«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال
به سیستم وارد شوید
کلاشینکف: من تا حالا عاشق نشدم
517: پس چیزی نداری که براش دلتنگ بشی.
کلاشینکف: چرا، دلم لک زده واسه یه غذای چرب و چیل و خوش مزه، واسه آروغ زدن بعدش، واسه آدمایی که دلم براشون تنگ شده، داد زدن تو استادیوم راگبی، آواز خوندن تو حموم، لخت شدن تو خیابون واسه خاطر شرط بندی، جیم شدن از سر کار، کشیدن یه نخ سیگار، واسه موج سواری؛ تا حالا موج سواری کردی؟
517: نه
کلاشینکف: منم نکردم!
.
.
.
توی شلوغی این روزهای جشنواره که همه سرگرمش هستن، دیدن این نمایش بی نظیر رو از دست ندین. ممنون از جناب عبدی عزیز و گروه حرفه ای نمایش
تنها نکته مثبت فیلم بازی خوب هومن سیدی بود.
با اینکه در ابتدای فیلم نوشته شده بخاطر عدم توهین به اشخاص از لهجه در فیلم استفاده نمیشه! ولی من شخصاً با آدمهایی که سالهاست توی یک روستا نزدیک مرز عراق زندگی میکنن و فارسی رو بدون کوچکترین لهجه ای حرف میزنن نمیتونم ارتباط برقرار کنم!
جزء معدود کارهای دانشجویی بود که پسندیدم،برداشت خوبی از مرگ خوشِ آلبر کامو شده بود و این کار رو خیلی بیشتر از بیگانه دوست داشتم، مخصوصا موزیک کار که خیلی برام خاطره برانگیز بود،خسته نباشید میگم به تک تک عوامل اجرا،امیدوارم موفق باشید،و کارهای بیشتری ازتون ببینیم.
تنها مشکل من،که دوستان هم همیشه بهش اشاره میکنن صدای شاتر دوربین دوستان عکاس بود،واقعاً تعدادشون زیاد بود،نمیدونم شاید چون روز اول اجرا بود تعداد زیاد بود ،در هر صورت امیدوارم ترتیبی داده بشه تا تو یه اجرای جداگانه از دوستان عکاس و خبرنگار بخوان تشریف ببرن،چون اولین باری نیست که این موضوع من رو اذیت میکنه.
نکته برجسته فیلم فیلمنامه بسیار خوبش بود،بسیار جسورانه برخی معضلات جامعه رو نشون داد،فیلمبرداری بسیار خوبی داشت،مخصوصاً نماهایی که فقط پاها معلوم بود،ای کاش بازی ها کمی قوی تر بود،بغیر از بازی جناب ساسانی بقیه عزیزان بازی چشمگیری نداشتن
بدون شک یکی از بهترین نمایشهایی بود که در یکسال گذشته دیدم، از نمایشنامه تا کارگردانی و میزانسن و دیالوگها و بازی ها و موزیکهای استفاده شده، همه چی عالی بود، اونقدر دیالوگهای خوبی داشت که اگه میخواستم نت بردارم دیالوگ بعدی رو از دست میدادم!یکی از نمایشهاییه که ارزش دوباره و چندباره دیدن رو داره،امیدوارم باز هم شاهد همچین نمایشهایی در آینده باشیم،ممنون از همه عوامل این کار ارزشمند.
من با دست چپم دنده عوض میکردم چون تو دست راستم، دست اون بود. گور پدر گیربکس؛ میخوام یه دیقه دیرتر بره دنده دو. اصلا میخوام نره! دست اینو ول کنم به خاطر یه صفحه کلاج! من که جلو رو نگاه نمیکردم؛ جلوی من سمت راستم بود...
مرسی احسان گودرزی عزیز بابت نمایشنامه و اجرای خوبت،بعد از مدت ها بالاخره با رضایت از سالن تیاتر اومدم بیرون
جا دار یه خسته نباشید جانانه به جناب افشاری بگم،اجراشون واقعاً عالی بود، بسیار لذت بردم،خیلی تاثیرگذار بود، من همیشه دنبال رویاهام رفتم ولی گاهی تو واقعیت رویاها اونقدر دست نیافتنی هستن که مجبور میشیم تو خواب پیداشون کنیم...
دوستان دو روز دیگه تا اتمام این نمایش زیبا مونده توصیه میکنم حتماً ببینیدش.
دست مریزاد میگم به همه عوامل این نمایش،امشب نمایش رو دیدم و باید بگم کار بسیار خوبی بود واقعاً لذت بردم، چقدر خوب وضعیت جامعه خودمون رو به تصویر کشید، بازی ها هم عالی بود، مخصوصاً خانم باقری ، همگی خسته نباشید.توصیه میکنم حتماً به دیدن این نمایش برید دوستان