده بود :)

خواهش می کنم این پست رو "پررنگ" کنید.
...
خیلی ساده می نویسم...
تو همین شهر تهران که منم توش زندگی می کنم خیلی ها رو می بینم که واسه یک بار روی صحنه رفتن در سال چه تلاش هایی می کنن، چه قدر سختی و بی پولی رو با کلی شرایط سخت تحمل می کنن تا فقط یکبار روی صحنه برن، و همین آدمهایی رو که میگم خیلی واسه هنر کشور ما ارزش دارن چون هیچوقت دست از کار نمی کشن البته بعضی وقت ها هم از همه چی دست می کشن، یعنی خسته میشن از همه چی. از اینکه زندگی شون رو می ذارن واسه "صحنه ی مقدس تئاتر" اما موفق نمیشن، یعنی یه عده نمی ذارن که موفق بشن. تو این شهر اگه نخبه باشی فراموشت می کنن یا اینکه لهت می کنن، منظورم کسایی هست که حتی باورتم نمیشه. کارگردانایی که بهشون اعتقاد داری لهت می کنن.
...
این فقط یه اتفاق مسخره ست.
"پژمان جمشیدی" در تئاتر...!
من کاری با شخص ایشون ندارم فقط میخوام بگم متأسفم برای تئاتر این شهر که بجای پیدا ... دیدن ادامه ›› کردن جوون های مستعد دنبال پول ئه... خیلی مسخره ست.
...
آقای "علی نرگس نژاد" دوستون دارم اما ... براتون متأسفم.
من دیگه به تئاتر این شهر اعتقاد ندارم... به خدا بغض کردم ...
صحنه ی تئاتر مقدس ئه و برای رفتن روی صحنه باید روی همین صحنه زمین بخوری...
استاد خوبم... حمید سمندریان کجایی؟؟؟
بغض اشک نشده ی شاگرداتو می بینی؟؟؟
...