«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال
به سیستم وارد شوید
تمــــــــــام خواب هایم
رنگـــی می شود ؛
کافیــــــــست
تــــــــو
کنار مـــــــن
خـــوابــــــــــــ باشی...
.
.
.
(محمد قدیم)
در خیابانِ اشعارَت
عمری ست کارتن خوابَ م
اینجا عابران به جای سکه
شعر می بخشند...
(محمد قدیم)
سـاده کن نبودنَ ت را ...
آنقدر ســـاده
که بی هیچ طنابی
نزدیکِ مـــرگــــ شوم
.
.
.
.
(محمد قدیم)
امواج گردابی گیسوانت
چنان لطمه ای زد
به شهر
که تا اطلاع ثانوی
همه شاعر شدند!
(محمد قدیم)
نقاشی ات کردم
روی در و دیوار اتاقی که
جنون زده ام کرده،
روز و شب راه میرفتی
رویِ روان پریش ترین سلولِ شاعرانه ام
حالا هم در اتاق
روی در
روی دیوار
داری می رقصی...
این همه جا...
آمدنت میانِ این کلمات هم راضی ات نمی کند؟!
ـــــــــــــــــ
محمد قدیم
نبوغِ "تو"
احتیاج به توضیح ندارد
همین بس که
مرا
حل کرد
در وجودت
ــــــــــــــــــــــ
محــمد قــدیم
نقاشی ات کردم
روی در و دیوار اتاقی که
جنون زده ام کرده،
روز و شب راه میرفتی
رویِ روان پریش ترین سلولِ شاعرانه ام
حالا هم در اتاق
روی در
روی دیوار
داری می رقصی...
این همه جا...
آمدنت میانِ این کلمات هم راضی ات نمی کند؟!
ــــــــــــــــــ
محمد قدیم
سرودِ مـلّـی چـشمانَ ت کـه
نواخـته شـد،
تصمیـم گرفـتم
ملّیـتِ رویاهـایَ م را
عـوض کـنـم...
ــــــــــــــــــ
محمد قدیم
چشمان و دستانَ ت
کافی ست ،
برای یک عشق بازیِ مجلل
در خانه ای که
هر شب
نبودنَ ت را
ارضا می کند!
ــــــــــــــــ
میـم قـاف