درود و سپاس از ارایهٔ نمایش توافق‌نامه که بازی بهنام تشکر عالی بود مثل همیشه و اگر قدرت بازی او را از نمایش حذف کنیم واقعا نمایش معمولی خواهد بود نمایشی با این حجم دیالوگ و مونولوگ که فقط بازی‌های قوی می‌تواند معجزهٔ صحنه باشد تا حوصلهٔ مخاطب سر نرود و نمایش کسل‌کننده نباشد، این هم بخشی از قدرت و ضعف یک نمایش است سپاس از همهٔ دست‌اندرکاران و عوامل

مورد مهمی که رامین ناصرنصیر عزیز یادشان باشد در اجراهای آینده، زمانی که یک سکه از جیبش می‌افتد و مدعی است هیچ پولی ندارد بنده خدا گفت من حتی یک قران هم ندارم که من و دوستم به هم نگاه کردیم گفتیم باید می‌گفت یک سنت یا یک پنی نه یک قران چون بستر جامعه‌ای که بازی در آن انجام شده فرانسه است نه ایران

امشب نمایش را با تعریف‌های بینندگان در تیوال دیدم، اما بعد از دیدن نمایش تازه متوجه شدم چقدر توقع مخاطب از نمایش خوب کم شده و در چه برهوت هنری زندگی می‌کنم که نمایش‌های بسیار معمولی انقدر مورد تشویق قرار می‌گیرند.
یکی از بزرگترین نقطه ضعف‌های این نمایش موسیقی بود موسیقی که چهل و هفت هشت تا پنجا سال پیش ساخته شده هنوز هرجا میروی همان‌ها را با اجراهای چند صد درجه ضعیف‌تر می‌شنوی و این یعنی افول صددرصدی هنر
تیاتر و فیلم و موسیقی آنچنان یخ‌زده شدند که هیچ رشد و خلاقیتی نمی‌شود دید و هنوز به همان آهنگ‌ها و ... وابسته هستند فکر می‌کنم دیگر بس است این حجم تکرار تکرار تکرار
ای کاش پیش از بازی چهار بار تی کف سن را می‌کشیدند که انقدر کثیف نباشد
نمایشنامه با استفاده از چند لفظ جنسی و فحش خواسته بود خنده ای بر لب بیاورد و بیشتر سخیف شده بود
امیدوارم امیدوارم امیدوارم کمی آگاهی بیشتر شود و سطح انتخاب مخاطب بالاتر رود تا دیگر به راحتی چندصد میلیون ماشین درجه هشت نخرد و زمان گران‌بها و هزینه بلیط برای تیاتر درجه یک بپردازد
سلیقه که خوب بشود در تک‌تک‌ انتخاب‌هایمان اثر دارد

امشب تئاتر را با مشقت بسیار دیدم چون بلیط را برای شنبه خریده بودیم و به برخی اطلاع‌رسانی شد که شنبه اجرا ندارند و یکشنبه که بعضی‌ها هم شنبه آمده بودند و یکشنبه با یک ساعت تأخیر که دیگر واقعا به یاد ندارم در تمام این سالها تئاتری با یک ساعت تأخیر روی صحنه رود و چهره‌ها بسیار خسته بود

از نظر ریتم داستان و موسیقی عالی

کمربند یا شال آبی با چسب دور کمر بازیگران بسته شده بود که بسیار بی‌کیفیت اجرای دوخت آن انجام شده بود و حین اجرا چند کمربند افتاد و واقعا چنین اجرایی با بلیط بالا یک خیاط حرفه‌ای نمی‌توانست این کمربندها را با دکمه یا قَزَن یا بندینک طراحی لباس کند که به هم انقدر محکم بشود تا بازیگران نگران افتادن لباسشان نشوند و نکته بعدی یک دست نبودن سطح بازیگران از نظر حرفه‌ای چندتا از بازیگران به قدری دستپاچه شده بودند و رقص و نظمشان ضعیف بود که چهره‌شان را می‌دیدی متوجه می‌شدی بسیار مبتدی است و چندی دیگر حرفه‌ای بودند.

تیاتری ساده، عمیق، جذاب و پردیالوگ
امروز به نمایش تیاتر بک تو بلک رفتم از تسلط بازیگر و توجه به بسیاری نکات لذت بردم، یکی از زیباترین اتفاقات صداهای پخش شده در تاریکی بود که فرصتی به مخاطب میداد تا در آن لحظه تصویرسازی کند و از اونجاییکه بازیگر بلوز سفید پوشیده بود در سیاهی زمینه، فرصتی مهیا میشد تا تصویر نگتیو بازیگر را در زمان بسته بودن چشم ببینیم.دقایق آخر که مخاطب فرصت داشت با سُرمه همزادپنداری کند و فکر نکند در آن لحظه یاد کنسرت «جان‌کیج» افتادم و همیشه دوست داشتم فضایی مهیا بود تا میشد تجربه‌ای شبیه به آن را از نزدیک ببینم، دقیقا سر و صداهای مخاطبان تا صدای هواکش و ... همه و همه تیاتر آن لحظه بودند سکوتهایی که فضا را برای بهتر شنیدن مهیا می‌کنند.
تا زمانیکه سکوت نباشد موسیقی ساخته نمی‌شود.درین تیاتر نقش مخاطب و همزادپنداریش بسیار زیبا بود
فقط ایکاش چند نفر دایما گوشی‌هاشون را روشن نمیکردند.
سپاس از همه اعضای گروه تیاتر