در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نمایش اکوئوس
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 18:53:07
امکان خرید پایان یافته
۰۸ دی تا ۰۸ بهمن ۱۴۰۰
۱۸:۰۰  |  ۱ ساعت و ۱۰ دقیقه
بها: ۷۰,۰۰۰، ۶۰,۰۰۰ و ۵۰,۰۰۰ تومان  |  جزییات
باکسهای A,B,C,D با بهای ۷۰،۰۰۰ تومان
باکسهای E,H با بهای ۶۰،۰۰۰ تومان
باکسهای F,G,I,J با بهای ۵۰،۰۰۰ تومان
پسری ۱۷ ساله چشم ۶ اسب را کور کرده است و…

بر اساس نمایشنامه‌ی «اکوئوس» اثر پیتر شفر

دسته‌بندی
بزرگسال

اخبار

›› آغاز پیش‌ فروش نمایش«اکوئوس»

مکان

خیابان حافظ، خیابان استاد شهریار، روبروی تالار وحدت، سالن حافظ
تلفن:  ۶۶۷۵۶۰۴۳

نقشه بزرگتر و مسیریابی
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
اول: شروع نمایش برای من یک چک آبدار بود که ترکیب بندی اش با موسیقی و نور خوب گیجی رضایت بخشی را به همراه داشت. در ادامه بازی و دیالوگ و تسلط ... دیدن ادامه ›› گروه بازیگر داستان را باز و قابل فهم کرد و پازل اکوئوس را کامل کرد. بعد از نمایش پدر و مادر داستان را والیان جامعه ایی دیدم که نیمی درگیر مذهب و متعصب و پیرو کورکورانه و نیمی دیگر گیر کرده در عقاید سیاه سیاسی و سلطه گر و فرزند پسر هفده ساله داستان نقش کلیت جامعه و نمادی از عام مردم، گیر افتاده در دستان افرادی که خود به آنچه که میگویند و حکم میکنند و آموزش میدهند باور ندارند. دکتر با لباس قصابی یا جراحی قدیمی وظیفه اصلاح و بازپروی دارد و باید این غده سرطانی را با روان کاوی درمان کند و در این میان همسرش نقش صدای بیداری از دور دست هاست. حضوری نمایشی از وجدان بیداری که بیشتر رویایی از واقعیت است تا خود آن. هرچه دکتر عمیق تر میشود برای ریشه یابی سرطان موجود و جراحی زخم بیشتری بر میدارد و اینگونه است که پایان نمایش همه قربانی شده اند بخاطر ترکیب جهل و تعصب بی جا و شعار های صدمن یک غاز.اولیا کمتر فرزند بیشتر و جراح بیشتر از بیشتر و ندایی مانده از امید و وجدان بیدار که سکوت کرده تاریک میشود.
نمایشنامه اکوئوس به معناى اسب نوشته پیتر شفر،برداشتى شخصى و روایتى خیالى ست از حادثه اى در مورد جوانى هفده ساله که چشمهاى شش اسب را کور کرده.
شفر ... دیدن ادامه ›› بدون دانستن جزئیات این حادثه،این نمایشنامه را در سال ١٩٧٣ مى نویسد. اکوئوس شفر،کنکاش و روانکاوى درونى این پسر هفده ساله(الن) است توسط روانکاوى به نام مارتین.
الن عاشق و شیفته اسب هاست تا جایى که انها را نماینده خدا میبیند و چنان آنها را ستایش میکند که از زندگى مادى به دور میماند.(در حالیکه اسب مورد علاقه الن،با ان شمایل سیاه و گریم ترسناک میتواند شیطان باشد)
تنها چیزى که براى الن اهمیت دارد اسبها هستند و بس.

والدین الن، والدینى هستند با افکار و شخصیتهایى دیکتاتورمآب و کنترل گر با ته باورهاى مذهبى.پدر حتى اجازه داشتن و تماشاى تلویزیون را نمیدهد. خانه اى به ظاهر بدون مشکل ولى در باطن پر از شکاف و بحران.
لباس مادر و پدر الن پر است از پارگى و سوراخ که نشان از درون و روح آسیب دیده و پر از زخم و شکاف آنها دارد.چشمهای آنها رنگهاى دوگانه و متفاوت دارد، همچون شخصیتشان، چند رنگ ومتفاوت و متغیر در مواجهه با غیر.
پدر در ظاهر اخلاق گرا و پایبند به اصول و خانواده ولى در باطن دچار کمبود عاطفى و در خارج از خانه نیز آن چنان اخلاق گرا نیست.
مادر به ظاهر آرام و مهربان ولى در باطن سرشار از خشم.
الن با پارچه اى مندرس و پاره, پیچیده در خود به عنوان لباس ،محبوس در زندانى به غایت کوچک(زندانى که خود براى خویش در زندگى و نیز در ذهن ساخته و در آن گرفتار شده)،در حال روانکاوى توسط دکتر مارتین است.دکترى با پیش بندى چرمى که بیشتر همچون سلاخ/قصاب هاست.
الن شناور در خواب و رویا و واقعیت ما را نیز همراه دکتر در فضاى ذهنى خود غرق میکند.
روایت زندگی الن به صورت سیال و رویاگونه برایمان به تصویر کشیده میشود چنان که تشخیص واقعیت از خواب و وهم و رویا برایمان مقدور نیست.دکتر همچون سلاخان ضربه میزند و بیرحمانه او را میکاود.
در این بین شاهد معاشرت دکتر و نامزد/همسرش نیز هستیم.رابطه اى که آن نیز عارى از شکاف نیست.
الن از اسبها میگوید، از عشقش به آنها، از چگونگى تسخیر خود،از دور شدن از دنیا و هرچه متعلق به مادیات است.فقط اسبها،اسبها و اسبها.
پدر الن به دکتر در رابطه باشبى صحبت میکند که سرآغاز پریشانى الن است.
دکتر میپرسد و الن از آن شب جنون زده میگوید.
الن با دخترى که او نیز در اصطبل کار میکند آشنا میشود.دختری رها و شاد که برعکس الن روی زمین مادی زندگی میکند. و این شروعى ست براى دیدن ،لمس کردن و تجربه لذات و نیازهاى دنیوى و مادی.
قبل از آشنایی با این دختر،همه چیز الن خلاصه شده بود در اسبها،خواب و خوراک و زندگی و حتی عشقش اسبها بودند و بس.
هنگامی که در اصطبل زیر نگاه خدایان خود وارد رابطه ای میشود که برایش عملی ست بالاتر از خیانت،دچار چنان جنونی میشود که چاره ای جز کور کردن چشمهای اسبها ندارد.او نمیتواند نگاه خدایان بر خود را تحمل کند.
الن از درون فرو‌میریزد، دیوانه میشود،خود را گناهکار میداند،نادم و پشیمان است،مضطرب و ناآرام است، او میخواهد خود را قربانی کند چون تحمل این درد را ندارد.او میخواهد بمیرد شاید به تزکیه نفس برسد.الن خود را مستحق مرگ میداند.
مارتین روانکاو درون او را میکاود، فارغ از اینکه این خود اوست که آرام آرام
از درون بحران زده و آسیب دیده اش پرده برمیدارد.
مارتین در برابر الن و سوالهایش عریان میشود، با زخمهایى عمیق بر بدن، با رد تازیانه هایى که زندگى بر تنش گذاشته است.مارتین درد میکشد.از رنجهایش میگوید و ناکامیها.حتی عشق معشوقش هم برایش چاره ساز نیست.
جاى بیمار و دکتر عوض میشود،الن میپرسد و دکتر جواب میدهد.هر کدام باخبر از لایه هاى درونى یکدیگرند. هرکدام از رنج دیگرى،از کمبودهایش،از رازهایش خبر دارد.
چه کسى میداند که کدامیک زندانى ست و کدام آزاد؟چه کسى بیمار است و چه کسى طبیب؟چه کسى میپرسد و چه کسى پاسخ میدهد؟کدام گناهکار است و کدام بى گناه؟
همه ما میتوانیم الن باشیم یا مارتین.چه تفاوتی ست میان آنها؟ میان زخمهایشان؟ ناکامیهایشان؟زخمهایشان؟گناهانشان؟

تا کی میتوان زخمها را پوشاند؟؟؟تا کی میتوان رنج کشید؟؟؟تا کی میتوان چشمها را کور کرد؟؟؟
********

جناب محمدرضا بصیری شیوه اى اکسپرسیونیستى براى روایت این داستان که جنبه هاى روانکاوانه /فرویدی بسیار دارد، برگزیده است.
جو وفضاى نمایش رویایى و کابوس وار است،نورپردازیها سایه دار و غیرواقعى هستند،نورپردازی افراد از زاویه پایین به منظور بزرگتر و هراس انگیزتر کردن شخصیتها به وفور استفاده.میشود.مکالمات شخصیتها حالتى رویاگونه دارند، دکور ساده و در عین حال عجیب است، گریمها اغراق آمیزند، موسیقى نقش برجسته اى دارد.بازیها و حرکات اغراق آمیزند و تصاویری انتزاعی پدید می آورند.
تمامى فاکتورهاى بالا که در نمایش به خوبی استفاده شده ،نشانگر مکتب اکسپرسیونیسم هستند.در این مکتب هدف اصلى ،نمایش درونى حالات بشر به خصوص عواطفى چون ترس،نفرت،عشق و اضطراب بوده.در این جهان بینى هنرمند به آنچه مردم عادى نمیبینند خیره میشود.پوسته اشیاء را درهم میشکند و به بررسی گوهر وجودی آن میپردازد.هنرمند با گذشتن از دیوار واقعیات دروغین به حقایق درونى دست پیدا میکند.
*******
به طور کل نمایش اکوئوس را با چشم پوشى بر نقاط ضعفى که داشت بسیار پسندیدم،(از نظر من به دلیل فشرده شدن داستان در زمانى ٨٠ دقیقه اى لطمه زیادى به روند و پیشبرد داستان وارد شده به طورى که در میانه داستان دچار اختلال میشود.نمایش میتوانست کمى طولانى تر باشد بدون اینکه در مخاطب ایجاد خستگى کند)
در چندین نوبت مکالمات الن و دکتر مارتین برایم قابل شنیدن و تشخیص نبود.بازى الن و دکتر مارتین جاى کار بیشترى داشت.
گریم،طراحى اسبها و‌ لباس، طراحی لباس و طراحی نورپردازیها عالی
خسته نباشید به تمامی بازیگران
خسته نباشید به کارگردان نمایش
خسته نباشید به تمام عوامل
***ایده بروشور بسیار جذاب بود.(کاش شباهت بیشتری به اسب داشت)

از ماهرترین ها در شیوه بیان و انتقال نظرتان به خواننده نوشته هاتون در این سایت هستید. برای من روشن هست که در مورد این کار پژوهش های عمیقی هم در سایت های خارجی زبان انجام شده است.
۰۱ بهمن ۱۴۰۰
مهرداد کیا
از ماهرترین ها در شیوه بیان و انتقال نظرتان به خواننده نوشته هاتون در این سایت هستید. برای من روشن هست که در مورد این کار پژوهش های عمیقی هم در سایت های خارجی زبان انجام شده است.
بسیار ممنونم ازتون
۰۱ بهمن ۱۴۰۰
رضایت مخاطبی مثل شما که به تمام زوایای نمایش این چنین با دقت توجه میکنه برای ما باعث افتخاره
از حضورتون ممنونیم
۰۱ بهمن ۱۴۰۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
با سلام و عرض خسته نباشید به تیم اجرایی
مشخصا عرق های زیادی ریخته شده برای این اجرا
بازی ها از دیدگاه من همگی خوب و همسطح بود، بدون هیچ تپق ... دیدن ادامه ›› یا اشکالی
موسیقی، طراحی صحنه و مخصوصا لباس و اکسسور به نظر بنده خوب بود
نمایشنامه هم خوب بود و منو درگیر کرد،
رویا ها عالی به تصویر کشیده شده بودند
فاجعه ای که بی شک به دلیل رفتار نادرست والدین و محدودیت های بی جاشون اتفاق افتاده بود، والدینی که با افکار مهجورشون جز نابود کردن روح و روان فرزندان کاری نمیکنند، و متاسفانه کم هم نیستند در جامعه امروزی ما
فقط متوجه یه جای ماجرا نشدم و فکر کنم مشکل از من بود که متوجه نشدم، از دوستانی که دیدن تقاضا دارم که جواب بدن اگر این متنو میخونند، تن روانپزشک پر از رد شلاق بود و هرچی جلو تر میرفتیم نابود تر میشد، این ها فقط دلیلش مریضش بود؟ یعنی داشت دردهای اونو به دوش میکشید که به این روز افتاد؟ یا متفاوت بود داستان؟
"این نظر احتمال اسپویل و کاهش جذابیت دارد"

برداشت من اینه که این زخم ها درون شخصیت خود دکتر بود که داشت به مرور آشکارتر میشد. جلسات با الن آینه ای شد برای مواجهه دکتر با زندگی خودش و بنظرم قصه از اونجایی شروع میشه که الن هوشمندانه در پاسخ به دکتر درباره خوابش میپرسه و میگه، تو چی خواب میبینی؟ تو برام از خوابت بگو. و بعد یسری فکت از زندگی دکتر میگه.

"این نظر احتمال اسپویل و کاهش جذابیت دارد"
۲۳ دی ۱۴۰۰
سحر بهروزیان
دقیقاً از زمانی که دکتر دچار خودافشاگری می شه و نقاط پنهان زندگی اش آشکار می شه لباسش تغییر می کنه و زخمهای روحش نمایان می شه و از اونجا به بعد از نقش تراپیست خارج می شه و در نقش بیمار فرو می ...
من آخرش رو متوجه نشدم که چرا اون سم پاک کن که درواقع آلتی بود که الن باهاش چشم اسبها رو کور کرده بود، توی دست خود اسب ها بود و اینکه یکیش هم دست مارتین. یجوری که انگار اسبها به دست خودشون کور شده بودن. البته مبهم تر از اون سم پاک کن توی دست مارتین بود که میتونست البته مفهوم این رو داشته باشه که علت زخمهایی که روی تنش بود میتونست خودش هم باشه.
۲۶ دی ۱۴۰۰
Maze Jnhsn
من آخرش رو متوجه نشدم که چرا اون سم پاک کن که درواقع آلتی بود که الن باهاش چشم اسبها رو کور کرده بود، توی دست خود اسب ها بود و اینکه یکیش هم دست مارتین. یجوری که انگار اسبها به دست خودشون کور ...
برداشتم که البته ممکنه درست نباشه، اینکه الن برای کار در اصطبل به اسبها نزدیک شد و همین نزدیک باعث بحران روحی و از طرفی نزدیکى رابطه با دختر شد و اون فاجعه رو به بار اورد و در واقع الن با کورکردن می خواست به پالایش روحی و رهایی برسه و چون به دلیل علاقه به اسب خودش رو یک اکوئوس می دونست( اسبها نمودی از همذات پنداری با خودش بودن ) الت جرم در دست اسبها می بینیم که سمبل خود الن هستن.
در مورد مارتین دقیقاً درسته خودش برای پالایش روحش دست به به کار می شه هم با نشون دادن زخمها هم برای کور کردن در واقع بینا شدن و مواجه شدن با حقیقت ( فقط چشمهای مارتین که هر دو رنگ دیگه ای دارن).
۲۷ دی ۱۴۰۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید