یادداشتی از بهنام شریفی منتقد و تحلیلگر هنری بر نمایش «هیدن»
🔻پیدای ناپیدا / ناپیدای پیدا
«هیدن» درباره پیداهای ناپیدا و ناپیداهای پیداست.
تمام
... دیدن ادامه ››
نادیدنیهایی که حس میشوند و چشم پوشیهایی که در ناهشیار ذخیره و انفجار و غلیان ایجاد میکنند.
گل بستر نمایش در راستای نظارهگری، دیده شدن، سوژهگی و ابژه بودن است.
حضور دوربین در نمایش و روایت در راستای مداخلهی تماشاگر در فرآیند تماشاست.
زن نابیناست و میبیند مرد بیناست و کور شده. یکی در جایگاه سوژه و دیگری در مقام ابژه است.
زن گویی تسخیر این عنصر ناپیدا شده ( ارجاعی هوشمندانه به فیلم «تسخیر» ساخته آندژی ژووافسکی) و مرد با کنترل و حذف میخواهد زن آن چیزی که تحت میال مرد است را ببیند.
اما زن فراتر میرود. گرچه روانش تکه پاره و انکارش بالاست اما میخواهد فراتر از دیدنیهای کنترل شده ببیند. میبیند و دیگری را وارد ساحت میلش میکند.
مردی دیگر از اورژانس میآید تا گفتمان مردانه را به هم بریزد. اولین باری که زن دوستانش را برای سورپرایز دعوت میکند به این فکر میکنیم که شاید او هم معشوقی دارد.
اما در کسری از ثانیه این تصور به هم میریزد حضور دوربینها و راهروها یادآور آثار «لینج» خصوصا «اینلند امپایر» و همین طور «پنهان» ساخته «میشائیل هانکه» است. کل کار از طریق بازی میان نظر، منظره و نظاره ولولهیی زیبایی شناسانه تولید میکند تا ما به مفهوم برساخته تولید قدرت مخرب در بطن کار پیببریم.
موسیقی و صحنه پردازی در راستای فضای پارانوییک کار هستند.
حمید رحیمی با فیزیکش شکل پیچ و تاب کردن شکم و چشمهایش حالت یک جانور انسان نما را به زیبایی ایفا و ریحانه رضی با درک درستش از نقش حس نگرانی، پارانویا، ایمان، ضعف و شکنندگی کاراکترش را عیان میکند.
«هیدن» ریحانه رضی و کوروش شاهونه پس از مدتها بوی خوش تئاتر واقعی که اندیشهساز و پر خلاقیت و جسور و ساختارشکن است را به مشاممان میرساند.
امیدوارم اجراها تمدید شوند تا طیف بیشتری از تماشاگران این اجرای خلاق و پر از فکر و ایده را ببینند.
بهنام شریفی، (تحلیلگر سینما و روانشناسی تحلیلی)