دیشب "ما دوغ نیستیم" را تماشا کردم.
بسیار پر کشش، جذاب و مفرح است.
نقاط قوت بسیاری در این نمایش هست که حتا در اولین تماشا نیز، به راحتی تماشاگرش را درگیر می کند.
دکور ساده، خلوت و مینیمال کار، توجهم را معطوف بازیگرانش کرد. و برای من که همیشه جذب جزئیات و دکورهای شلوغ و پر از رنگ فضاها میشوم، این بهره را داشت که به راحتی از فضا عبور کنم و ببینم بازیگران چه میکنند.
و اما بازیگران: جوانانی کمتر دیده شده که کاملا معلوممان میشود که برای این نمایش چقدر زمان و توجه گذاشتهاند و چقدر انرژی و حضور روی صحنه میآورند. پر از اکت، پر از هماهنگی و پر از صمیمیت(هم بین خودشان، و هم با ما) .
حلالواری و دقیق کارکردنِ کارگردان و طراح حرکات، در نتیجه، حرکاتی
... دیدن ادامه ››
هماهنگ، به اندازه، متناسب و پرکشش را به همراه داشته که بازیگران نیز به خوبی نشانمان میدهند.
متن خوب نمایش(در کنار سوالاتی که در ذهن دارم حتا) پیوندی ست بین داستانِ در جریانِ آدمهای امروز و آدمهای خیلی دیروز! ایران که در عین تعجبم، به خوبی کنار هم مینشینند. جالب است که همنشینی "لوییس بونوئل" و "رشید خان" برایمان مقبول میافتد!
ما فضای آدمهای خیلی دیروز را در قابی میبینیم با عروسکهای درونش، با عروسک گردانی ماهرانهاش و با صداهای ضبط شدهی تاثیر گذارش و چه خوب که چندبار میشنویم که "این قاب فروشی نیست".
گریم ساده و در عین حال حرفهای کار، تا آخر کنجکاو نگهمان میدارد ولباسهایشان کاملا متناسب با آن چیزیست که لازم است از شخصیتشان بفهمیم.
و در آخر به عنوان یک موزیسین ، اصلا نمیتوانم از موسیقی درخشان کار بگذرم. موسیقیِ متفاوتِ هر دو بخش(بازیگران و عروسکی/ امروز و خیلی دیروز) که یار دوازدهمِ قدرتمندِ کار است و خیلی زود کد های لازم را بهمان میدهد که قرار است منتظر چه چیزی باشیم.(گرچه اگر من موسیقی این کار را مینوشتم، حتما برای صحنهی آخر ترجیح میدادم موسیقی تمام کنندهتر و حماسیتر باشد.)
سپاس ویژه دارم از تهیهکنندهی نمایش که باعث شد این کار بشود و بماند.