بی مایگی، سستی و در حقیقت لمپنیسم به معنای واقع کلمه، توصیفات بسیار محترمانه ایست که می توان به این نمایش نسبت داد.
اجرا 70 دقیقه است که به جز چند دقیقه اول که تماشاچی نمیداند با چه رو به رو خواهد شد، مابقی را نمی تواند به روی صندلی بنشیند. هدف کار که از اسم آن نیز مشخص است، نقد دیکتاتوری است، هیتلر نماد آن و در بخشهای مختلف تلاش شده با گره زدن رفتارهای دیکتاتوری در جامعه امروز ایران، نقدهای جدی به این موضوع وارد کند که ای کاش این هدف مبارک را به زردی شوخیهای دبیرستانی نمی کشید. شوخی های سرتاسر جنسی صرفا به هدف قهقهه زدن مخاطب عام، آن دست از شوخی ها که پسران و دختران نوجوان ورد زبانشان است و آنقدر پربسامد به یکدیگر می گویند که حتی در بین خودشان نیز بی معنی و بی مزه است.
نمایش به هیچ وجه حرف جدی برای گفتن ندارد، دیالوگها بسیار ضعیف و بی بنیه نوشته شده است. بازیگران مجبورند برای به خنده درآوردن تماشاچی پای خود را تا فرق سر بالا یبرند یا پشت به تماشاچی حرکت موزونی انجام دهند که تماشاچی با دیدن تکانهای باسن به خنده در آید، اسم یکی از شخصیتهای نظامی، یک لفظ جنسی است که از ابتدای نمایش تا انتها قرار است هربار نام او بیاید تماشاچیان بخندند! و کارگردان این موضوع را بالغ بر 15 بار به خدمت میگیرد.
رابطه جنسی محور اغلب شوخی هاست و اگر این موضوع را از نمایش فاکتور بگیریم میتوانیم با یک نمایش نهایتا 10 دقیقه ای رو به رو باشیم.
در سطحی بودن کار و کارگردانی همین بس که پس از پایان نمایش بیشتر از 10 دقیقه سخنرانی انجام شد با محوریت تعریف و تمجید از کارگردانی و
... دیدن ادامه ››
اعضای گروه.
روی هم رفته به جرات می توانم بگویم که آنچه در این نمایش اتفاق افتاد توهین به مقوله طنز و نقد اجتماعی بود. پایین کشیدن سطح اعتراض به دیکتاتوری تا سطح شوخی های ...