در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال فرزانه دعوتی | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 03:50:56
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
هنر آینه جامعه زمان خویش باشد و نگاهش به آینده. .
.

بانوی قدرتمند سینمای ایران ، معتقد است هیچ فیلمی هرگز در هیچ کمدی باقی نمیماند بالاخره دیده میشود. آنچه ایشان در قصه ها به رخ آقایونا- خانومونا میکشد همین است ٫٫ شما بیایید جواب شکم گرسنه زن وبچه های این ها را بدهید، باشه من از ماشین پیاده نمیشوم،، . هنوز مادرها سواد خواندن و نوشتن ندارند و عشق وبی منتی مادرانه شان چنین استوره شان میکند.
خانم بنی اعتماد همپای شخصیت های فیلمنامه اش رنج میکشد،غرورش بیصدا میشکند اما یادش هم نمیرود که این مردم هستند که درد یکدیگررا مرهمی میگذارندآنجا که بابت مناعت طبع نوبر کردانی ،وفا میبیند. صاحب کارخانه رب گوجه فرنگی یادتان هست رسول رحمانی .
آنجا که جوانان این مرز و بوم با یاری یکدیگر وطن را بسازند. عاشق شوند حتی اگر باید ،،بیش از این بدانم که بدون دستکش زخمهای بیمار اچ ای وی مثبت را میبندی،،.
این نوشته رو خیلی وقت پیش همون شبهای اول اجرا نوشتم ولی دیر تونستم این جا هم انتقالش بدم.

مردی برای تمام فصول
کارگردان بهمن فرمان آرا
نوشته رابرت بولت
شب اول اجرا, به همت اعظم جان, به تماشای نمایش تک پرده ای در تالار وحدت نشستیم .
راوی داستان روی صحنه می آید و سر میدهد؛ ,, اینجا قرن شانزدهم است.,, خودش را معرفی میکند؛ مَتیوُ,و ادامه میدهد در این قرن او جزو آدمهای معمولی جامعه است.اینکه لباسش مناسب راوی بودن که هیچ اما نوکری سرورش هم نیست که بدانید نشان سده شانزدهم نیز ، همین است که قرار نیست کار به دست کاردان باشد ! خدمتکار است در خانه توماس مور. مور,موی لای درز اعتقاداتش نمیرود,قاضی بنام و معبتر شهر, سیاستمدار وجدان خیلی بیدار که سنجیده به سخن می آید و ... دیدن ادامه ›› مکث های سخن نیز حرف های تعیین کننده ای هستند. متیو نامۀ رسیده از صدراعظم کلیسای کاتولیک در انگلستان جناب کاردینال وولسیی را میدهد به دست ولینعمتش, نیمه شب است که قاضی به نزد ایشان فراخوانده شده. جوانکی جویای شغل را ساعتی قبل روانه کرده اما دوست قاضی , جناب وزیر هم حضور دارند . مور به اشاره ای به وزیرو در جواب همسرش میگوید چنانچه وزیر هم احضار میشد در این وقت شب حتما میرفت به حضور صدراعظم!
قرن شانزدهم زمانی است که, علم و هنر به قوت پا گرفته بود و تاثیرات خود را به رخ میکشید. پادشاه انگلستان هنری هشتم خود به فصاحت چندین زبان صحبت مینمود ,موسیقی نواز و هنر پرور بود و روح و جانش بهره کافی برده بود و سرش به تنش به خوبی میارزید.خوب در خور بود که وابستگی انگلستان از کلیسای کاتولیک رم توسط وی قطع شود که همین را هم به انجام رساند . قانون. خودش قانون بود,طی قانونی در آورده از خودش , خودش را رییس مجلس نمود و قانونا قانونی درآورد و شد اسقف کلیسای انگلستان .بدین ترتیب از هم پاشیدگی کلیسای کاتولیک را در انگلستان رقم زد و پروتستان را بنا نهاد. به عبارتی در انگلستان پاپ بی پاپ ! و بر همین منوال شد که او که در پی داشتن وارث تاج و تخت بود بتواند قانونا همسرش کاترین را طلاق داده و با ندیمه وی،آن بوییون ازدواج کند. اما مور, نه میتوانست پاپ را نادیده بگیرد و نه موافق کار شاه بود.وی در نزد همین مردم عادی آن روزگار انگلستان اعتبار داشت و چنانچه وی رأی پادشاه را قبول مینمود, مشروعیتی به آن میپوشاند که بقیه مردم آن را قبول میکردند چنین تغییری در انگلستان که منکر قدرت پاپ میشد و در عوض خدایی پاپ را در انگلستان به شاه میداد, به راحتی برای روحانیون و مردم عادی قابل قبول نمی بودو به گردن زدن بیشماری از کاتولیک ها منجر گردید. اما در مورد توماس مور فساد و خدعه معمول درباریان, ترس ازمحبوبیت و نفوذ وی در میان مردم و سر باز زدن از اظهار هر نظری چه مخالف و چه موافق رأی پادشاه, منجر به زندانی شدن وی گردید و در دادگاه به جرم سوگند به دروغ و خیانت به پادشاه محکوم شد.
فرد زینه مان در سال 1966 داستان را با موفقییت بر پرده سینما برد. همین زمان حدود بیست ماه بود که نمایش آن در تئاتر بیرمنگام اجرا میشد.
فرمان آرا که به درخشندگی کار را به صحنه برده , برای دو نقش محوری خطری را نخریده . هنرمندان رضا کیانیان وسیامک صفری چنان نقشی بازی میکنند که هر آن تصور میکنی به قضاوت توماس مور هستی و این متیو، الان که انعام نگرفته رهایت نکند. بازی شان روان است و از همان اول کار بُرده تان به قرن شانزده. کارصحنه و لباس بدون اینکه مسلط به لباس و معماری آن تاریخها بوده باشی به دست نداده. البته خیاط هنرمند بازیگران را از آن ژپونهایی که از هر طرف کمر زنان نیم متری فاصله داشت تا بلکه فربه به نشان رفاه به نظر آیند، معافشان نموده است.توماس مور در اصل، روشنفکری است که دخترانش خوب تحصیل کرده اند و به هنر زیبنده که معمول جامعه نبوده . اما متقابلا افراطی ایست که بی انعطافیش مورد مهر نویسنده است و جناب فرمان آرا نیز به خوبی خصلتش را بیرون میکشد و به تحسین اش میپردازد. تمامی آنچه مکالمات مشخصۀ رابرت بولت است، با هنرمندی تمام و تسلط بازیگران به جا ادا شده . کار ارزندهء مجموعه دست اندر کاران بیش از این ها دارد برای گفتن اما لذت تماشای صحنه تئاتر، به کلمه و سخن در نمیآید. اجرا برای دوماهی دیگر نیز هنوز بر صحنه خواهد بود. امید که خبر ندهند که متوقف شد.
ما اسطوره های دمکراتی هستیم,, . رستم و زال برای نرم کردن خاطر دختر و نوه شان بانوگشسب به زبان می آورند.,,,,
وارد سالن که میشوی احساس میکنی دیر رسیده ای چرا که همه بازیگران سر صحنه دارند به سر و وضع خود میرسند. نمیدانی که کی آمده اند؟ طنازی ماجرا از همین جا خوب خودش را به رخ تماشاگر میکشاند. مرشد این جا زن است . انتخاب بسیار هوشمندانه . خانم امامی با تسلط و صدای دلنشین که شروع به خواندن مینماید , درنگی در ذهن می آید که جدی شروع شد؟
گفتگویی بین مرشد و بازیگری برای معرفی شخصیت های اسطوره جاری میشود که بازیگر قانع شود از انتخاب بازیگران . از قد و بالا و چهار شانه ای رستم و پهلوان و زال هر چه خواندی و یا از دختر پهلوان , بانو گشسب چه ا نتظار داری را برایت در قالب همین قد و قامت بازیگران به ایجازی و کلمه ای بسنده ,که همین است!توضیح همین جزییات آهسته بیننده را هنرمندانه به دنیای قصه سر میدهد.
پدید اوردنگان, اثر خود را برای بینندگانی مشتاق آماده کرده اند . هر آنچه از نشانه های زندگی امروز در وطن است را به راحتی به تلفیق گرفته اند و به سرعت به اشاره ای بیان میشود . همین ارتباط که انتظارش را با اسطوره نداری و اینکه کش نمیآید شادمانه میخندانتت.
صحنه به درنگی تغییر دکور میشود و با حداقل تغییر لباس بازیگران داستان موازی دیگر ... دیدن ادامه ›› نقل میشود .
اینکه بتوانی حماسه را به بزرگی اش پاس بداری و طنز زمانه را هم بیافزایی کاری بزرگ است که تسلطی چنین بی بدیل میطلبد.
خنداندن کار سختی است . اینکه بتوانی کسی را بخندانی بدون اینکه دیگری یا فرهنگی دیگر را به سخره گرفته باشی.
امیدوارم این کار ارزشمند بتواند به سالن شهرهای دیکر ایران نیز سفر کند وساعتی دل مردم را به درستی خوش کند.
این نمایش رو پیشنهاد می دهم چون هم شاد و خنده داره هم مودب! هم شخصیت های شاهنامه در آن حضور دارند و هم نیم نگاهی به شرایط امروز جامعه و هنرمندان دارد. چند شیوه نمایش ایرانی هم در کنار هم استفاد ه شده که جذابیت های خودش را دارد.
در کل نمایش آبرومندی است
۱۱ بهمن ۱۳۹۳
هر آنچه رو که می‌خواستم بیان کنم، شما قبلا فرمودید. :)
در یک کلام این نمایش عااااالی بود.
۲۰ بهمن ۱۳۹۳
تماشای این کار برای بار دوم به لذت بخشیه بار اول و چه بسا بیشتر از اون بود. چون به دلیل شلوغ تر بودن سالن راحت تر می تونستم از ته دل بخندم!!! :D امیدوارم تمدید بشه...

با تشکر از همه ی اعضای هنرمند گروه
واقعا خسته نباشییییییییییییییییییییییییییییییید :)
۲۴ بهمن ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
کاستلیون در مقابل کالون
Castellio gegen Calvin
تماشا خانه ایرانشهر سالن استاد سمندریان
این تاریخ هم برای خودش داستان قریبی دارد . هی میخوانیم که تکرار میشود ؛ همین خدا شدن هاست که در تاریخ قربت دارد و نزد ما غربتی است . از بس که تاریخ مهجور است و کس نمیداند. مگر باز هم دست این تاتری ها طلا که میرانندمان به سمت خواندنش/.
داستان سه شخصیت اصلی دارد یکی خودش برای خودش ماموریت الهی صادر میکند , یکی معترض , و دیگری حامی آن معترض . بر همین اساس تاریخ نواز , معترض زنده زنده در آتش سوزانیده میشود , حامی اش را مرعوب میکنند و بازپرسی و شبیخون به خانه و خانواده اش و ظالم و دیکتاتور همچنان بر اریکه قدرت و ظلم و بیداد و خون به ماموریت خویش معذور داشته شده میماند.
نویسنده نامدار اطریشی اشتفان تسوایک کتاب را نوشته که در سال 1936 منتشر میشود. . پدرجان کالون در اصل خود معترضی به کاتولیک هاست که در ژنو استقرار میابد و هوادارانش را کنار خود جمع میکند. در اصل انقلابی ایکه خود به دیکتاتوری از نو تبدیل میگردد. سباستین کاستلیو به قرار مکالمات اجرا ی نمایش ... دیدن ادامه ›› به هفت زبان تسلط دارد و میخواند و مینویسد .به خصوص عهد عتیق را. به ملاقات زندانی میکائل سروه میرود قانع میشود که باید وکالت سروه را برای نجات جانش به عهده بگیرد. همین برای دستگاه مخوف شکنجه و ارعاب پدر کالون کافی است تا وی را با همه امکانات بدیع ارعاب , از این پذیرش بازدارد.
==++++++++
صحنه کارش را با دعا وورد خواندن کشیشان شروع کرده طوری که تماشاچی صدای گریه و ناله کشیشان را میشنود. و البته هر زمانی که پدر کالون موعظه مینماید , همین صدای گریه و زاری می آید چون در باور پدر کالون بشر کناهکار است و خنده و شادی و عموما لذت از نعمات مادی همه و همه گناه است.
نمایش , از رنگ خبری نیست , مگرپیراهن سروه در زندان و لباسهای همسر سباستین آنهم در کمد.
نویسنده برداشت آزاد حمیدرضا نعمتی و کارگردان آرش دادگر با تسلط و توانایی پیغام را میرسانند . خدا خلق نکرده مگر از عشق و زیبایی خود در وجود بشر نهاده برای سخن گفتن از آزادی .
فرزانه دعوتی