در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال Atena | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 18:26:44
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
آیا امکان تمدید این نمایش هست؟
عاطفه گندم آبادی و محمد لهاک این را خواندند
گروه همیاری (support)
درود بر شما
پیرو آخرین اعلام گروه محترم اجرایی این برنامه رایزنی ها به منظور تمدید اجرا تا پایان خردادماه در حال انجام بوده و در صورت تمدید اطلاع رسانی به مخاطبان محترم انجام خواهد شد.
۱۹ خرداد ۱۳۹۷
فروش روز ۲۶ که باز شده
و قطعا تا پایان هفته ( خرداد ) اجرا خواهیم داشت
۲۲ خرداد ۱۳۹۷
ممنونم
۲۲ خرداد ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
Atena (irena)
درباره فیلم ابد و یک روز i
یک شروع بسیـــــــــــــار طوفانــــــــــی برای سعید روستایی نسبت به فیلم های کوتاهی که ازش دیدم.
علی جعفریان، فائقه معتمدی، وحید مقدم، فاطیما م، مهشاد و Amélie این را خواندند
شهرآشوب این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
این نمایشنامه معرکه ست!!!!!

پس اجراش با

کارگردانی معجونی
و
این بازیگران عالی چه شود!!!

منتظریم.........
این لحظه از نمایش که آقای رضا بهبودی روی زانو هاش افتاده ( Gun Pointed at the Head ) باید عالی باشه:))

http://www.tiwall.com/files/cache/s13_re33043cfbd9238bddcaab04b6c347374.jpg

۱۸ خرداد ۱۳۹۴
بلیط فروشی این نمایش از سایت گیشه نت انجام میشود.
۰۲ تیر ۱۳۹۴
vaghaaaan ke aliii bood
kare bi naghs o mareke
nevisandegie shahkare Martin mc donagh
va kargardanie khube agahye majooni
va bazigaraii ke naghsho dark kardan!
۰۵ تیر ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
من هرگز نه تلخ بینم نه سیاه بین.

رخشان بنی اعتماد

برنامه هفت 94/3/8
ای واااای!
ای واااای!
آخ نرگس...
نرگس جان...
نرگس جان...
نرگس جان...
به خدا غلط کردم نرگس...
نرگس من ندارم کسی رو نرگس...
نرگس از دستم در رفت...
خدا شاهده از دستم در رفت...
من نمی دونم چی شد نرگس...
من بمیرم برای چشمات... ... دیدن ادامه ››
نرگس برگرد...
تو رو به حضرت عباس برگرد نرگس...
من ندارم کسی رو به جز تو...

بغضم با این دیالوگ ها ترکید.
چقدر فوق العاده می گفت صابر ابر این دیالوگ ها رو!!!!
وای آره خیلی این قسمت فوق العاده بود...
چه دیالوگ خوبی رو انتخاب کردی
۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۴
میشه گفت صابر ابر فقط با صدا بازی کرد و صد البته عالی...
۱۰ خرداد ۱۳۹۴
با احترام همچین مردی رو باید زد له کرد ,داغون اصلا:-D
۱۰ خرداد ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
خطر لو رفتن داستان فیلم

قصه ها رو در جشنواره دیده بودم، وقتی فهمیدم اکران نمیشه، با اینکه دیده بودمش حسرت میخوردم که چرا در جشنواره حداقل دو بار ندیدمش؟!! و وقتی اکران شده چقدر خوشحالم!!!
قصه ها و امثال قصه ها فیلم هایی هستند برای خود مردم، از جنس مردم، باید دیده شوند، باید مردم آنها را ببینند (مثل عصبانی نیستم که چقدر خوشحالم از دیدنش و چقدر ناراحتم از اکران نشدنش)
به قول خود بانو :
هیچ موفقیتی هیچ جایزه ی بین المللی هیچ هیچ به اندازه ی همین لحظه که فیلم در ایران و برای مخاطب ایرانی نشان داده بشه واقعا به این اندازه نمیتونه مهم باشه _از صحبتهای بانو رخشان بنی اعتماد در ... دیدن ادامه ›› سینما کوروش _

چقدر دوست داشتم بدونم سرانجام تک تک شخصیت ها چه میشود؟؟!!
و چقدر خوب که به بهانه قصه ها نگاهی به آرشیو فیلم های بانو انداختم.
حیف که نمیشد در یک فیلم سرانجام کل شخصیت های فیلم های بانو را ببینیم که به گفته ی خودشون شاید درباره ی دیگر شخصیت هایم فیلم بسازم یا نه!!

در قصه ها فقط سرانجام فیلم های: خون بازی. زیر پوست شهر.
روسری آبی. نرگس. خارج از محدوده. گیلانه. رو میبینیم.

طوبا مردانی دودانگه. عباس. محبوبه. علی. حمیده. معصومه. نرگس. عادل. رسول رحمانی. نوبر کردانی. سارا. گیلانه. اسماعیل. دکتر دبیری.
محمدجواد حلیمی.

از سرنوشت هر کدامشان هم خوشحالم هم ناراحت

مثلا از اینکه سارا ی خون بازی ترک کرده و به عنوان یک مددکار داوطلب داره به دخترایی مثل خودش کمک میکنه خوشحالم ولی از اینکه به اچ آی وی مثبت مبتلا شده ناراحتم.

از اینکه عباس زیر پوست شهر گیر قاچاقچیا نیافتاده خوشحالم ولی بخاطر اینکه به عشقش سروناز نرسیده (باتوجه به نام دخترش سروناز)
و باتوجه به بلند پروازی هایش الان یک راننده تاکسی شده ناراحتم.

سرنوشت معصومه از همان فیلم زیر پوست شهر برایم قابل حدس بود ولی با اینحال ناراحت کننده ست.

طوبا همان کارگر زحمت کشی است که جانش برای بچه هایش میرود.

علی هنوز هم به مسائل سیاسی کشور علاقمند است.

باتوجه به رفتن محبوبه به خانه خواهرش حمیده متوجه میشویم با وجود کتک هایی که حمیده از شوهرش میخورده متارکه نکردند و باهم زندگی میکنند.

نوبر کردانی روسری آبی از رسول رحمانی جدا شده و باتوجه به بیکاری شوهرش رضا در کنار او و بچه هایش احساس خوشبختی میکند.

یا نرگس که بعد از مرگ عادل(ابوالفضل پور عرب) با مردی معتاد ازدواج کرده و الان خدمتکار یک مرکز حمایتی است.

یا گیلانه که هنوز هم با جان و دل از پسرش اسماعیل پرستاری میکند و دکتر دبیری یک پزشک جانباز است که داوطلبانه به همان مرکز حمایتی خدمت میکند.

محمدجواد حلیمی (خارج از محدوده) کارمند بازنشسته ساده دولت که به دنبال هزینه های درمانش است. اولش از هرت آباد فیلم خارج از محدوده چیزی دستگیرمان نمیشود ولی در سکانس مترو، حلیمی هنگام پیاده شدن میگوید اینجا شهر هرته، هرت آباده. باتوجه به این دیالوگ میفهمیم که حلیمی هم دلخوشی از هرت آباد نداشته و ندارد و تلاش هایش برای هرت آباد، بی نتیجه بوده است.

چقدر موسیقی فیلم رو دوست داشتم کاملا متناسب با فضای فیلم بود.

بازم ممنون بانو که با ساخت قصه ها یت ما رو به یاد تک تک خاطراتی که با فیلمهایت داشتیم انداختی.

خانم اسلامی قصه ها در جشنواره دیدم اما هنوز فرصت نکردم فیلم در اکران عمومی ببینم.
میخواستم ببینم آیا سانسوری داشته یا نه
۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۴
دوباره باید ببینم با این توضیحات شما !!!! ممنون
۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۴
الان نشستم دارم بخش گفت و گوها و نقد این فیلم و میخونم و چقدر متن و شما زیباست ، وچقدر فیلم خوبی بود .
۲۰ فروردین ۱۳۹۵
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بنده حلیمی... بازنشسته... سی سال و هشت ماه سابقه کارمندی...
بیست و هفت روز تحت عمل جراحی اضطراری...
هزینه بیمارستان خصوصی...سرسام... وام از بستگان و اقوام...
تقاضا از سازمان برای تعدی هزینه ها...
درخواست غیر اخلاقی کمیسیون برای معاینه مجدد موضع مخصوص...


مهدی هاشمی فوق العاده این دیالوگ ها رو می گفت.
مهدی هاشمی بهترین بازیگر پا به سن گذاشته اس به نظرم. نقشش توی روزگار قریب هیچ وقت فراموشم نمیشه
۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
آتنا اسلامى (irena)
درباره نمایش کامنت i
برای بار سوم دیدمش...

آدم واقعا افتخار میکنه به تک تک اعضای این گروه فوق العاده...

سخت ترین کار برای یک بازیگر اینه که نقش خودشو روی صحنه بازی کنه

به نظرم هر چی بیشتر نمایشو میبینم بیشتر میفهممش.
آقای باپیری گفتند هرشب تغییرات جزئی در نمایش بوجود می آید.
میشه یکم از این تغییرات در سه شب نمایش بگید
۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۴
خانم اسلامی خیلی ممنون بابت توضیح کاملتون

به نظر من اگه هرشب یکی قهر می کرد و صحنه ترک می کرد میتونست خیلی جذاب تر باشه و ای کاش فقط ستاره این وظیفه نداشت که تمام داستان هارو دوباره بازی کنه باز هم می شد که شب های مختلف بازیگرای دیگری به جای ستاره تنها بمانند و بازی کنند.مثلا در یک هفته اجرا همه بازیگران حداقل یکبار به جای ستاره اون صحنه آخر بازی می کردند که البته ما از هدف کارگردان بی اطلاعیم.

۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۴
خواهش می کنم،
موافقم ، مثل تفاوت صحنه ی پرسش و پاسخ در هر سه اجرایی که دیدم. ا
من متاسفانه نتونستم در نشست نقد و بررسی حضور داشته باشم وگرنه سوال های زیادی پیرامون نمایش ذهنم رو درگیر کرده که هرچند با سه بار دیدن تعداد کمی از سوال ها پاسخ داده شد.
۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
قندون جهیزیه رو در کنار عوامل فیلم (علی ملاقلی پور و صابر ابر) دیدم

فوق العاده بود این فیلم...

به عنوان اولین فیلم بلند سینمایی برای علی ملاقلی پور شروع خیلی خیلی خوبیست

علاوه بر موضوع فیلم بازی های درخشان و دلنشین نگار جواهریان و صابر ابر فیلم رو دوستداشتنی تر کرده بود

انگار این نقش ها فقط برای صابر ابر و نگار جواهریان نوشته شده بود

موسیقی متن فیلم رو دوست داشتم
اکرانش خیلی کوتاه بوده، دوباره نمایش نمیدن؟
۱۲ خرداد ۱۳۹۴
این فیلم هنوز اکران عمومی نشده.
فقط در بخش بین الملل جشنواره فیلم فجر و جشنواره سما اکران شده.

بنا به گفته ی عوامل به زودی اکران عمومی خواهد شد.
۱۲ خرداد ۱۳۹۴
مرسی خانم اسلامی
۱۶ خرداد ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
آتنا اسلامى (irena)
درباره نمایش کامنت i

متلک عادی ترین بخش زندگیه یک زنه!!
آتنا اسلامى (irena)
درباره نمایش کامنت i
کامنتی برای کامنت
من هر دو اجرا (اجرای جشنواره و اجرای عمومی) رو دیدم، البته با اجرای جشنواره کمی فرق داشت، دیالوگها کمی تغییر کرده بود (مثلا دلیل ترک تمرین توسط نوید، بعضی دیالوگ های هوتن یا حتی صحنه ی پرسش و پاسخ)
یه خسته نباشید به بهار کاتوزی و محمد منعم بابت متن متفاوت و گیرا
ریتم نمایش واقعا خوب بود
طراحی صحنه و لباس در عین سادگی موجب برقراری ارتباط و تمرکز بیشتر من تماشاگر برای درک حس و حالت های بازیگران می شد.
ایده ی صندلی هم خیلی خوب بود.
بازی های درخشان سه عزیز (نوید و بهرام ... دیدن ادامه ›› و هوتن)!!!!
شماها دارید چی کار می کنید؟!!!
بازیهاتون من رو طوری درگیر نمایش کرد که فکر نمی کردم این همه درگیرش بشم!!!
و برای من چقدر سخت بود تجزیه و تحلیل این بازی های روان
و عاجز از هضم انرژی حاصل از این بازی ها
نمایش لحظه های شوخی و جدی داشت
بعضی لحظه ها با شوخی هاشون می خندیدم و بعضی لحظه ها مثل صحنه ی آخر (نقطه ی اوج نمایش همراه با بازی خیره کننده ستاره پسیانی) بغض می کردم.
در کل کامنت یه کار جمع و جور و بی ادعاست و من رو به یاد نمایش ویران از همین گروه دوستداشتنی انداخت.
ایده ى فیلم برخاسته از خلاقیت هومن سیدى ست.
فیلمى که شبیه به هیچ فیلم سینماى ایران نیست.
هومن سیدى با اعترافات ذهن خطرناک من سینماى ایران را حداقل براى من طور دیگرى تعریف کرد.
کارگردانى. فیلمبردارى. موسیقى. صدابردارى. بازى ها. گریم. طراحى صحنه. لباس. تیتراژ و ...
فوق العاده و متناسب با فضاى فیلم بود همه ى این عوامل امضاى کارهاى اوست.
بازى هاى کوتاه بابک حمیدیان. رویا نونهالى و حتى شخص هومن سیدى من رو میخکوب کرد!!!!
ریکشن هاى درخشان سیامک صفرى!!!!!!!!!
عباس غزالى با اولین بازى سینمایى خود نشان داد که مى شود به او اعتماد کرد.
نگار جواهریان هم با نقش مرموزش خوب درخشید.

به قول خود هومن ... دیدن ادامه ›› سیدى:
"اعترافات ذهن خطرناک من شبیه دو فیلم قبلى ام نیست. کوشیده ام به دغدغه هایى بپردازم که همیشه با من بوده و حتى جدى تر شده اند مثل مواد مخدر که این روزها هر طرف سر مى چرخانى آدم هایى را مى بینى که با موقعیت هاى شغلى و اجتماعى متفاوت گرفتارش شده اند. سیل نگران کننده اى را مى بینم که بسیارى را با خودش مى برد."

این سیل نگران کننده (مواد مخدر) سوژه ى هر سه فیلم اوست. وجود جوان هاى بزهکار اکباتان, آفریقا و سیزده را بیشتر به یکدیگر نزدیک کرده است.

ولى اى کاش هومن سیدى همانطور که به قول خودت این سیل نگران کننده را در کارهایت جدى گرفتى, فیلمنامه ى اعترافات ذهن خطرناک من رو هم جدى مى گرفتى!!!!!!!!!!!



داستان فیلم رو دوست داشتم
و به قول دوستان بازى مهتاب کرامتى خوب نبود
تنها نکته ى مثبت فیلم به جز طراحى صحنه و لباس, بازى دلنشین باران کوثرى بود.
مهتاب کرامتی ومصطفی زمانی اصلا خوب ظاهر نشدند اما باران کوثری بی نظیر بود.
۱۶ بهمن ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
فیلمى آرام و دوست داشتنى...
ناهید رو دوست داشتم
فقط خیلى طولانى بود و سکانس هاى اضافى داشت.
بازى ها خوب بود (نوید محمد زاده.پژمان بازغى.ساره بیات) فقط در بعضى مواقع لهجه از دستشون در مى رفت که طبیعیه.
به عنوان اولین فیلم بلند سینمایى نسبت به فیلم هاى کوتاهى که از آیدا پناهنده دیدم شروع خوبى ست.

بهرام ریحانى عزیز فوق العاده بود

خیلى لــــــــــذت بــــــــــــردیم

به امید بهبودى همه ى بیماران عزیز

دو بار دیدمش, به نظرم هر چه قدر بیشتر ببینیش بیشتر عاشقش مى شى
من هم به خاطر صحنه تغییر لحن صحبت آقای ساعتچیان و خیلی از موارد دیگر روز آخر هم از نمایش مجددا دیدن می کنم :))

۲۱ تیر ۱۳۹۳
سلام مریلیون عزیز
منم به خاطر صحنه تغییر صدا احمد ساعتچیان و صحبت آقایان عاشوری و سرابی دو بار نمایش رو دیدم :))
۲۱ تیر ۱۳۹۳
درود بر شما خانم تهرانی .. و صد البته من هم مانند شما :))
۲۲ تیر ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید


من زمین زیر پاى کسى رو سست نمى کنم, من فقط سستى زمین رو به یادشون میارم!
تئاتر خوبی بود؛ دوستش داشتم :)
۲۱ تیر ۱۳۹۳
خیلی خوب بودو حسش با بقیه تئاترهایی که رفتم فرق داشت
یه جورایی عالی بودد
چه لذتـــــى داشت خط زدن تو...
هرچی‌ تو بیشتر خط بزنی‌، من بیشتر مینویسم...
۲۲ تیر ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید

واگویه ها دهمین جنین مرده ى من بود



باید هیولا بشم که با هیولا دربیوفتم



تجسمت مى کردم با یک مداد قرمز چنبره زده رو نوشته ى آخر من رو خط مى زدى,
خط مى زدى اون قدر زیاد که از یک رمان سیصد صفحه اى سى صفحه بیشتر باقى نمى موند!!!

چه لذتـــــى داشت خط زدن تو!!