در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال آرمان | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 08:57:21
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
مهم نیست که فیلم مثل کارهای اپیزودیک تلویزیون دهه ٧٠ باشه، سکانس ها بهم ارتباط و پیوستگی نداشته باشه.
مهم نیست که یک فیلم اصلا فیلمنامه نداشته باشه، کارگردانی درستی نداشته باشه،
فقط یک رضا عطاران داشته باشه ، میلیاردی میشه.
رضا عطاران به تدریج جذابیت خود را دارد از دست می دهد...
۱۱ تیر ۱۳۹۵
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
چیزی بیشتر از یک خط خلاصه داستانی که بالا اومده، نداشت.
کسی میدونه قضیه مکث هایی که بازیگرا موقع گذاشتن غذا سر سفره میکردن چی هست؟
رضا قاسم پور و لیلى شجاعى این را خواندند
سقف خانه (سلامت و امنیت خانواده) تَرَک بر می داشت، مرد بجای تعمیر آن خود را عقب می کشید، زن مجدداً بمنظور تجمیع اعضای خانواده تدارک می دید، هربار در اثر سقوط تکه ای از سقف آسیب می دید، هر آن برایش به کندی می گذشت و به رنجی که زن در تلاش برای حفظ کانون خانواده متحمل می شد تأکید گردید درحالیکه دیگر اعضای خانواده حتی متوجه آن نمی شدند.
۲۳ شهریور ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بیشتر شبیه تئاترهای مدرسه بود تا یک اجرای حرفه ای.
بازی خانوم هارو دوست نداشتم به شدت مصنوعی و غلو شده بود.
از دقیقه بیست شروع به نگاه کردن ساعتم کردم .
خلاصه این که حوصله ام سر رفته بود.
راستی همیشه نشستن کنار یک عکاس با چلیک چلیک شاتر دوربینش همیشه هم بد نیست ، توی بعضی نمایش ها هم سرگرم کننده هست .
آرمان جان مدرسه تون چه تئاتر های خوبی رو صحنه می برده :)
۰۳ شهریور ۱۳۹۴
از نوشته آقای نصیری متوجه شدم متن کوتاه شده است
پس نظری در این مورد نمیدم
البته که این نوع متن های خوب در مدرسه ما نبود
اما بازی هایی که کارگردان از بازیگران خواسته رو نپسندیدم و منو یاد اجراهای مدرسه انداخت که پایه اونها مسخره بازی و خنداندن بچه ها به هر قیمتی بود
اگر کمی جدی تر اجرا میشد بیشتر مورد پسندم بود
۰۳ شهریور ۱۳۹۴
آرمان جان شک نکن زمانی که تو یه نمایش حس خوبی نمی گیری همون حس در همون لحظه درست ترین اتفاقیه که برات می افته. ولی می تونم بهت بگم که تحلیل بازیگرا از متن تحلیل درستی بوده. اگه به نظرت مسخره اومده شاید به این خاطره که دیگه نیل سایمون واسه سال 2015 میلادی برای ذائقه ی تماشاگری مثل تو دیگه خنده دار نیست. من خودم آدمی ام که هنوز عبید زاکانی می خونم و می خندم اما توقع ندارم همه از خوندنش بخندند چون عبید مال قرن هشتم هجری بود. ساعت خوش سال 70 همه رو از خنده روده بر می کرد اما الان اگه تیکه هاش رو ببینی حالت به هم می خوره! خلاصه که گاهی شوخی ها با گذر زمان لوس میشه و این رو درک می کنم اما در مورد جدی تر بودن، فقط در مورد پل براتر باهات موافقم و فکر می کنم تو متن اصلی هم پل یه مقدار جدی تر از اینی بود که آقای خوش رزم نشون دادن.
۰۴ شهریور ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
من معمولا با نمایشنامه های خارجی نمیتونم ارتباط برقرار کنم.
ولی این یکی رو که ایرانیزه هم شده بود رو خیلی دوست داشتم.
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
روزی این اجرا رو دیدم که که تعداد بازیگران از تعداد تماشاگران بیشتر بود!
کاش این نمایش توی یکی از سالن های کوچیک تاترشهر برگزار میشد.
البته از بدقولی های تاترشهر با این گروه خبر دارم.
بازی پویان درزی رو دوست داشتم.
ولی در کل اجرا به دلم ننشست و دوستش نداشتم.
محمد حق جو و manimoon (محمدجواد لشگری) این را خواندند
مجتبی مهدی زاده این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
با خودم عهد کرده بودم به نمایش هایی که آقای دشت آرای یا محمد چرمشیر توش نقشی داشته باشن رو نرم. نمایش هایی گران قیمت وعجیب و بدون داستان پیوسته که من اون ها رو درک نکردم و جز ناراحتی برای من چیزی نداشت.
ولی وسوسه اینکه موقع تهیه بلیط کسی نبود که نمایش رو دوست نداشته باشه، بازیگرهای خارجی، واز همه مهمتر نیم بها بودن منو مجبور کرد پا روی عهدم بگذارم و ... پشیمون شدم.
نمیتونم از نمایش بگم چون درکش نکردم. داستان مشخصی نداشت. حرفی رو که میخواست بزنه رو هم که همه قبل از دیدن نمایش میدونستند: تفاوت فرهنگی و زبانی
هرچه بیشتر از نمایش میگذشت من بیشتر نمیفهمیدم، بیشتر عذاب میکشیدم تا اینکه دووم نیاوردم و برای اولین بار توی زندگی وسط اجرا سالن رو ترک کردم .
نمیدونم کار درستی کردم یا نه ولی یک جوری باید اعتراضم رو نشون میدادم ، تنها آخر نمایش براشون بلند نشدن و دست نزدن کافی نبود.
تا تو باشی و پا روی عهدت نزاری.
پس شما بودید که حین اجرا تشریف بردید. منم چون میدونستم آخرش صندلی هارو روی هم میذارن تا میرفتن سمت صندلی ها خوشحال میشدم :)) منم یک بار تا حالا از سالن خارج شدم ولی کلا به نظرم بهتره آدم یه جوری تحمل کنه و تا آخرش بشینه :)
۰۳ آذر ۱۳۹۳
منم عهد کردم و بر سر عهد ماندم :)
۰۴ آذر ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید