در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال سمیه مولایی | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 19:30:39
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
چرخش و چرخش در تکرار یک داستان همیشگی،ادمهای همیشگی،دردهای همیشگی،تنهایی های عمیق همیشگی و بونکری که جدا میچرخد و میچرخد تا فاسد نشود سیمان و زمینی که زیر پای بازیگران میچرخد و میچرخد تا همان حس و و دردها با جزئیاتی متفاوت تکرار شود.بهترین نقطه در چرخش زمانی بود که نگاه هیچ کدام از بازیگران را نداشتم و در خطی پشت به من بودند،ان موقع بود که گوش هایم تیزتر میشد و واکنش ها رو در ذهنم به تصویر می‌کشیدم.
هم بیمار و هم تراپیست دچار خلا بیگانگی با قلب خود شده بودند و هر دو تفاله ی جسم خود را در قالب کلمات و بازی با کلمات هم می‌زدند و آنقدر هم میخورد که به گند کشیده میشد همه چی، ولی درمان میشدند و این است که رابطه و صحبت، درمانگر ویرانی های نامفهوم انسانیست...
هر چند به قول تراپیست:آدم هم کلمه است
و به قول بیمار ما وانمود میکنیم به آدم بودن.

بازی ها رو دوست داشتم..
خسته نباشید به همه
کار دوست داشتنی بود
بازی هایی روان و متن پر کشش
نظر لطف شماست
۲۰ مرداد ۱۴۰۲
باعث افتخارمون هست ممنونم❤️🙏
۲۰ مرداد ۱۴۰۲
تشکر از توجه و محبت شما
۲۱ مرداد ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید


شخصیت شماره ی چهار ،شخصیت سازنده و مخرب مرد نمایشنامه در انتظار مکبث، او که به من واقعی نزدیک و شاید هم خیلی دور است،این دوگانگی او را جذاب میکند.کمی دیوانه ،کمی جذاب ،شاید قلدر و شاید هم در پشت پوششی قلدرانه یک زن لطیف و هنرمند را مخفی کرده....اما چه چیز باعث که او چنین نقابی بپوشد؟نقابی از جنس جدیت،صدایی مهیب،قدمهایی تند و عجولانه و گیجی بی انتها و من چگونه به او رسیدم و جان دادم؟!
بوم نقاشی را تصور کن که نت های موسیقی با رنگ هایی شگرف در حال رقصند و بانویی که در این نت ها می‌پیچد و می‌رقصد و میخواند و به ناگهان دست نقاش بی محابا تمثیل فشارهای روزگار سطلی از سیاه و خاکستری را بر بوم میپاشد و دنیایش را خاکستری میکند و او حالا در انبوهی از سیاهی تلاش میکند که خود را از زیر رنگ های تیره به رنگ های روشن قبل برگرداند و انگار هر بار که به سطح می‌رسد دوباره غوطه ور در تاریکی میشود و به اعماق سیاهی بر میگردد و دوباره تلاش میکند و دوباره غوطه ور می‌شود و دوباره.....
این شخصیت را که در رحم خلاقیت خود پرورش دادم و رشد یافت حاصل روزهایی که بارها به بیگانگی با خویش رسیدم و دوباره خود را ... دیدن ادامه ›› بازیافتم...
شما و نگاه گرم شما به آنچه که در درون ساختم و در نمایش ایفای نقش می‌کند ،بسیار ارزشمند است و مهممم...
دعوت میکنم از شما برای به تماشا نشستن در انتظار مکبث...برای سازندگی و تخریب ذهن مرد عاشق نمایشنامه