مردی برای تمام فصول شاید تئاتر خیلی خوبی نبود ولی تئاتر دوست داشتنی بود ، هم به خاطر بازیگران دوست داشتنی ، هم فرمان آرا دوست داشتنی که با همه مشکلات تمام تلاشش را می کند که آن صحنه را بازی کند و هم به خاطر دیالوگ های بی نظیر ، سر تامس مور که شاید برای این روز های ما شخصیتی آشناست ، شخصیت لجبازی بر سر اصول خود ، که تنها آنچه را که درست است انجام می دهد بی هیچ مصلحت اندیشی و بی هیچ انتظار پاداشی ، شخصیتی که بر سر خطوط قرمز خود ایستاده و هیچ توبه نامه ایی را حتی در عوض رهایی امضا نمی کند ...... آنقدر سالم بوده که برای دادگاهی کردنش هیچ مدرکی ندارند جز قرار دادنش دربراربر شهادت دروغ گویان :
" ریچ، اگه روحتو به کل دنیا هم فروخته بودی باز ضرر کرده بودی، چه برسد به ولز ..."
"میدونی ریچ! من بیشتر از اینکه ناراحت مرگ خودم باشم، ناراحت قسم دروغ توام
... دیدن ادامه ››
!"
شخصیتی که فقط می خواهد یک انسان باشد و همین و آن دیالوگ طلایی که "در جایی که عدالت نباشد انتخاب بین انسان بودن یا نبودن است و انسان بودن تبدیل می شود به قهرمان بودن "....... چه آشناست این ایستاده بر سر اصول خود ، و چه آشناست این داستان ، داستان امروز ما و قهرمانمان .....