«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال
به سیستم وارد شوید
قصه معمولی. بازیها معمولی. دکور معمولی
نورپردازی خوب؛ باقی همه هیچ.
این کار از نوع مونولوگ ه یا بازیگران با هم تعامل دارند؟
این کار برای کسی مثل من که نمایش نامه را نخونده، پر از غافلگیری است ولی گمان نمیکنم بتونه کسانی که داستان را میدانند راضی کنه.
شنیدن پادکست اکلیل فرق چندانی با دیدن اجراش نداره. دو بازیگر از ابتدا تا انتهای به یک حال نشسته و حرف میزنند و بیننده را وادار میکنند به سخیفترین حرفها و شوخیهایِ اتاق خوابی بخنده.
هنگام انتخاب اجرا، نظرات را که خوندم تعداد زیادی از مخاطبان از خنده های حضار گله مند بودند ... ولی به نظرم این خنده ها مهمترین بخش کار بود. انسانی زجر میکشد و بقیه میخدند، سگی میلرزد و بقیه میخندند، خیانت را نگاه میکنند و میخندند. نقطه ضعف بزرگ کار بازی ترلان پروانه ست. چرا این انتخاب؟
انگار مرز بین تئاتر و رول پلی برداشته شده، احساس میکردم در کارگاه آشنایی با چند بیماری روانی نشستم. در نظرات خونده بودم بازیگری فوق العاده است و چه و چه ولی بازیگری اینقدر ضعیف بود که نمیتوانست مشارکت مخاطبان را جلب کنه، یعنی جایی پایین تر از کارگاه ... چیزی شبیه کلاس درس .
این تیاتر حال بد ترنسها را خیلی خوب منتقل میکنه و همین طور خشونت پنهان و آشکاری که علیه اونها در جامعه توسط مردم و دولت اعمال میشه؛
نمیتونم ابراز تاسف و گله مندی نکنم از آقای ارسطو به عنوان نویسنده کار بابت تحقیری که نسبت به زنان مجرد روا داشته اند . منظورم خانم روان پزشک مجردی است که در حسرت شوهر است و مردی پیدا نمیشود که او را "بگیرد" . بر خلاف عوامل "خودکار بیکار" معتقدم زنان و دگرباشان جنسی هر دو از جمله گروههای اقلیت هستند و اقلیتها برای مطالبه حقشان باید خود را با اکثریت مواجه ببینند نه با دیگر گروههای اقلیت.
چند سال پیش این تیاتر را با اجرای سمندریان دیدم، اگر آن اجرا را مبنای مقایشه قرار ندهم، اجرای جدید هم خوب و پر زحمت