در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال رابعه افتخاری | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 15:32:31
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
دیشب "ما دوغ نیستیم" را تماشا کردم.
بسیار پر کشش، جذاب و مفرح است.
نقاط قوت بسیاری در این نمایش هست که حتا در اولین تماشا نیز، به راحتی تماشاگرش را درگیر می کند.

دکور ساده، خلوت و مینیمال کار، توجهم را معطوف بازیگرانش کرد. و برای من که همیشه جذب جزئیات و دکورهای شلوغ و پر از رنگ فضاها می‌شوم، این بهره را داشت که به راحتی از فضا عبور کنم و ببینم بازیگران چه می‌کنند.

و اما بازیگران: جوانانی کمتر دیده شده که کاملا معلوممان می‌شود که برای این نمایش چقدر زمان و توجه گذاشته‌اند و چقدر انرژی و حضور روی صحنه می‌آورند. پر از اکت، پر از هماهنگی و پر از صمیمیت(هم بین خودشان، و هم با ما) .

حلال‌واری و دقیق کارکردنِ کارگردان و طراح حرکات، در نتیجه، حرکاتی ... دیدن ادامه ›› هماهنگ، به اندازه، متناسب و پرکشش را به همراه داشته که بازیگران نیز به خوبی نشانمان می‌دهند.
متن خوب نمایش(در کنار سوالاتی که در ذهن دارم حتا) پیوندی ست بین داستانِ در جریانِ آدم‌های امروز و آدم‌های خیلی دیروز! ایران که در عین تعجبم، به خوبی کنار هم می‌نشینند. جالب است که هم‌نشینی "لوییس بونوئل" و "رشید خان" برایمان مقبول می‌افتد!
ما فضای آدم‌های خیلی دیروز را در قابی می‌بینیم با عروسک‌های درونش، با عروسک گردانی ماهرانه‌‌اش و با صداهای ضبط شده‌ی تاثیر ‌گذارش و چه خوب که چندبار می‌شنویم که "این قاب فروشی نیست".

گریم ساده و در عین حال حرفه‌ای کار، تا آخر کنجکاو نگهمان می‌دارد ولباس‌هایشان کاملا متناسب با آن چیزی‌ست که لازم است از شخصیتشان بفهمیم.

و در آخر به عنوان یک موزیسین ، اصلا نمی‌توانم از موسیقی درخشان کار بگذرم‌. موسیقیِ متفاوتِ هر دو بخش(بازیگران و عروسکی/ امروز و خیلی دیروز) که یار دوازدهمِ قدرتمندِ کار است و خیلی زود کد های لازم را بهمان می‌دهد که قرار است منتظر چه چیزی باشیم.(گرچه اگر من موسیقی این کار را می‌نوشتم، حتما برای صحنه‌ی آخر ترجیح می‌دادم موسیقی تمام کننده‌تر و حماسی‌تر باشد.)

سپاس ویژه دارم از تهیه‌کننده‌ی نمایش که باعث شد این کار بشود و بماند.
سلام.
نمایش از نظر داستان کاملا نامفهوم بود و روال قصه پریشان و سر در گم است.
صدا به دلیل نامناسب بودن سالن و عدم هوشیاری بازیگران اصلی در اکثر اوقات به گوش نمی رسید.
بزرگترین ضعف نمایش به طور واضح کارگردانی آن بود که انگار اصلا کارگردانی نداشت و از نظر دکور و وسایل هم که کاملا بی هزینه برگزار شده بود که با توجه به قیمت بلیط کاملا ناهمخوانی داشت.
بازیگران اصلی به جز شخصیت وینسنته، بقیه بسیار معمولی و حتا ضعیف بودند ، هیچگونه هماهنگی باهم نداشتند، دست بازیگر برای خوردن نوشیدنی بالا می‌آمد ولی همونجا ول میشد.
هر کدوم پنجره ها رو یه جور و از یه طرف باز می کردن و در کل نکات ساده و مهمی که باز ضعف کارگردانی ست و به راحتی میشد اصلاح شود. همسر ریونا هم گاهی پای چپش می لنگید، گاهی راست که اصلا ما نفهمیدیم که چی شد لنگید و ... دیدن ادامه ›› کدوم می لنگه!
اما نقطه ی قوت کار: حضور ، بازی و اکت ندیمه هاست که تنها و تنها اون ها به خصوص ندیمه ی خشمگین و ترسان ، با عشق و تمامیت و اشتیاقشون به ساختن فضای دلهره آور و رازآلود نمایش کمک می کنند. و این دلخوشی بزرگی ست برای من، به خاطر از راه رسیدن نسل تازه نفس و عاشق این هنر شریف.
و به حرمت این نگاه، بار دیگر بلیط نمایش شما را خواهم خرید و به تماشا خواهم نشست.
دلتان گرم.
حقیقتاً با توجه به نظرتون، انتظار اون قسمت پایانی برای دیدن مجدد نمایش رو نداشتم. چه رویکرد باحالی☺️
۰۶ اردیبهشت ۱۴۰۱
موافقم، اما کمی بی رحمانه نوشتید ?
۰۸ اردیبهشت ۱۴۰۱
ممنون ازحضورشما???
۰۸ اردیبهشت ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
حتما به دیدن نمایش‌تان خواهم آمد.?
با افتخار میزبان شما خواهیم بود
۱۶ فروردین ۱۴۰۱
مهدی محبعلی (سهاب)
با افتخار میزبان شما خواهیم بود
شما بودی تا نیم ساعت بعد ازشروع اجرا ورود می‌دادین؟ :)‌
۱۶ فروردین ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بسیار لذت بردم. با اینکه مونولوگ و تک پرسوناژ بود همه چی داشت و در عین خنده، غم عجیبی در پایان همراهم شد. مرثیه ای بر این خاک پاک...
جمعه شب به تماشاى نمایش بورکمان نشستم.. باید اعتراف کنم که بسیار بالاتر از انتظارم بود. نمایش در شروع بسیار موفق بود و با موسیقى مناسب و خفت کننده، دکور ساده و در عین حال جذاب و نورپردازى خوب تماشاگر را جذب کرد. اجراى بازیگران اصلى با اغماض قابل قبول بود و اما... نقطه ى قوت ماجرا ، بازیگران جوان و بى نظیر بدن بودند که براى اولین بار مى دیدم که اضافه شدن این گروه به نمایش، اجرا را نجات داد. از اول تا آخر محو تماشاى آنها شدم نه به خاطر هماهنگى یا حرکات سخت و... که به خاطر تمامیتشان، حس همراهى بى نظیرشان با نمایش و تعهدى که تا آخرین لحظه براى نمایششان پایبندش بودند. و این موفقیت بى شک نشان مى دهد که کارگردان تا چه اندازه مى دانسته چه مى خواهد و چقدر در بیان جدال ذهنى شخصیت اصلى، درک و بیان فانتزى نو و جذابى را به مخاطب خود به بهترین شکل هدیه داده است.
من حتما باز هم براى دیدن این نمایش آن هم در تالار خاطره انگیز مولوى خواهم رفت. شما هم بروید و لذت ببرید.