انقدر همه گفتن و نوشتن که آدم پیش خودش میگه، دیگه چی مونده که من بگم؟
از قلم به دست ها و تئاتربین های حرفه ای تاااا تا بیننده های عادی مثل خود من..
چطور میتونین بین این همه نمایش و فیلم و قصه،
اینجوری دل از همه بِبَرین؟
وای من تو این 10 سالی که تئاتر میبینم، نشده بود که تا این حد مجذوب و میخکوب بشم.. نشده بود که فردای نمایش دربدرانه دنبال هر ذره ای از عکس و نوشته و حرفی درباره یه نمایش بگردم..
شما 2 نفر ... میدونید که میتونید آدم رو تا ته زندگی ببرین و قلب آدمو از جا بکنین و روح آدمو مسحور خودتون کنین؟
ایمان صیاد برهانی، از همون لحظه اول که وارد شدم (و اولین نفر هم بودم D-:) میخکوبت شدم.. میخکوووووووب... تو حتی با سر انگشتات هم بازی کردی، با تک تک عضلات بدنت، با همه صدات..
میر سعید مولویان، کاری کردی که از یه جایی به بعد واقعا پیش خودم فکر میکردم که یه بازیگر با سن و سال بالا هستی!
... دیدن ادامه ››
چطوری تمام سرازیری اون کوه توی پوستر نمایش رو، بهمون نشون دادی؟؟
به معنای واقعی میخکووووب بودیم...
خوش به حالتون.. از ته دل میگم خوش به حالتون... که اینقدر خووووووووووووبین
دیشب بینمون خانم گلاب آدینه هم بود که خودش نُقل و نبات مجلس بود D-
خیلی دلم میخواست آخر نمایش داد بزنم واااااااااای شما محشرییییییییییییییین
اما نمیشد خب -)
الان میگم ولی... شما محشــــــــــــــــــــــرین.. محشـــــر