در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال maryam kashfi | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 23:24:52
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
ایده‌ی «نگاه از هالیوود به خاورمیانه» رو دوست داشتم.

کاشتِ «کشته شدن بچه‌ی بروسلی سر صحنه‌ی فیلم‌برداری» و «نرم‌افزار ترجمه» هوشمندانه بود.

رمزگشایی ارتباط «خانم آقای جرج کلونی» با کل نمایش به من چسبید.

دو صحنه‌ی پریدن کاترین به جیمز و بازسازی کابوس‌های کاترین همراه با صدای باد و لرزیدن رگال‌ها، بنظرم اثرگذارترین صحنه‌ها بودند.

تزریق اطلاعات، آنی و (شاید) خسته‌کننده بود.

داستان فجایع زندگی برکات، یکهو ریخته شد وسط صحنه.
نمایش تدریجی‌اش می‌تونشت گیراتر ... دیدن ادامه ›› باشه.

علت بعضی بازی‌های اغراق‌شده پیدا نبود.(انگار بخوان خارجی‌تر بنظر بیاد)

همزات‌پنداری جیمز با برکات و کاترین، بیش از چیزی بود که از شخصیت انتظار می‌رفت.

خرده‌سبب‌های این همدلیِ عمیق می‌تونست در دل صحنه‌ها بیاد.

علت خشم کاترین به برکات (عمه‌اش) معلوم نبود. من منتظرِ ردپای گند برکات در زندگی کاترین (ولو ناخواسته) بودم اما ناکام موندم.

در کل بازی‌ها و دغدغه‌ی اصلی نمایش رو دوست داشتم.

خداقوت به دوستان هنرمند 🌻
اینکه بتونی خودتو بذاری جای متهم چیزی بود که من از جرمشناسی یادگرفتم. خیلی بهم چسبید که این نگرش از طریق هنر و اینقد هوشمندانه به مخاطب منتقل شد. بنظرم میتونیم روابط بهتری رو تجربه کنیم اگه بتونیم خودمون رو جای آدما بذاریم.

طراحی رو خیلی دوست داشتم. ایده‌ی فیلمبرداری عالی بود.

بازی‌ها بخصوص نقش خاور خیلی بهم کِیف داد.

دمتون گرم
من اصلن به عشق موسیقی جنوب اومده بودم. گودرزی با اون بازی تحسین‌برانگیزش اینقدری کُفریم کرد که دوست داشتم بزنمش.
توی اون صحنه‌ی تاریکی و صدا زدن ملیحه توسط گودرزی، بشدتی اضطرابم رفت بالا که مدام نفس عمیق می‌کشیدم.
بشدت درگیر کننده‌ست این نمایش.
سلام ارادت و خداروشکر
ممنون بابت نوشتار
کلید واژه اون صحنه در ذهن وقفه ،تخیل
۲۷ دی ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بازی‌ها رو اینقدری دوست داشتم که دلم می‌خواست تموم نشه. هر صحنه منو به بخشی از درونیاتم می‌برد. لذت بردم از رنگ‌های پاشیده توی صحنه. دمتون گرم
روایت رو خیلی دوست داشتم. بازی‌ها به قدری مهیج بود که تک تک جزئیات لحن، صدا، حرکات و احساس درگیرت می‌کرد. عاشق انسانی بودن شخصیت‌ها شدم. طفلکی بودن آدم‌ها با همه‌ی خباثتهایی که می‌تونیم داشته باشیم. دمتون گرم
درود و خداقوت
دیالوگ‌ها از نظر من سنجیده و قوی بود. شخصیت ‌پردازی هوشمندانه. طنز ظریف و دلنشینی داشت. تلخی روایت در دل بازی خوب بازیگرها آروم آروم به مخاطب تزریق می‌شد. لذت بردم از دیدنش و خیلی دوست دارم متن نمایشنامه رو بخونم اگه امکان تهیه‌اش به هر طریق قانونی هست.
سپاسگزارم
سلام خانم کشفی عزیز
ممنونم از شما که به تماشای ما آمدین.
هنوز متاسفانه امکان چاپ پیدا نکرده
برای من ایمیل بفرستین.
mahmoud.ahadinia@gmail.com
۰۴ آذر ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید