برای اولین بار نیمه راه تماشای یک تاتر، دیشب از سالن اجرای این نمایش خارج شدم.پنهان نمی کنم که ناراحت از پرداخت هزینه ی خرید ۴ بلیط برای خانواده هستم اما بیش از آن عصبانیت من جای دیگری است.
دیشب ۲۵ دقیقه تاتری را می دیدم که به مشق بازیگری شبیه بود.دلقکی را می دیدم که هنوز الفبای فن بیان را نیاموخته بود.این شخصیت ولو اگر صداسازی می کرد باز عاجز از حتی رساندن صدای دیالوگ خود به تماشاچی بود، چه رسد به فن بیان.گروه حرکتی را می دیدم که بی دلیل و بسیار بیهوده وسط صحنه این طرف و آنطرف می رفتند.
حرکات خام و گام برداشتن های اضافی و ...را می دیدم.
الفاظ رکیک و تکراری که سم تاتر این روزها شده را می شنیدم.
راستی مگر رسالت تاتر اثرگذاری مثبت بر فرهنگ و بویژه دیالوگ مخاطب نیست؟ آیا این اراجیف متداول فرهنگ ساز هستند؟
وقتی نمایشی از حداقل های لازم در فرم و اجرا برای انتقال متن و حرف نمایش برخوردار نیست،قطعا تماشاگر هرگز ذره ای به عمق اثر
... دیدن ادامه ››
وارد نمی شود.
من به خیالم با خرید بلیط ۶۰ هزار تومانی، وقتم را صرف تماشای یک نمایش نسبتا خوب در یک تماشاخانه ی نسبتا خوب می کنم.
من فریب خوردم.فریب عوامل و دوستان و آشنایان این تاتر را که با دادن امتیاز بالا به آن در تیوال نه تنها خدمتی به جامعه ی تاتر نکردند، بلکه حداقل فعلا انگیزه ی من را برای تماشاگر بودن کشتند.در این راه البته اعتبار تیوال را هم همچنان رو به افول هل دادند.
فریب گروهی را که غوره نشده خواستند مویز شوند و هنوز الفبای کار را بلد نشده وسط گود کباده کشی راه انداختند.
فریب شهرزاد را خوردم که بلیط نمایش های خوب را بابت این اجرا فروخت.
اگر تاتر به اندک مخاطبان باقی مانده خود احترام نگذارد،چیزی برایش باقی نخواهد ماند.