در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال لیدی تیاتر | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 17:34:56
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
لیدی نویس درباره ی تئاتر #شب_دوازدهم:
جایی که همه دیوونه ان و فقط ادای آدمای عاقل رو در میارن،جایی که دلقک یه شبه کشیش میشه،جایی که عاقل ها رو میندازن زندان تا شیطان از جلدشون در بیاد، همیشه شبه و هیچ وقت صبح نمیشه...
با همه ی این حرفا... تو همیشه عاشقانه به همه عشق بده،این عشق خودش صاحبشو پیدا میکنه،شاید شب دوازدهم...
مثل مرده ها که مردگی میکنن؛تو هم مثل یه زنده زندگی کن...
شالمو مرتب میکنم،دست میزنم.
پ.ن: کار طنز قشنگی بود و خودتون هم میدونین من سلیقه م زیاد با طنز میونه ای نداره؛ اما واقعا خندیدم و خوش گذشت و حرف برای گفتن داشت.
Instagram: lady_theater
محسن صادقی (mohsensadeghiisfahani)
ممنون از متن زیبا و قشنگتون.
خیلی ممنون که تشریف آوردید.
خوشحالیم که با وجود اینکه با طنز میونه‌ای ندارید اما از کار راضی بودید.
۱۸ فروردین ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
لیدی نویس درباره ی تئاتر #شلتر :
تا حالا پدرت ولت کرده؟
تا حالا مادرت به خاطر یه ذره تریاک فروختت؟
تاحالا توی سرما یخ زدی و بمیری؟ نه از اون وقتا که میگی وای مردم از سرما...نه... از اون وقتا که واقعا بمیری از سرما.
تا حالا تشک زیرت یه کارتن موزی بوده و پتوت یه پلاستیک مشکی؟
میدونی.. تهران شهر خشنیه...
شالمو مرتب میکنم،اشکامو پاک میکنم و با تمام وجودم دست میزنم.
@lady_theater
پ.ن:به شدددددددت پیشنهاد میکنم این کار رو ببینین.یه وقتایی باید از نزدیک دید زیر آسمون این شهر خشن چه کسانی و چرا دارن تلف میشن..
لیدی نویس درباره ی تئاتر #زمان_لرزه:
یه زن که بیوه میشه از بقال و چقال تا بازاری و حجره دار به خودش اجازه میده بهش چشم داشته باشه.
یه زن بیوه حق نداره عاشق هیچ مردی بشه و باهاش بره دربند، جگر و بلال و دوغ بخوره.که اگه بخوره اجیر کرده ی آقا داداش شوهر سابقش راپورتشو به حاجی میده و اون وقت واویلا که زن، تو آبرو برای ما تو محل نذاشتی...
یه زن بیوه دیگه نمیتونه زندگی کنه باید زندانی بشه توی زندانی که زندان بانش فامیل شوهر سابقشن.
من یه زن بیوه م.در به در ترین زن بیوه ای که توی زندگیتون دیدین...
شالمو مرتب میکنم،دست میزنم.
@lady_theater
celine، امیر، عاطفه گندم آبادی و Samira این را خواندند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
آب دستتونه بذارید زمین و برید این نمایش رو ببینین....
بیش از هر چیز بازی آقای بهنام دارابی (مارا) رو تحسین میکنم چرا که نور صحنه بودن و گاهی بدون اینکه بدونی دقیقا چرا، تمام نظرها رو به خودشون جلب که نه؛بلکه میخکوب میکردند.برای من که هم تاتر رو با جزییات میبینم و هم ری اکشن تماشاگر رو ،چشم های گشاد شده از فرط تعجب و حیرت از این بازیگر،در نگاه تک تک دور و بری های بنده موج میزد.
اگر دیدن حقیقت های جامعه اذیتتون میکنه،اگر اهل تفکر نیستین و ازسر تفنن تاتر میبینین این کار اصلا مناسب شما نیست...
آره واقعا یهنام خیلی خوب بود و به نظرم بهترین بازی رو ارائه دادند ... حتی بهتر از خیلی از کاندیدهای جشنواره
۲۳ بهمن ۱۳۹۶
سلام
سپاس از اینکه نمایش ما رو انتخاب کردید و همچنین نظرتان را با ما به اشتراک گذاشتید :)
۲۸ بهمن ۱۳۹۶
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دی نویس درباره ی تیاتر #ماراساد:
قانون ابزاریست در دست حاکمان برای سرکوب ما...
بیدار شو،بیدار شو که خدا خیلی وقته خوابش برده...
به شهر ما خوش آمدید:
اینجا شهر ماست،اینجا هیچکس نمیرقصد و کسی شاد نیست. عاقلان در تیمارستاند یا زیر خرمن خاک و دیوانه ها حکومت میکنند بر سر ما...
ما گناه کار نیستیم و برعکس طلبکاریم.تنها گناه مان این است که در این شهر به دنیا آمده ایم.در شهری که حاکمش میگوید همه با هم برادرند و برابر!!! اینجا در حماقت میمیرند و از آگاهی میپرهیزند.
آری اینجا شهر من است،شهر ... دیدن ادامه ›› دیوانه ها...
اینجا کسی تا طلوع آزادی صبر نمیکند و انقلابش را امروز میخواهد،اما در سکوت...
اندکی صبر...
روزی با همین پوست مرده و زخم آلود برای خودم پیراهنی میدوزم تا تورا از نزدیک بو بکشم و به آغوش بگیرم. اندکی صبر،ما باهم وسط میدان آزادی،بعد از انقلاب تانگو خواهیم رقصید.
اینجا شهر من است،شهری در فرانسه...
شالمو مرتب میکنم؛با تمام وجودم دست میزنم.
به شددددددت و به شدددددت پیشنهاد میکنم این کار رو ببینین.بهترین کاریه که سال 96 دیدم.یک تاتر سورئال و پر از معنا و مفهوم و خلاقیت بصری
سلام
سپاس از اینکه نمایش ما رو انتخاب کردید و همچنین نظرتان را با ما به اشتراک گذاشتید :)
۲۸ بهمن ۱۳۹۶
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
لیدی نویس درباره ی تیاتر #ماراساد:
قانون ابزاریست در دست حاکمان برای سرکوب ما...
بیدار شو،بیدار شو که خدا خیلی وقته خوابش برده...
به شهر ما خوش آمدید:
اینجا شهر ماست،اینجا هیچکس نمیرقصد و کسی شاد نیست. عاقلان در تیمارستاند یا زیر خرمن خاک و دیوانه ها حکومت میکنند بر سر ما...
ما گناه کار نیستیم و برعکس طلبکاریم.تنها گناه مان این است که در این شهر به دنیا آمده ایم.در شهری که حاکمش میگوید همه با هم برادرند و برابر!!! اینجا در حماقت میمیرند و از آگاهی میپرهیزند.
آری اینجا شهر من است،شهر ... دیدن ادامه ›› دیوانه ها...
اینجا کسی تا طلوع آزادی صبر نمیکند و انقلابش را امروز میخواهد،اما در سکوت...
اندکی صبر...
روزی با همین پوست مرده و زخم آلود برای خودم پیراهنی میدوزم تا تورا از نزدیک بو بکشم و به آغوش بگیرم. اندکی صبر،ما باهم وسط میدان آزادی،بعد از انقلاب تانگو خواهیم رقصید.
اینجا شهر من است،شهری در فرانسه...
شالمو مرتب میکنم؛با تمام وجودم دست میزنم.
به شددددددت و به شدددددت پیشنهاد میکنم این کار رو ببینین.بهترین کاریه که سال 96 دیدم.یک تاتر سورئال و پر از معنا و مفهوم و خلاقیت بصری
Instagram.com/lady_theater
امیرمسعود فدائی، فریبا جعفری فشارکی و سپهر این را خواندند
مهربان و شاهین این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نیلوفرانه (niloofaraneh7)
درباره کنسرت-نمایش یرما i
لیدی نویس درباره ی این تئلاتر: اون روزی که بغلم کردی و از رودخونه ردم کردی، یادته؟ دلم میخواست اون رودخونه دریا میشد و بیشتر تو بغلت میموندم.فکر کنم بیست سالت بود...یادته؟ ....
بعدها فهمیدم که یه زن باید اون قدر کار کنه تا بنیه ش رو از دست بده و شبا طاق باز بخوابه تا بلکه یه شب یه بچه مثل آب چشمه توی شکمش جاری بشه و بعدم با چشمای غم زده به سقف زل بزنه و به خر خر مردی که پشت بهش خوابیده گوش کنه!
من دوست ندارم کارایی رو که دوست ندارم انجام بدم،اما صبح تا شب و شب تا صبح دارم کارایی که دوست ندارم رو انجام میدم! میدونم مردم ممکنه حرف بزنن،ولی مردم برن به جهنم!خسته شدم از شنیدن اینکه جای گله توی آخوره و جای زن تو خونه!خسته شدم از بس دستمو پیچوندی و توی خونه حبسم کردی!آره تو میتونی دستمو بشکنی چون قوی تر از منی، ولی آدم میتونه با فکرش بخواد !
آیا این دست تقدیره؟
شالمو مرتب میکنم، دست میزنم...

تلگرام و اینستاگرام:
Lady_theater
و در نهایت باید بگم که حتما و حتما و حتما این نمایش درخشان رو ببینین.طوری موسیقی و حرکات با هم تلفیق شدن که قطعا احساساتتون برانگیخته میشه و بدنتون گز گز میکنه!
اینو از طرف خودم و بقیه تماشاچی ها میگم...حالشون رو یادمه...
خسته نباشید جانانه این گروه یک پارچه...
۰۲ دی ۱۳۹۶
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
داداشم رفته خارجه؛ پول بیاره! همون که هی میزننش تو سر من! ایشششش!!! مامان جون گوشواره هاشو داده که ناهار خوراک گوجه مفصل بپزه که داداش خله از بلاد کفر میاد کوفت کنه! میخواد آبرومون جلوش نره!ایششش!!! آخه خوراک گوجه تو خانواده ی ما یه غذای گرونه!گوجه هارو که خریدم؛بعدش دوییدم تو حموم و یواشکی سیگار کشیدم بلکه یادم بره هیچی نشدم تو زندگیم!
یاد اول دبستان افتادم:
بابا آب داد؛بابا نان داد!بابا جان داد تا نان داد! زندگی بهتر جای دیگری نیست ،همینجاست.این مال دانشگاست که!
چی میگم؟سیگارمو خاموش میکنم...
شالمو مرتب میکنم؛دست میزنم.
توی اینستای زیر میتونین بلیط رایگان برنده شین
Lady_theater
چرا نمیذاره تیوال من بنویسم
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید

میچرخاند..مچرخاند...میچرخاند؛دنیا را دور سرم...
ندا ساکت نشسته و زیر چشمی دخترهای دیگه رو میپاد ،منم ندا رو! احساس میکنه با کفشهای خودش روی مغزش #پاتیناژ میروند!کیا شیشه رو سر میکشه!#چیپس میخوره؛ بدون #ماست! محمد بسم الله میگه!شاید #جن دیده! بهزاد #شعر میگوید،لیلا پارس میکند!آرش میرقصد!
#قهقه میزنم میان #گریه های  ماهرو، جمیله بابا شده؟
شالم را مرتب میکنم.دست میزنم..
#لیدی_نویس
اینستایی که توش میتونین برنده ی بلیط رایگان بشید:
Lady_theater
امیرمسعود فدائی و نوونا این را خواندند
رضا تهوری این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید