در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال رادیکال14 | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 06:11:30
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
با سپاسِ فراوان از همه ی دوستانِ فرهیخته ی تیوالی که در زمانِ اجرای نمایش خانه وا ده با نظرات، پیگیری و هم راهیشان ما را تنها نگذاشتند- هر کلمه که از دستتان چکه کرد دریایی شوق در ما شد و امید داریم روزی یا روزگاری لایقِ مهرتان باشیم.
ما هم از شما سپاسگذاریم
۲۶ دی ۱۳۹۳
کاش دوباره اجرا میشد..
۰۲ اردیبهشت ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
خانه وا ده ی ما از خانواده ی تیوال گرامی سپاسگذار است
خانواده ی تیوال هم از خانه وا ده ی شما خیلی خیلی سپاسگذار است:)
۲۶ دی ۱۳۹۳
البته فکر می کنم هر دو طرف سپاس "گزار" هستند!! :-)
۰۷ بهمن ۱۳۹۳
این نوع سپاس گذاری به دلیل عمق و شدت زیاد اینجوری شده...
الکی نبوده که:دی
۰۷ بهمن ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
پایان
1
2
وحید هوبخت این را خواند
نفیسه نوری این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
3
علی کریمی( کاکتوس ) این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
3
وحید هوبخت این را خواند
علی کریمی( کاکتوس ) این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
4
وحید هوبخت این را خواند
علی کریمی( کاکتوس ) این را دوست دارد
شمارش معکوسه؟ شب آخر منفجر نشیم؟ :D
۲۳ دی ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
فرصت کوتاه بود و سفر جانکاه
اما یگانه بود و هیچ کم نداشت
(شاملو)
6 روز تا پایان خانه وا ده
خونه دار و بچه دار زنبیلو بردارو بیار
حراجه حراج
(چه گونه پاک از جهانی بروم که خود پاک نیست- بیضایی- تاراج نامه)
برای روزهای آخر
همانند بقیه نمایش ها
یه تخفیف بگذارید
ممنون مرسی
۲۱ دی ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
خانه وا ده دیگه به ته خط رسیده!
آن افسونکار به تو می آموزد که عدالت از عشق بالاتر است
دریغا اگر عشق به کار می بود
هرگز ستمی در وجود نمی آمد
تا به عدالتی نا به کارانه از آن دست نیازی پدید آید
آن گاه چشمان تو را بر بسته
شمشیری در کفت می گذارد
هم از آهنی که من به تو دادم تا تیغه ی گاو آهن کنی
.
.
اینک گورستانی که آسمان از عدالت ساخته
دریغا ویرانِ بی حاصلی که منم.
نمایش خانه وا ده -20/15- سالن استاد سمندریان
مساوات: یک جلسه ی نقد و بررسی بد (فاجعه بار)
جلسه ای که هیچ کس طرفی نبست
نه گروهِ اجرایی- نه کارشناسان و از همه مهمتر نه تماشاگران
نمی دونم تقصیر کی بود( احتمالا مهرشاد کیارس عزیز، که چند روز قبل از این جلسه گفته بود که خیلی وقتا پیاده روی در چهارراه ولی عصر مفید تر از یک جلسه نقد و بررسی است)
من سید محمد مساوات از همه ی عزیزانی که توی این جلسه شرکت کردند عذرخواهی می کنم
امیدوارم این امکان فراهم شود که جلسه ای برای گفتگو با تماشاگران برای ما فراهم شود.
(آخه یه جلسه ی نقد و بررسی چقدر می تونه بد باشه!- منهای تماشاگران
بذارین اجرای آخر که ما هم باشیم :)
۱۳ دی ۱۳۹۳
مهرشد کیارس !! عجب !
آقای مساوات عزیز هنر و ابتکار شما ستودنی ست،هیچ چیز و هیچکس هم نمیتواند به آن خدشه ای وارد کند.
۱۴ دی ۱۳۹۳
در بحث چرائیِ این به قولی فاجعه‌باری ، حرف بسیار است که شاید اصلی‌ترین آن اصرار در ادغام مباحث "کارشناسی مفهومی" ، "نقد تکنینکی اثر" و "ارتباط گروه با مخاطب" در قالب یک جلسۀ کوتاه باشد . به نظر من ایده‌آل‌تر چنین است که هر کدام از این موضوعات در قالب جلساتی مجزا و در زمان و مکان مربوط به خود صورت گیرد. برگزاری جلسات "پرسش و پاسخ" که پیشنهاد نهایی جناب شهبازی هم بود مناسب‌ترین حالت برای جلسه در سالن و بلافاصله پس از اجراست .

ولی نکات مثبتی هم از دید من در این جلسه وجود ... دیدن ادامه ›› داشت :
بررسی ریزبینانۀ اثر توسط آقای شهبازی که البته به قول خودشان اهل آن می‌توانند با مراجعه به مراجع مربوط استفاده کنند .
خضوع محمد مساوات و احترامش به مخاطب که بعید می‌دانم کسی در اصالت آن شک داشته‌باشد .
هوشمندی محمد قدس در جهت‌دهی جمع به سمت تخلیۀ مخاطبان که در کنار فروتنی او نشان‌دهندۀ دید درست او به تئاتر است . دیدی حرفه‌‌ای ، نه تنها به معنای بُعد بیزینسی بلکه دربرگیرندۀ تمام قواعد این حرفه!

و در نهایت ارائۀ اِشِلی کوچک از مفهوم نمایش که مادامی که تحلیل و تعریف ما از واقعیت متفاوت باشد ، لاجرم آشفتگی حاصل خواهد شد!
۱۵ دی ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
انتشار: چهارشنبه, ۱۰ دی ۱۳۹۳ / ساعت ۲۳:۴۳:۴۰ |


چشمان باز بسته
چشمان باز بسته شهرام خرازی‌ها: خانواده یک نظام اجتماعی طبیعی است که حداقل ۳ نسل (پدربزرگ و مادر بزرگ، والدین و فرزندان) را دربر می‌گیرد. این نظام در نمایش«خانه. وا. ده» فاقد تعریف واقعی خود و واجد معنایی نمادین و آشنازدایی شده است. از نام نمایش مشخص است که مساوات اصلا در پی آن نیست […]
چشمان باز بسته
شهرام خرازی‌ها: خانواده یک نظام اجتماعی طبیعی است که حداقل ۳ نسل (پدربزرگ و مادر بزرگ، والدین و فرزندان) را دربر می‌گیرد. این نظام در نمایش«خانه. وا. ده» فاقد تعریف واقعی خود و واجد معنایی نمادین و آشنازدایی شده است. از نام نمایش مشخص است که مساوات اصلا در پی آن نیست که تابلویی قابل انتظار ... دیدن ادامه ›› و تعریف شده از خانواده پیش چشم بگذارد؛ نامی که او برای نمایش خود انتخاب کرده اگر چه در نگاه اول «خانواده» خوانده و تلفظ می‌شود اما در اصل بر «خانه»ای «وا»نها«ده» تأکید می‌ورزد که عملا «خانواده»ای به مفهوم معمول یا آشنا در آن زیست نمی‌کند! کاراکترهای نمایش آدم‌هایی به نظر می‌رسند که احتمالا از سر اجبار (جبر فیزیولوژیک، جبر تاریخی و جبر اجتماعی) و به‌خاطر نسبت خونی و ژنتیکی مشترک زیر یک سقف گرد هم آمده و عناوینی همچون مادربزرگ، پدر و امثالهم را به خود اختصاص داده‌اند (پوشش و مراسم آیینی خانواده و نوع روابط اعضا تداعی‌گر یک خانواده فردگرا در جوامع غربی است). دگرگون کردن یک مفهوم یا باور ثابت (در اینجا مفهوم «خانواده» و باور به «رعایت بی‌چون و چرا و چشم بسته قوانین نهادینه شده در خانواده»)،آن هم در عالم تئاتر فوق‌العاده دشوار است؛ همین دشواری است که سبب شده بسیاری از تجربیات نمایشی با شکست مواجه شوند و باز همین دشواری است که به «خانه. وا. ده» تشخص هنری می‌بخشد. ما آموخته‌ایم که «آب رافع تشنگی است» حال فرض کنید می‌خواهیم مخاطب را به این نتیجه برسانیم که «آب موجد تشنگی است»، مساوات در نمایش «خانه. وا. ده» همین کار را کرده؛ او اقدام به یک خانه‌تکانی اساسی در ذهن تک‌تک مخاطبانش کرده و آنها را به یک بازی لذتبخش فراخوانده است. نمایش بسیار ظریف و زیرکانه به تدریج تمام تصورات و پیش‌فرض‌های مخاطبش درباره «خانواده» و مفاهیم وابستگی فامیلی و تعلق خاطر به مکانی نمادین به نام خانه را درهم ریخته و از ریشه دگرگون می‌کند درست مثل وقتی که قطعات یک پازل را کنارهم می‌چینید با این پیش‌فرض که مثلا به شکل یک موش برسید اما وقتی همه قطعات در جای مناسب خود قرار گرفتند، تازه متوجه می‌شوید که شکل نهایی، شکل یک گربه است نه یک موش! در پرده افتتاحیه همه اعضای خانواده در کمال آرامش دور یک میز نشسته‌اند و جمعی صمیمی و بسیار متحد را تداعی می‌کنند، همین جمع را در پرده اختتامیه مثل یون‌ها و مولکول‌های پراکنده‌ای می‌بینیم که شتابناک از کنار هم می‌گذرند و هیچ نشانی از انسجام در آنها نیست! هدف نمایش
«خانه. وا. ده» در حقیقت، رساندن مخاطب به پاسخ این سوال است که در فاصله آن «نظم» تا این «آنارشی» (هرج و مرج) چه بر سر خانواده آمده است؟ خانواده، نظامی تولیدکننده معنا و مفهوم است. هر خانواده در جریان رشد و تحولی که دارد، فرض‌های بنیادی و ماندگاری درباره جهانی که در آن می‌زید، تولید و به اعضای خود منتقل می‌کند. این فرض‌ها در طول نمایش توسط پدر (محمدعلی محمدی) تولید، از جانب پدربزرگ (بانی پال شومون) و مادربزرگ (علی محمودی) تایید، از سوی پسر کوچک (مجید عسگری) اجابت و به وسیله پسربزرگ (اسماعیل گرجی) نقض می‌شود. داستان نمایش از آنجا آغاز می‌شود که پدر اعلام می‌کند یک فروند هواپیمای تک‌موتوره خریده و اعضای خانواده را به یک مسافرت تفریحی با آن دعوت می‌کند اما پسر بزرگ به صراحت اعلام می‌کند چنین هواپیمایی وجود خارجی ندارد و اگر مسافرتی در کار باشد، حاضر نیست همسفر خانواده شود. به‌رغم هرگونه اختلاف یا تضادی که میان اعضای خانواده وجود داشته باشد، باز هم عضویت در آن خانواده مستلزم قبول یا اعتقاد به مجموعه‌ای از مفروضات پایدار یا سازه‌های مشترک راجع به خانواده و ارتباط خانواده با محیط اجتماعی خواهد بود. شک پسر بزرگ ماهیت و هویت بنیادین خانواده و نظم فرمایشی پدر را بی‌مقدمه و ناگهان زیر سوال می‌برد. جرأت‌ورزی و ابراز مخالفت پسربزرگ کم‌کم به تک‌دختر خانواده (نیما نوری‌زاده) تسری یافته و وی را نیز به عصیان وامی‌دارد. در این میان پسر کوچک از آبی که به واسطه تخطی و عدول برادر و خواهرش از قوانین محکم و خودساخته پدر، گل‌آلود شده حسابی ماهی می‌گیرد و بر موج فرصت‌طلبی سوار می‌شود. نمایش از منظری فلسفی و سیاسی و نه الزاما تربیتی یا اخلاقی، به خانواده به‌عنوان نهادی کوچک اما کلیدی از جامعه و نماد یک مجموعه توتالیتر (تمامیت‌خواه) می‌نگرد. پدر در رأس این «توتالیتریانیسم» بیمار و بی‌رحم می‌خواهد اعضای خانواده تا آخرین دم حیات جهان را فقط از دریچه چشمان او بنگرند! در هر دو مسابقه تنیس، در مراسم جشن تولد، در بگومگوهای خانوادگی و در بسیاری از موقعیت‌های دیگر، پدر واقعیت را مسخ و دروغ را واقعیت جلوه می‌دهد. اگر پدر بخواهد هر چیز زنده و غیرزنده‌ای«قابل رؤیت» می‌شود و اگر نخواهد، دیدنی هم در کار نخواهد بود! پسربزرگه برای همیشه یک مٌرده تلقی می‌شود چون حاضر نیست از زاویه دید پدر، هواپیمایی که وجود خارجی ندارد را ببیند. پدر وی را به خاطر اعتراضش، زنده محسوب نمی‌کند! مساوات برای نمایش نارسیسیزم (خودشیفتگی) پدر و تأکید بر مشی توتالیتر او، محمدعلی محمدی را واداشته تا در طول اجرا، تمام مدت دستانش را دور تنش حلقه کند انگار که خود را در آغوش کشیده! و حاضر نیست برای کسی آغوش بگشاید! دستان بسته پدر فقط برای گرفتن راکت تنیس از دستان پسربزرگ باز می‌شود. راکت همچون مشت‌های گره کرده پسربزرگ، نماد مبارزه و تحرک و از منظر روانکاوی «زیگموند فروید» شاید اشاره‌ای به فوران «عقده ادیپ» است. پدر راکت را انکار می‌کند اما پسربزرگ و دختر بر وجود ابزار مبارزه اصرار می‌ورزند. پسربزرگ و خواهرش از پهنه ذهن دیگر اعضای خانواده پاک می‌شوند چون پدر اینگونه می‌پسندد و می‌خواهد! برعکس پسرکوچک بشدت مورد حمایت جمع قرار می‌گیرد زیرا فریبکارانه فرمان‌های پدر را اجابت می‌کند. در جهان بی‌انعطاف خودساخته پدر، جنسیت نیز معنای واقعی خود را از دست داده، شاید به همین خاطر است که ایفای نقش تمام کاراکترهای مؤنث نمایش به بازیگران مرد سپرده شده است. پسربزرگ با اعتراضش، دیسیپلین فاقد انعطاف پدر را به چالش می‌کشد و ویروس «جور دیگر دیدن» را در فضای مکانیکی و تصنعی خانه پخش می‌کند. ویروس خیلی سریع دختر خانواده را تحت تأثیر قرار می‌دهد و بذر شک را در ذهنش می‌پاشد به این ترتیب «توتالیتریانیسم» علی‌الظاهر نفوذناپذیر حاکم بر خانواده به تلنگری فروریخته و رو به تزلزل می‌گذارد و جای خود را به آنارشی می‌دهد! مساوات برای انتقال این مفاهیم به تماشاگر، ایده‌های درخشان و بسیار بکری را به متن و فرم نمایش تزریق کرده و از شعارگرایی که آفت اینگونه آثار است، بشدت اجتناب کرده است. متن سرشار است از دیالوگ‌های نمادین قابل درک که بسیار خوب نوشته شده‌اند. کاملا مشخص است که دیالوگ‌ها و دستور صحنه بارها و بارها کم و زیاد و بازنویسی شده‌اند. سود جستن مساوات از نحوه خاص بیان و تکرار کلما‌ت و جملات در جهت شخصیت‌پردازی در تئاتر ایران کمیاب و البته بسیار تحسین‌برانگیز است، در این زمینه مثلا می‌توان اشاره کرد به تکرار کلمه ماقبل آخر دیالوگ‌های پدر به‌عنوان نشانه‌ای ظریف از وسواس بیمارگون این کاراکتر. مساوات در فرم نیز همچون متن موفق است. طراحی نور نمایش هدفمند، حرفه‌ای و کاملا هماهنگ با «اکت»‌هاست. اجرای صحنه‌های درگیری پدر با پسربزرگ یا با دختر زیر نور قرمز با «اکت»های مکانیکال، کند و عروسک‌وار، تابلوی هراسناکی از خشونت پیش چشم می‌گذارند. خشونت به واسطه تسلط بی‌چون و چرای طنز بر ارکان مفهومی نمایش کاملا تعدیل شده به گونه‌ای که کارگردان موفق شده داستانی بسیار خشن و دردبار را با زبان طنز به نمایش تبدیل کند بی‌آنکه ذره‌ای از مفهوم تکان‌دهنده خشونت کاسته شده یا جو لودگی و مسخره‌بازی بر کار احاطه یابد. «خانه. وا. ده» برای تک‌تک نقش‌آفرینانش، نمایش بشدت فرساینده‌ای است زیرا وظیفه هر بازیگر فقط گفتن دیالوگ و رفتن از یک سمت صحنه به سمت دیگر آن نیست بلکه او باید آهنگ خاص و منحصر به فرد گفتار، تأکید بر برخی کلمات، بیان احساسات با «اکت» و«ژست»، مکث‌های زمانبندی شده کلامی و حرکتی و هماهنگ بودن با پارتنرها را به دقت رعایت کند ضمن آنکه موظف به عدم خروج از محدوده حرکتی از پیش تعیین شده‌اش است. هارمونی حاکم بر حرکات جمعی بازیگران از تمرین‌های مستمر و توانفرسای آنها حکایت دارد. اسلوموشن گروهی بازیگران رو به پنجره زیر نور آبی یک نمونه مهم از طراحی درست حرکت در این نمایش محسوب می‌شود. نمایش که تمام می‌شود، تماشاگر در بهتی عمیق فرو رفته و تمام پیش‌بینی‌هایش را نقش بر آب می‌بیند. نمایش که تمام می‌شود، بازیگران رو به دیوارهای چپ و راست صحنه، جایی که هیچ تماشاگری حضور ندارد، تعظیم می‌کنند! انگار که مخاطبان‌شان تماشاگران خیالی در یک دنیای مجازی هستند. نمایش که تمام می‌شود، این میل در تماشاگر پدید می‌آید که یک بار دیگر کار را از اول ببیند زیرا اینک قادر است نمادها را رمزگشایی کند. نمایش که تمام می‌شود، آنارشی پرده آخر همچنان در ذهن تماشاگران چرخ می‌خورد و مرور می‌شود؛ این آنارشی می‌تواند نقطه مناسبی برای پرده آغازین نمایش بعدی سیدمحمد مساوات با عنوان «خانه. وا. ده۲» باشد
گروه نمایش خانه وا ده
از شما خوبانِ فرهنگ فر به خاطر نقدها، نظرات و مهربانی تان سپاسگزار است.
نمایش حاوی یک مفهوم سیال بود که در طول زمان اجرا و حتی بعداز ان فکر و اندیشه من را درگیر و مشغول نگه داشته.بسیار لذت بخش بود. سپاس
۰۹ دی ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
موسسه فرهنگی مطبوعاتی ایران-تاریخ: 1393/10/9
نگاهی به نمایش «خانه. وا. ده»
که در تماشاخانه ایرانشهر روی صحنه می‌رود فانتزی پدرسالارانه

پرده اول
احتمالا الان این سوال در ذهنتان می‌چرخد که چرا «خانه. وا. ده؟» حتما می‌پرسید چرا کلمات واژه خانواده آنقدر با هم غریبند، از هم فاصله دارند و جدا از هم افتاده‌اند. در جواب باید گفت این طرز نگارش هوشمندانه نام نمایش، بازگو کننده کل داستان است. خانواده‌ای متشکل از پدر، مادر، سه فرزند، پدربزرگ و مادربزرگ در ظاهر می‌خواهند خودشان را خانواده‌ای خوشحال و رویایی در کنار هم نشان دهند. مدام پیش از جملاتشان لفظ «یک خانواده خوب خانواده‌ای است که.....» را می‌آورند و در توهم همه چیز آرام است، مانده‌اند، «ما خانواده خوبی هستیم... یک خانواده سر میز غذا تعریف ... دیدن ادامه ›› می‌شه و ...»
اما در باطن، این خوشبختی شکننده، این خوب بودن کذایی، در زیرپوست خانواده توهمی آزاردهنده و ساختگی جریان دارد. اولین جرقه را پسر بزرگ خانواده روشن می‌کند. او از پذیرش هدیه تخیلی پدر که منبع اقتدار خانواده است، خودداری می‌کند و تمام مشکل از همین‌جا آغاز می‌شود. همه هدیه پدر را که یک هواپیمای تک موتوره در حیاط است، قبول می‌کنند جز پسر که شخصیتی مستقل‌تر از بقیه فرزندان دارد. سرکشی پسر اولین شکاف را در خانواده ایجاد می‌کند.
پرده دوم
در جوامع و خانواده‌های سنتی و پدرسالارانه، پدر به عنوان منبع قدرت سعی در ایجاد نوعی خوشبختی ذهنی ِ مبتنی بر اصول و سنت‌های گذشته دارد و می‌خواهد با تکرار آن‌ در عرصه عمل این خوشبختی ذهنی (و نه واقعی) را نهادینه کند. و حالا پدر سرپیچی پسر بزرگش را برنمی‌تابد: «تو داری خانواده رو از هم می‌پاشی، کسی که خانواده رو از هم می‌پاشه، سزاوار سخت‌ترین تنبیه‌هاست...» پدر با دست‌هایی پیچیده به دور خود که کلمات مهم جملاتش را دوبار تکرار می‌کند، انسانی خودشیفته و خودبین را به تصویر می‌کشد که هیچ چیز جز ساخته‌های ذهنی خودش را قبول نمی‌کند. عصیان در مقابل سیستم‌های بسته و توتالیتر با برخورد حذفی همراه می‌شود، پس پسر خانواده از معادلات خانوادگی حذف می‌شود و جز خاطره‌ای چیزی از زمان حضورش باقی نمی‌ماند. از اینجا به بعد گذشته فرزند عزیز می‌شود و همه می‌خواهند تصویر یک پسر مطیع و گوش به فرمان را به یاد بیاورند.
پسر تقلا می‌کند، فریاد می‌زند، ولی چون شبحی نادیده گرفته می‌شود و دیگر کسی در خانواده او را نمی‌بیند. حالا او با چشمانی باز و مشت‌هایی گره‌ کرده تبدیل به فردی مبارز در برابر پدر می‌شود. با ایجاد اولین شکاف مرحله فروپاشی نیز آغاز می‌شود و سست بودن و شکننده بودن چنین صورتی از خانواده به تصویر کشیده می‌شود. نفی توهم و دیدن واقعیت، این بار گریبان دختر خانواده را می‌گیرد. با گفتن واقعیت از دهان دختر و سرپیچی کردن از دنیای خیالی پدر، او هم به سرعت حذف می‌شود. صحنه تصویرسازی مجازی از پیکر دختر و صحبت‌های پدربزرگ با یک جسم خیالی به جای نوه‌اش بر سر میز شام، یکی از بهترین صحنه‌های نمایش است و بخوبی قدرت حذف‌کننده مردان خانواده را نشان می‌دهد. پدر و پدربزرگ بلافاصله با اندازه گرفتن قامت اعضای خانواده، یک شخص موهومی برای دنیای غیرواقعیشان می‌سازند و آن را جای فرد واقعی قرار می‌دهند.
پرده نهایی
هراس از ترک وضع موجود باعث می‌شود هر یک از اعضای خانواده به سمت ترسیم فضایی برای حفظ آن چیزی که در گذشته بوده روی آورند که حاصلش اغتشاش و پریشانی است. در این شرایط نقش‌های هر کس به شکلی ترسیم می‌شود که دلخواه است. به همین دلیل انسجام گذشته جای خود را به تضاد و تنش می‌دهد. پدر و پدربزرگ بر سر ساختن توهم حضور دختر دچار اختلاف می‌شوند، اختلافی که باعث تفرقه در میان دیگر اعضای خانواده می‌شود. در نبود دختر حالا دو تصویر ذهنی و تخیلی ساخته شده است. پدر دختر را جایی و به گونه‌ای تصور می‌کند و می‌خواهد آن را به مادر و پسر هم بقبولاند و پدربزرگ هم نوه‌اش را به شکل دیگر می‌سازد. اختلاف در ساختن دنیای خیالی پایه‌های شک را در دل مادر همیشه مردد خانواده که در پایان جملاتش «نه» را بر زبان می‌آورد قرار می‌دهد.
-چیزی که وجود داره اینکه ما داریم از واقعیت فرار می‌کنیم.
- حتی اگه تو درست بگی واقعیت تو دشمن خانواده است.
- ولی ما با قبول واقعیت خانواده بدی نمی‌شیم.
پدر با اندازه گرفتن قامت مادر، یک شخص خیالی برای خودش می‌سازد و همین اتفاق برای دیگر اعضای خانواده هم می‌افتد. پدر و پدربزرگ حالا تصویری غیرواقعی از اعضای خانواده ساخته‌اند و خودشان را سرگرم آن می‌کنند. در صحنه فوق‌العاده پایانی که با آهنگ فیلم «بیل را بکش» ترکیب می‌شود، همه اعضای خانواده را جدا از هم می‌بینیم که با از بین رفتن صورت جمعی توهم، به یک تصویر شخصی خیالی رسیده‌اند و آن را تکرار می‌کنند. «خانه. وا. ده» با سبک خاص اجرایی‌اش و کارگردانی هوشمندانه محمد مساوات یکی از بهترین نمایش‌های چند وقت اخیر است. کارگردان نمایش در یادداشتی درباره اثرش این گونه نوشته: «نمایش «خانه. وا. ده» فارغ از جنبه‌های دراماتیک می‌کوشد خودخواهی و خودکامگی ما در جامعه و تک صدایی را نقد کند و هراس اضمحلال جمع را در دل بیدار. نمایش «خانه. وا. ده» به دگردیسی هولناکی چون مسخ کافکا می‌ماند و یا کرگدن یونسکو را شبیه است و برانژه‌های مقاومی که تاب رویارویی ندارند و از رمق افتاده‌اند را نمایش می‌دهد.»
کوتاه درباره کارگردان: حضور یک نویسنده و کارگردان جوان به نام سید محمد مساوات در صحنه تئا‌تر را باید به فال نیک گرفت و از حضور کارگردانی که در هر نمایش حرفی برای گفتن دارد خوشحال بود. مساوات و گروهش درام را می‌فهمند، اجزای صحنه را بخوبی می‌شناسند و در نوشتن نمایشنامه دارای اندیشه هستند و ترکیب همین عوامل باعث شکل‌گیری اثری تماشایی می‌شود. او با دقت بسیار زیادی در جزئیات تلاش می‌کند در ساخت و محتوا چیزی را از قلم نیندازد.
مساوات امسال دو نمایش را به روی صحنه برده است. اولی نمایش درخشان «قصه ظهر جمعه» بود که اردیبهشت ماه اجرا شد و تحسین مخاطبان و منتقدان را برانگیخت. دومی هم نمایش «خانه. وا. ده» است که در کارنامه کاری مساوات یک قدم رو به جلو به حساب می‌آید. «قیاس‌الدین مع‌الفارق» نیز کار دیگری از مساوات بود که در سال ۹۱ در تالار مولوی به روی صحنه رفت و توجهات زیادی را به خود جلب کرد. او در این سه نمایش سه فضای خاص را تجربه کرده و خودش را محدود به یک سبک و فضا نکرده است.
سایت ایران تئاتر- ۲۵ آذر ۱۳۹۳ ساعت ۹:۰۲

«خانه.وا.ده» نوشته و کار سید محمد مساوات؛ مبارزه برای بازیابی هویت فردی

نمایش «خانه.وا.ده» که این روزها در سالن استاد سمندریان تماشاخانه ایرانشهر اجرا می‌شود، با کارهای پیشین محمد مساوات متفاوت است.

مهدی نصیری: آن‌چه از سید محمد مساوات به عنوان یک نمایشنامه نویس و کارگردان می‌دانم، به همین دو، سه سال اخیر برمی‌گردد. دو سال پیش، «قیاس‌الدین مع الفارق» به کارگردانی و نویسندگی او توانست نظر منتقدان و تماشاگران تئا‌تر را به خود جلب کند و «قصه ظهر جمعه» در جشنواره تئا‌تر فجر سال گذشته و البته اجرای عمومی آن هم مورد توجه قرار گرفت. هر چند این نمایش دومی به لحاظ تکنیک‌های اجرایی، چندان قابل توجه نبود. اما فضای رئالیستی کار، مضمون اجتماعی ... دیدن ادامه ›› و زبان ساده و روان آن، کافی بود تا به عنوان یک مخاطب بتوانم ارتباطی عمیق با فضای اثر برقرار کنم. اهمیتی که البته بیشتر متاثر از ویژگی‌های متن و حافظه تاریخی مخاطبان آن بود. همین خاطره خوب باعث شد که برای تماشای «خانه.وا.ده» ترغیب شوم و انتظار هم داشتم که نمایش جدید مساوات به سبک و سیاق کارهای پیشین این کارگردان جوان تولید و اجرا شده باشد. اما این تصور به محض شروع نمایش از میان برداشته شد.

«خانه.وا.ده» یک تجربه متفاوت با اراده رئالیستی حاکم بر «قصه ظهر جمعه» است. تجربه‌ای که این‌بار عینیت رئالیستی را پشت سر گذاشته و از بازنمایی صرف واقعیت‌های بیرونی وارد دنیای نمودهای ذهنی شده است. سبکی که خود مساوات تحت عنوان رئالیسم انتزاعی از آن یاد می‌کند. اما بسیاری از مولفه‌ها و عناصرش مطابق قواعد و اصول اکسپرسیونیسم آرایش داده شده است. به همین دلیل من هم در این نوشته نمایش را در بستر قراردادهای تئا‌تر اکسپرسیونیستی مورد ارزیابی قرار می‌دهم.

اکسپرسیونیسم به عنوان دبستانی (مکتبی) که در ربع اول قرن بیستم به اوج رسید و به سرعت جای خود را به آبزوردیسم داد، شاید چندان که باید از نظر به کارگیری عناصر در تئا‌تر امروز متداول نباشد. اما در هر حال چنانچه امکاناتی را در اختیار اجرا و همچنین بیان اندیشه اثر قرار بدهد و تناسب اصول زیبا‌شناختی در آن رعایت شده باشد، می‌تواند امروزی هم باشد و در تئا‌تر امروز هم اهمیت و اعتبار خودش براساس اهداف اجرا به اثبات برساند.

نمایش «خانه.وا.ده»، زندگی یک خانواده را روایت می‌کند که با خوشبختی در کنار هم زندگی می‌کنند. اما این خوشبختی از زمانی که پدر خانواده یک هواپیمای یک نفره را به خانواده هدیه می‌دهد و اعضای خانواده شروع به برنامه ریزی برای مسافرت می‌کنند، با چالش مواجه می‌شود. پسر بزرگ خانواده واقعیت وجود هواپیما را انکار می‌کند و بلافاصله حضور و وجود خود او از خانواده حذف می‌شود. چندی بعد دختر اعتراف می‌کند که پسر بزرگ را می‌بیند و صدایش را می‌شنود و بلافاصله او نیز از دنیای واقعیت ذهنی که خانواده در آن قرار دارند، حذف می‌شود. رفته رفته تردید‌ها نسبت به واقعیت بیشتر می‌شود و اساساً واقعیتی که تا این زمان تحت سلطه و رهبری پدر بوده است، توسط تک تک اعضای خانواده مورد تردید قرار می‌گیرد. پس هر کس واقعیتی مجرد از جهان پیرامون – با محوریت و اهمیت خانواده – برای خودش می‌سازد و...


”نمایش «خانه.وا.ده» همچنان‌که در عنوان واجد نوعی گسستگی و لکنت است، جستجو و اعتراضش را از خلال کابوس و توهمات ذهنی شخصیت نمایشی به اجرا می‌گذارد و در این مسیر هم موفق نشان می‌دهد.“
در دنیای نمایشنامه، هویت و زندگی همه افراد خانواده وابسته و تاثیر گرفته از اقتدار پدر است. در واقع جهانی که پسر‌ها، دختر، مادر، پدربزرگ و مادربزرگ در آن قرار گرفته‌اند، آن‌گونه‌ توسط آن‌ها ادراک و احساس می‌شود که اقتدار پدر در مورد آن تصمیم می‌گیرد. به نوعی می‌توان گفت که یک هویت مقتدر هویت یکایک اعضای خانواده را تحقق بخشیده است. بی‌هویتی، مسئله‌ای است که در‌‌ همان صحنه ابتدایی پسر بزرگ آن را مورد تردید قرار می‌دهد. فقدان هویت و تحقیر شدگی مسئله پسر بزرگ است. بنابراین او اعتراض می‌کند و از‌‌ همان لحظه که واقعیت تحمیل شده را مورد تردید قرار می‌دهد، قوانین و قواعد نمایش را هم وابسته به تصمیش وضع می‌نماید. بنابراین آنچه پیش و پس از تصمیم پسر بزرگ روی داه است و می‌دهد، به عنوان تصویر واقعیت‌های ذهنی او پذیرفته می‌شود. از این پس رویداد‌ها از دریچه ذهن پسر بزرگ تفسیر و تعبیر می‌شوند. این شخصیت اکسپرسیونیستی به عنوان یک انسان مبارزه طلب در برابر تسلط و اقتدار خارجی در مواجهه با محیطی قرار می‌گیرد که در حال از دست دادن انسجام خود است.

شخصیت اصلی «خانه.وا.ده»، طبق قاعده درام اکسپرسیونیستی همه چیز خود را در جستجو برای یافتن مفهوم و معنای زندگی (در اینجا واقعیت و هویت) نثار می‌کند. خانواده به عنوان یک پایگاه قدرتمند تخریب‌گر در مقابل او و سپس دختر (که به برادرش می‌پیوندد) قرار می‌گیرد و مفهوم هویت در دنیای نمایش اهمیت پیدا می‌کند.

پسر بزرگ در مقابل تحمیل اقتدار، اعتراض می‌کند. او جهان ایستاده در مقابل هویت فردی‌اش را به مبارزه فرا می‌خواند. پس در تمام طول مسیر، مسئله‌ای که برای آن می‌جنگد، هویت فردی‌اش است. او به عنوان عضوی از جامعه، همچون یک معترض (شخصیت درام اکسپرسیونیستی) فریاد می‌زند و می‌خواهد تا هویت فردی‌اش را بازیابد. در این مسیر تلاش او باعث می‌شود که اقتدار تحمیل شده هم مورد تردید قرار بگیرد.

صحنه ای از نمایش «خانه.وا.ده» به کارگردانی محمد مساوات

صحنه‌ای از نمایش «خانه.وا.ده» نوشته و کار محمد مساوات

براساس تعریف قواعد اکسپرسیونیسم، طرح (Plot) درام به صورت بخش‌بندی شده مورد پرداخت قرار گرفته است. این بخش‌بندی در جهت فضای کابوس‌گونه نمایش کمک می‌کند که برش‌های انتخاب شده در کنار هم قرار بگیرند و حتی در جاهایی این برش‌ها خودشان را متناسب با تاثیر مورد انتظار و آن‌چه اجرا به دنبال آنست، تکرار کنند.

صحنه نیز ترکیبی از تصاویر گسسته، مناظر تغییر یافته و قطعات انتخاب شده کنار هم قرار گرفته را شامل می‌شود. صحنه‌ای که عناصر و امکاناتش را در خدمت القاء و تلقین ذهنیتی کابوس‌وار قرار داده و از یکسو دنیای واقعیت‌های ذهنی پسر بزرگ را به نمایش می‌گذارد و از سوی دیگر با ذهن و تاثرات ذهنی ارتباط برقرار می‌کند. به این صحنه باید تقسیم بندی‌های نور‌پردازی شده، حضور سایه‌ها و خطوط و مرزبندی‌های نور را هم اضافه کرد. مولفه‌هایی که در کنار چهره‌پردازی (آرایش چهره شبیه عروسک‌ها)، تاثیرات ذهنی و فهم اندیشیدن بر اساس تعبیر و ادراک دنیای تفسیر شده از دریچه ذهن را افزایش می‌دهند.

از سوی دیگر، ضرباهنگ آن چیزی است که این مولفه‌ها را در جهت اهداف اجرا وحدت می‌بخشد و انسجام می‌دهد. تکرار اصوات و حرکات و اطوار، همخوانی، برش بندی طرح دراماتیک، بیان شکسته، قطعه قطعه و همراه با لکنت بازیگران و سایر ویژگی‌های اجرا در مجموع کابوسی را نتیجه می‌دهد که در اعتراض به جبر جامعه (خانواده) فضایی تلخ و ترسناک و رمز آمیز را به وجود می‌آورد و ترس، خیال و واقعیت در قالب مفاهیم گنجانده شده و ذهنیت سازی و انتقال پیدا می‌کنند.

نمایش محمد مساوات به خوبی این مولفه‌ها و عتاصر را انتخاب کرده است. اما مهم‌تر از انتخاب عناصر، یکدستی و هماهنگی و تناسب میان کارکردهای این مولفه‌ها در اجراست. تناسبی که ضرباهنگ متوازن اجرا را نتیجه داده است. ضرباهنگی که در حقیقت مهم‌ترین ویژگی نمایش «خانه. وا.ده» است.

فهم و درک نمایش مساوات اگرچه ممکن است در صحنه‌های ابتدایی برای تماشاگر عام کمی دشوار باشد، اما به محض اینکه موضوع و مسئله‌اش را مطرح می‌کند، موانع را از سر راه برداشته و زمینه ارتباط موثر و مطلوب صحنه با تماشاگر را فراهم می‌سازد.

در نمایش، آدم‌های جامعه‌ای روایت می‌شوند که ایمان آن‌ها متکی و وابسته به اقتدار و تسلط پدر است. پدر حتی واقعیت را آن‌گونه که می‌خواهد، برای اعضای خانواده‌اش تعریف می‌کند. حتی در تربیت فرزندان و در تقابل با رفتارهایی که باعث ایجاد لکنت در روابط خانواده می‌شوند، شیوه‌ای وارونه را انتخاب می‌کند. اما از زمانی که این واقعیت اجباری و تحمیلی مورد تردید قرار می‌گیرد، ژرف ساخت و اندیشه اثر نیز خودش در برش‌های ترتیب یافته در ساختار درام در معرض ادراک و فهم مخاطب قرار می‌دهند.

«انسان‌ها باید آگاه و بیدار باشند تا قربانی توهم دیگران از واقعیت و تحمیل نوع زندگی توسط آن‌ها نشوند.»

«خانه.وا.ده» همچنان‌که در عنوان واجد نوعی گسستگی و لکنت است، جستجو و اعتراضش را از خلال کابوس و توهمات ذهنی شخصیت نمایشی به اجرا می‌گذارد و در این مسیر هم موفق نشان می‌دهد.

(نوشته رضا آشفته - از سایت هنردستان)
نگاهی به نمایش خانه.وا.ده نوشته و کار محمد مساوات


خانه.وا.ده درباره برهم ریختن نظم استقرار یافته از سوی خودکامگان است. نظمی بسیار کهن که پدرسالار می نامیمش. این نظم روزی روزگاری بر تمام روح و روان و تن آدمیان در پیکره ی معمول خودش حاکم بوده که امروز این خانواده رو به فروپاشی است و به ناچار این گونه نامیده و خوانده می شود: ... دیدن ادامه ›› خانه.وا.ده!


این نظم سر میز شام طبق سنت و روال عادی یکبار دیگر گوشزد می شود که درواقع بیانگر خوشبختی یک خانواده منطبق با همین روال سنتی است. در اینجا پدر رییس و سالار است و هر چه حکم می کند چشم بسته و کورکورانه و با تایید و تکریم پذیرفتنی و لازم الاجراست. این میز و سنت غذاخوردن دورهمی فرصت و مجالی برای مرور همین تاکیدات و ماجراهای روزانه است که جایگاه هر فرد را نسبت به جمع و تابعیت دستورالعمل های پدرانه به چالش میکشاند. فرد خوشبخت تابع پدر است و فرامین پدرانه الگوهایی بی چون و چرا برای زیستن و موفقیت.

یک انگیزه می خواهد تا بیداری را حاکم بر جمع کند و حتا نقطه ی آغازی باشد برای انکار و بیرون رفت از این فضای مستحکم تحمیلی که باید به روال غیرمتعارفی گویای مطلبی واقعی باشد. پدر به جمع خانواده یک هواپیمای تک نفره را هدیه می کند تا سفرهایشان را با آن انجام دهند. پسر بزرگتر آغازگر یک طغیان و جنبش اخلاقی است. او هواپیمای مجازی را نمی پذیرد و به روشنی انکارش می کند. این سرآغازی برای حذف و مرگ پسر بزرگتر از یک جمع سنتی است و از این پس خانواده ساختارش با چالشی بنیادین روبرو می¬شود و نتیجه این مواجهه ی طغیانگرایانه همانا این نکته سنجی رمزآمیز خواهدشد: خانه.وا.ده!



محمد مساوات می خواهد سنت شکن باشد و سنت شکنی اش را نه در اجتماع و مدرسه و دانشگاه و کار بلکه در خانواده آغاز میکند. او سرفصلی اندیشمند و نوگرا دارد به این دلیل که می خواهد دموکراسی را از خانواده به سرانجامی قابل قبول و منطقی سر و سامان دهد. چنانچه در اروپا و آمریکا هم مدرنیته با نفوذ در پیکره ی خانواده به راحتی و آسانی توانست خودی نشان دهد. اگر جامعه مدرن است و آزادی خواه شاید دلیل عمده اش به نو شدن بنیان خانواده برمی گردد. در آن جا خانواده امروز مترادف با همین نام شکسته¬ی نمایش مساوات است: خانه.وا.ده.

پیش از مشروطیت (1285ه.ش) خواسته و تلاش کرده¬اند که ایران ما نیز مدرن و دموکراسی خواه شود اما هنوز هم سنتها چیره بر چهارچوبهای زندگی است و این به دقت وابسته به ساختار خانواده برمی گردد. اصالت و ریشه های سنتی و دراز مدت مانع بزرگی برای پذیرندگی جریانی نو و ساختاری جمع گرایانه است. در نظام دموکراتیک رأی جمع ملاک و معیار تکوین و جریان یافتن ساختارهای کوچک و بزرگ زندگی است اما در نظام سنتی همیشه رأی فرد و حاکمیت فرد بر جمع ملاک و معیار نظم و قوام عمومی ساختارهای قدرت بوده است. در پیکره ی نمایش «خانه.وا.ده» نیز وجود یک نظم سنتی داریم میبینیم و انکارش را تا منتهای فروپاشی اش به تماشا می نشینیم. ما اکنون در حال گذار از سنت به مدرنتیه هستیم. انقلاب اسلامی ایران نیز در همین روال تاثیرگذار بوده است و با آنکه ما مردمانی دینمدار هستیم اما همچنان نرم نرم به سوی چهارچوب های متشکل از نظم گروهی و مردم سالارانه داریم گام برمیداریم. به همین سادگی این چالش بنیادین ما را با جنبشها و دفرمها و اصلاحاتی مواجه خواهدکرد که بتوانیم پیکرهی نظم جمعی و رأی مردم و حاکمیت مردم بر مردم را بیشتر در ساختار عمومی شاهد باشیم.

تفکرکردن از راه تئاتر به دلیل نمودهای عینی و بارز شدن رفتارها و برجسته نمایی گفتارها و پندارها ما را تناتر به نتیجه مطلوب نزدیک می¬کند. زیبایی تئاتر پرهیز از جار و جنجال است زیرا همگان نسبت به تفکر اقدامی موجه خواهندکرد. یعنی فقط با تفکر مقابلش ایستادگی خواهند کرد حتا دگم ترین و واپسگراترین افراد نیز چاره ای جز مقابله به مثل متفکرانه نخواهندداشت. ای کاش باز هم می شد وسعت دید بدهیم به خودمان از راه گسترش تئاتر که ما نیز باید در خودیابی و پیشرفت جامعه در مقابل تهدیدها و رهنمودهای عینی و انتزاعی بیگانگان نیز چاره ای جز بازاندیشی و تکامل تدریجی نخواهیم داشت.


خانه.وا.ده بسیار نوآورانه است؛ هم در پردازش فرم و هم در نحوه و جنس اندیشه. پنداری برای نخستین بار است که یک گروه ایرانی توانسته در همخوانی و نزدیکی دو جنس از گونه-ها و شیوه های رایج در تئاتر یک اجرای قرص و محکم را سوار کند. در این اثر نمایشی استقرار بستری واقعی با بازنمای فضایی منتزع از واقعیت درهم شکسته می شود و نتیجه فرآیندی خلاقه و نوآورانه است؛ با این هدف که بتوانیم هم فضای سنتی را ببینیم و هم فرآیند و برآیند درهم شکستن مفهوم سنتی خانواده را به تماشا بنشینیم. محمد مساوات خواسته نو باشد و از گروهش نیز نهایت بهره وری هنری را برده است تا هم واقعیت به چشم بیاید و هم دورنما و چشم اندازی که می شود از فروپاشی یک واقعیت تلخ و ویرانگر درک و دریافت کرد، مدنظر باشد.

پدر حتا پدربزرگ و مادربزگ را هم همسو با خود می بیند و دلیل عمده اش وابستگی آنان به همدیگر به اقتضای مادیات و نیازهای روزانه است. مادر هم مطیع است اما خواهر چندان وقعی به این جار و جنجال دروغین ندارد و دیدن برادر بزرگتر را چندبار یادآور می شود و خودش نیز پا در بستر حذف و مرگ خواهدگذاشت. اما برادر کوچک به ترس و اجبار هنوز هم پیرو فرامین پدرانه است اما همه ی خانه.وا.ده از هم پاشیده بر این تردیدها به اندازهای دامن میزند که دیگر فضایی منتزع و تراژیک بر همه چیز اشراف مییابد. این لحظه تابلویی بزرگ از یک فروپاشی دقیق خواهیم دید، دیگری چیزی به نام خانواده در میان نیست و درواقع آنچه هست، همین بنیان از هم پاشیده است: خانه.وا.ده.

در این تئاتر شاید لحظاتی در فرم و حرکت بسیار من درآوردی به نظر آید اما کلیت اثر فرآیند خلاقه ای را در پی دارد و ذهن و احساس را با آشنایی زدایی از رسم و رسوم کهن، دچار شگفتی خواهدکرد. شاید همین گستره ی معناست که میتواند بسترساز باوری درست و به میزان متعادلی از شرایط مقتضی باشد. یعنی میتوان این چشم انداز را دید که برای استقرار دموکراسی باید خانواده دچار ساختار نوینی شود و فرد در این جمع صمیمانه بتواند صاحب رأی و اندیشه باشد و اقتدار جمعی بر اراده ی خودکامه ی فردی استوار شود. به همین دلیل با زمانمندی گسترده تر نمایش خانه.وا.ده را پذیرا خواهیم شد.

رضا آشفته
سارا تهرانی این را خواند
آیدا طاهرزاده این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
خـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــانه وا ده
خواهرم مُرد
مادرم مرد
پدرم مرد
برادرم هم
مرگ فامیلِ من است
زندگی نامم
تابوتِ خود را می کشم بر دوش
هم از آن دست که لاک پشتی لاکش
این جنگلِ مه آلود
با این همه درختِ پیر
شهری خواهد شد
و درخت هایش همه تبر
و خاکش سیمان
گُلی که در میانِ سیمان
می روید؛
کی می میرد؟
نمایش خانه وا ده شما دوستانِ تیوالی را به ضیافتِ کشتارِ خود فرا می خواند.
نویسنده و کارگردان: سید محمد مساوات
بازیگران: محمد علیمحمدی- علی محمودی- مجید عسگری-اسماعیل گرجی- احسان بهلولی- بانی پال شومون- نیما نوری زاده
طراح صحنه: سعید حسنلو
طراح لباس: سمانه احمدی
آهنگساز: حامد حبیب زاده