تالار وحدت
تئاترشهر تهران
تماشاخانه ایرانشهر
پردیس تئاتر شهرزاد
تماشاخانه ملک
عمارت نوفل لوشاتو
تئاتر هامون
خانه نمایش دا
تالار مولوی
تالار حافظ
تماشاخانه سنگلج
تالار هنرSB > com/org | (HTTPS) localhost : 04:59:02
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به همدیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
بر من گذشتی، سر بر نکــــــــردی
از عشق گفتم ، بـــــاور نکــــــــردی
دل را فــــــکندم ارزان بــه پــــــایت
سودای مهـرش در ســـــــر نکردی
گفتم گـــــلم را می بویی از لطف
حتی به قهرش پــــرپـــر نـــــکردی
دیدی ســبویی پــــــــر نوش دارم
باتشنگـــی ها لــــــب تـر نکـردی
هنگام مـستی ... دیدن ادامه ›› شور آفــــرین بود
لطفی که با ما دیگر نکــــــــــردی
آتش گــــــرفتم چــون شاخ نارنج
گفتم: نظـر کن ! سر بر نکــــــردی
بانو جان "سیمین بهبهانی"
کیمیا TAV (kimtav)
تیوال این کاربر
پروفایل
دنبال
از ۲۲ آذر ۱۳۹۲
بهبه دارد این شعر و آفریننده اش((بانو سیمین بهبهانی)).
و سپاس بابت اشتراک زیبایتان.
و سپاس بابت اشتراک زیبایتان.
۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۳
دوست‌دارم
پاسخ
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
شانه‌ات را دیر آوردی سرم را باد برد
خشت خشت و آجر آجر پیکرم را باد برد
من بلوطی پیر بودم پای یک کوه بلند
نیمم آتش سوخت، نیم دیگرم را باد برد
از غزل‌هایم فقط خاکستری مانده به جا
بیت های روشن و شعله ورم را باد برد
با همین نیمه همین معمولی ساده بساز
دیر کردی نیمه‌ی عاشقترم را باد برد
بال کوبیدم قفس را بشکنم عمرم گذشت
وا نشد بدتر از آن بال و پرم را باد برد!
«حامد عسکری»
خشت خشت و آجر آجر پیکرم را باد برد
من بلوطی پیر بودم پای یک کوه بلند
نیمم آتش سوخت، نیم دیگرم را باد برد
از غزل‌هایم فقط خاکستری مانده به جا
بیت های روشن و شعله ورم را باد برد
با همین نیمه همین معمولی ساده بساز
دیر کردی نیمه‌ی عاشقترم را باد برد
بال کوبیدم قفس را بشکنم عمرم گذشت
وا نشد بدتر از آن بال و پرم را باد برد!
«حامد عسکری»
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
یک روز
در طرفِ دیگرِ سایه‌ی رویا
همدیگر را خواهیم دید.
چشم‌های من به تو می‌رسند و دست‌هایم
و خواهی بود و
خواهیم بود
انگار همیشه بوده‌ایم
در طرفِ دیگرِ سایه‌ی رویا.
"خوزه آنخل بالنته"
در طرفِ دیگرِ سایه‌ی رویا
همدیگر را خواهیم دید.
چشم‌های من به تو می‌رسند و دست‌هایم
و خواهی بود و
خواهیم بود
انگار همیشه بوده‌ایم
در طرفِ دیگرِ سایه‌ی رویا.
"خوزه آنخل بالنته"
کیمیا TAV، امین، اظهری، مهدی میرزا و احسان این را
خواندند
زهره، مینا ابراهیمی، المیرا فرشچیان و مهدی چهرازی این را دوست دارند
زهره، مینا ابراهیمی، المیرا فرشچیان و مهدی چهرازی این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
می رسد یک روز فصل بوسه چینی در بهشت
روی تختی با رقیبان می نشینی در بهشت
تا خدا بهتر بسوزاند مرا خواهد گذاشت
یک نمایشگر در آتش، دوربینی در بهشت
صاحب عشق زمینی را به دوزخ می برند
جا ندارد عشق های این چنینی در بهشت
گیرم از روی کرم گاهی خدا ... دیدن ادامه ›› دعوت کند
دوزخی ها را برای شب نشینی در بهشت
... با مرامی که من از تو باوفا دارم سراغ
می روی دوزخ مرا وقتی ببینی در بهشت
من اگر جای خدا بودم برای «ظالمین»
خلق می کردم به نامت سرزمینی در بهشت
کاظم بهمنی
روی تختی با رقیبان می نشینی در بهشت
تا خدا بهتر بسوزاند مرا خواهد گذاشت
یک نمایشگر در آتش، دوربینی در بهشت
صاحب عشق زمینی را به دوزخ می برند
جا ندارد عشق های این چنینی در بهشت
گیرم از روی کرم گاهی خدا ... دیدن ادامه ›› دعوت کند
دوزخی ها را برای شب نشینی در بهشت
... با مرامی که من از تو باوفا دارم سراغ
می روی دوزخ مرا وقتی ببینی در بهشت
من اگر جای خدا بودم برای «ظالمین»
خلق می کردم به نامت سرزمینی در بهشت
کاظم بهمنی
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
تو همانی که دلم لک زده لبخندش را
او کــه هرگز نتوان یافت همانندش را
منم آن شاعر دلخون که فقط خرج تو کرد
غــــزل و عاطفــــه و روح هنرمندش را
از رقیبان کمین کرده عقب می ماند
هر که تبلیغ کند خوبـی ِ دلبندش را
مثــــل آن خــواب بعید است ببیند دیگر
هر که تعریف کند خواب خوشایندش را
مادرم بعد تو هی حال مرا ... دیدن ادامه ›› می پرسد
مادرم تاب ندارد غــــم فــــــرزندش را
عشق با اینکه مرا تجزیه کرده است به تو
بـــه تــــو اصرار نکرده است فـــرآیندش را
قلب ِ من موقع اهدا به تـــو ایراد نداشت
مشکل از توست اگر پس زده پیوندش را
حفظ کن این غزلم را که به زودی شاید
بفرستند رفیقـــان بــه تو این بندش را :
"«منم آن شیخ سیه روز که در آخر عمر
لای موهای تو گــم کرد خداوندش را » "
"کاظم بهمنی"
او کــه هرگز نتوان یافت همانندش را
منم آن شاعر دلخون که فقط خرج تو کرد
غــــزل و عاطفــــه و روح هنرمندش را
از رقیبان کمین کرده عقب می ماند
هر که تبلیغ کند خوبـی ِ دلبندش را
مثــــل آن خــواب بعید است ببیند دیگر
هر که تعریف کند خواب خوشایندش را
مادرم بعد تو هی حال مرا ... دیدن ادامه ›› می پرسد
مادرم تاب ندارد غــــم فــــــرزندش را
عشق با اینکه مرا تجزیه کرده است به تو
بـــه تــــو اصرار نکرده است فـــرآیندش را
قلب ِ من موقع اهدا به تـــو ایراد نداشت
مشکل از توست اگر پس زده پیوندش را
حفظ کن این غزلم را که به زودی شاید
بفرستند رفیقـــان بــه تو این بندش را :
"«منم آن شیخ سیه روز که در آخر عمر
لای موهای تو گــم کرد خداوندش را » "
"کاظم بهمنی"
قلب ِ من موقع اهدا به تـــو ایراد نداشت
مشکل از توست اگر پس زده پیوندش را... :(((
مشکل از توست اگر پس زده پیوندش را... :(((
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نه کلمات و نه سکوت
هیچ‌کدام یاری نمی‌کند
تا تو را
به زندگی برگردانم.
خوزه آنخل بالنته
هیچ‌کدام یاری نمی‌کند
تا تو را
به زندگی برگردانم.
خوزه آنخل بالنته
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
از "ماضی ها"و "مضارع ها" خسته ام
بنشین....
دلم برای یک "حال" ساده تنگ است!
"یدالله گودرزی"
بنشین....
دلم برای یک "حال" ساده تنگ است!
"یدالله گودرزی"
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
گور پدر گیشه های سینما
این دیوانه
بی تو
از قفس نخواهد پرید
"هومن شریفی"
این دیوانه
بی تو
از قفس نخواهد پرید
"هومن شریفی"
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
حوالی انکار
تاریک می شوی
خودت را اقرار کن
تورا روشن دوست دارم
"خاطره اسدی"
تاریک می شوی
خودت را اقرار کن
تورا روشن دوست دارم
"خاطره اسدی"
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
قلب شما که سخت تر از سنگ می شود
حتی زمانه با تو هماهنگ می شود
انصاف نیست این همه بی مهری شما!
خانم اجازه؟ ما دلمان تنگ می شود
خانم جسارت است غزل بی حضورتان
پای بساط قافیه اش لنگ می شود
خانم اگر به ناز پریشان کنید زلف
در شهر عاشقان شما جنگ می شود
حتی حریر آبی در آسمان شعر
پیش نگاه گرم تو نیرنگ می شود
سروده دوست عزیزم "متین اسماعیلی"
حتی زمانه با تو هماهنگ می شود
انصاف نیست این همه بی مهری شما!
خانم اجازه؟ ما دلمان تنگ می شود
خانم جسارت است غزل بی حضورتان
پای بساط قافیه اش لنگ می شود
خانم اگر به ناز پریشان کنید زلف
در شهر عاشقان شما جنگ می شود
حتی حریر آبی در آسمان شعر
پیش نگاه گرم تو نیرنگ می شود
سروده دوست عزیزم "متین اسماعیلی"
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
در بنفشه زار چشم تو
من زبهترین بهشت ها گذشته ام
من به بهترین بهار هارسیده ام
ای غم تو همزبان بهترین دقایق حیات من
لحظه های هستی من از تو پر شده
آه
در تمام روز
در تمام شب
در تمام هفته
در تمام ماه
در فضای خانه کوچه راه
در هوا زمین درخت سبزه اب
در خطوط در هم کتاب
در دیار نیلگون ... دیدن ادامه ›› خواب
ای جدائی تو بهترین بهانه گریستن!
بی تومن به اوج حسرتی نگفتنی رسیده ام
ای نوازش تو بهترین امید زیستن!
در کنار تو
من ز اوج لذتی نگفتنی گذشته ام
"فریدون مشیری"
gandom و امین این را
خواندند
مهدی میرزا، zahra cheshme، آرزو نوری، حسین طاهایی، نوبهاری، baharinbahar، حمید بدر و صبا فرزانه این را دوست دارند
مهدی میرزا، zahra cheshme، آرزو نوری، حسین طاهایی، نوبهاری، baharinbahar، حمید بدر و صبا فرزانه این را دوست دارند
درود بر تو که یاد مرد بزرگ شعر ایران معاصر، فریدون عزیز را دوباره زنده کردی
سال نوی شما هم مبارک جناب نوبهاری عزیز...
همچنین برای شما...
همچنین برای شما...
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بگذار سر به سینه ی من تا که بشنوی
آهنگ اشتیاق دلی درد مند را
شاید که بیش از این نپسندی به کار عشق
آزار این رمیده ی سر در کمند را
بگذار سر به سینه ی من تا بگویمت
اندوه چیست، عشق کدامست، غم کجاست
بگذار تا بگویمت این مرغ خسته جان
عمریست در هوای تو از آشیان جداست
... دیدن ادامه ››
دلتنگم، آنچنان که اگر بینمت به کام
خواهم که جاودانه بنالم به دامنت
شاید که جاودانه بمانی کنار من
ای نازنین که هیچ وفا نیست با منت
تو آسمان آبی آرامو روشنی
من چون کبوتری که پرم در هوای تو
یک شب ستاره های تو را دانه چین کنم
با اشک شرم خویش بریزم به پای تو
بگذار تا ببوسمت ای نوشخند صبح
بگذار تا بنوشمت ای چشمه ی شراب
بیمار خنده های توام ، بیشتر بخند
خورشید آرزوی منی ، گرم تر بتاب
"فریدون مشیری"
به به
.......
سپاس آقاحمید از اشتراک خوبتون
.......
سپاس آقاحمید از اشتراک خوبتون
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سیه چشمی به کار عشق استاد
مرا درس محبت یاد می داد
مرا از یاد برد آخر ولی من!!!
بجز او عالمی را بردم از یاد
فریدون مشیری
مرا درس محبت یاد می داد
مرا از یاد برد آخر ولی من!!!
بجز او عالمی را بردم از یاد
فریدون مشیری
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بر خاک چه نرم می خرامی ای مرد
آن گونه که بر کفش تو ننشیند گرد
فردا که جهان کنیم بدرود به درد
آه آن همه خاک را چه می خواهد کرد
فریدون مشیری
آن گونه که بر کفش تو ننشیند گرد
فردا که جهان کنیم بدرود به درد
آه آن همه خاک را چه می خواهد کرد
فریدون مشیری
حمید بدر، نیلوفر ثانی، Ida kh، baharinbahar، زری، sanaz m.barin، امین، امیر هوشنگ صدری و الهام پشنگ این را
دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
شب در خم گیسوی تو عابر می شد
با هر نفست بهار ظاهر می شد
ای فلسفه ی شگفت ،افلاطون هم
با دیدن چشمان تو شاعر می شد
"ایرج زبردست"
با هر نفست بهار ظاهر می شد
ای فلسفه ی شگفت ،افلاطون هم
با دیدن چشمان تو شاعر می شد
"ایرج زبردست"
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
چون جاده به زخم رفتن آراست مرا
یک سینه تپش نفس نفس کاست مرا
این بود تمام ماجرای من و او
می خواستمش ولی نمی خواست مرا...
"ایرج زبردست "
یک سینه تپش نفس نفس کاست مرا
این بود تمام ماجرای من و او
می خواستمش ولی نمی خواست مرا...
"ایرج زبردست "
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بی قرار توام و در دل تنگم گله هاست
آه بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست
مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب
در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست
آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد
بال وقتی قفس پر زدن چلچله هاست
بی تو هر لحظه مرا بیم فرو ریختن است
مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست
باز می پرسمت از مسئله دوری و عشق
و سکوت تو جواب همه مسئله هاست
(فاضل نظری)
آه بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست
مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب
در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست
آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد
بال وقتی قفس پر زدن چلچله هاست
بی تو هر لحظه مرا بیم فرو ریختن است
مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست
باز می پرسمت از مسئله دوری و عشق
و سکوت تو جواب همه مسئله هاست
(فاضل نظری)
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
تو را دارم ای گل جهان با من است
تو تا با منی جان جان با من است
چو می تابد از دور پیشانی ات
کران تا کران آسمان با من است
چو خندان به سوی من آیی به مهر
بهاری پر از ارغوان با من است
کنار تو هر لحظه گویم به خویش
که خوشبختی بی کران با من است
روانم بیاساید از هر غمی
چو بینم که مهرت روان با من است
چه غم دارم از تلخی روزگار
شکرخنده آن دهان با من است
"فریدون مشیری"
تو تا با منی جان جان با من است
چو می تابد از دور پیشانی ات
کران تا کران آسمان با من است
چو خندان به سوی من آیی به مهر
بهاری پر از ارغوان با من است
کنار تو هر لحظه گویم به خویش
که خوشبختی بی کران با من است
روانم بیاساید از هر غمی
چو بینم که مهرت روان با من است
چه غم دارم از تلخی روزگار
شکرخنده آن دهان با من است
"فریدون مشیری"
صبا فرزانه این را
خواند
baharinbahar، حمید بدر، یاسمن محسنی، المیرا فرشچیان، taha، عرفان احمدی نثار و سارا رضایی این را دوست دارند
baharinbahar، حمید بدر، یاسمن محسنی، المیرا فرشچیان، taha، عرفان احمدی نثار و سارا رضایی این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
"سعدی"
ای ساربان آهسته رو کآرام جانم می‌رود / وآن دل که با خود داشتم با دلستانم می‌رود
من مانده‌ام مهجور از او بیچاره و رنجور از او / گویی که نیشی دور از او در استخوانم می‌رود
گفتم به نیرنگ و فسون پنهان کنم ریش درون / پنهان نمی‌ماند که خون بر آستانم می‌رود
محمل بدار ای ساروان تندی مکن با کاروان / کز عشق آن سرو روان گویی روانم می‌رود
او می‌رود دامن کشان من زهر تنهایی چشان / دیگر مپرس ... دیدن ادامه ›› از من نشان کز دل نشانم می‌رود
برگشت یار سرکشم بگذاشت عیش ناخوشم / چون مجمری پرآتشم کز سر دخانم می‌رود
با آن همه بیداد او وین عهد بی‌بنیاد او / در سینه دارم یاد او یا بر زبانم می‌رود
بازآی و بر چشمم نشین ای دلستان نازنین / کآشوب و فریاد از زمین بر آسمانم می‌رود
شب تا سحر می‌نغنوم و اندرز کس می‌نشنوم / وین ره نه قاصد می‌روم کز کف عنانم می‌رود
گفتم بگریم تا ابل چون خر فروماند به گل / وین نیز نتوانم که دل با کاروانم می‌رود
صبر از وصال یار من برگشتن از دلدار من / گر چه نباشد کار من هم کار از آنم می‌رود
در رفتن جان از بدن گویند هر نوعی سخن / من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می‌رود
سعدی فغان از دست ما لایق نبود ای بی‌وفا / طاقت نمیارم جفا کار از فغانم می‌رود
ای ساربان آهسته رو کآرام جانم می‌رود / وآن دل که با خود داشتم با دلستانم می‌رود
من مانده‌ام مهجور از او بیچاره و رنجور از او / گویی که نیشی دور از او در استخوانم می‌رود
گفتم به نیرنگ و فسون پنهان کنم ریش درون / پنهان نمی‌ماند که خون بر آستانم می‌رود
محمل بدار ای ساروان تندی مکن با کاروان / کز عشق آن سرو روان گویی روانم می‌رود
او می‌رود دامن کشان من زهر تنهایی چشان / دیگر مپرس ... دیدن ادامه ›› از من نشان کز دل نشانم می‌رود
برگشت یار سرکشم بگذاشت عیش ناخوشم / چون مجمری پرآتشم کز سر دخانم می‌رود
با آن همه بیداد او وین عهد بی‌بنیاد او / در سینه دارم یاد او یا بر زبانم می‌رود
بازآی و بر چشمم نشین ای دلستان نازنین / کآشوب و فریاد از زمین بر آسمانم می‌رود
شب تا سحر می‌نغنوم و اندرز کس می‌نشنوم / وین ره نه قاصد می‌روم کز کف عنانم می‌رود
گفتم بگریم تا ابل چون خر فروماند به گل / وین نیز نتوانم که دل با کاروانم می‌رود
صبر از وصال یار من برگشتن از دلدار من / گر چه نباشد کار من هم کار از آنم می‌رود
در رفتن جان از بدن گویند هر نوعی سخن / من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می‌رود
سعدی فغان از دست ما لایق نبود ای بی‌وفا / طاقت نمیارم جفا کار از فغانم می‌رود
فغان از دست ما
...........
ممنونم از آقاحمید
...........
ممنونم از آقاحمید
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دل داغ تو دارد ارنه بفروختمی
در دیده تویی و گرنه می دوختمی
دل منزل تست ورنه روزی صدبار
در پیش تو چون سپند می سوختمی
"ابوسعید ابوالخیر" ♥
در دیده تویی و گرنه می دوختمی
دل منزل تست ورنه روزی صدبار
در پیش تو چون سپند می سوختمی
"ابوسعید ابوالخیر" ♥
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
+۱,۳۶۶,۰۰۰ نفر
+۲۶,۷۲۰ برنامه
+۷,۷۵۸,۰۰۰ بلیت
+۲۰۰,۰۰۰ بازدید
۴۵,۰۳۷ برگه
۹,۷۵۱ آلبوم
۵,۶۱۴ پادکست
