در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | صمیم ع اسماعیلی
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 17:08:00
 

شعر

«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
وقتی رود اشکم، بر پای زاهل می‌ریخت
یار به زخمم چرا، جای دوا هل می‌ریخت؟

صمیم ع اسمعیلی

🙏 🌷❤ سپاس از نگاه پرمهرتان

https://www.instagram.com/p/DCM3BrgRhSM/?igsh=MXVvZWp6bjM1ZHVseQ==
وقتی رود اشکم، بر پای زاهل می‌ریخت
یار به زخمم چرا، جای دوا هل می‌ریخت؟

صمیم ع اسمعیلی

🙏 🌷❤ سپاس از نگاه پرمهرتان

https://www.instagram.com/p/DCM3BrgRhSM/?igsh=MXVvZWp6bjM1ZHVseQ==
مجتبی حیدری این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید

پیش پایم نشسته‌ای ای مرگ، سیگار می‌کشی
بر مدار نگاهم باز سیمی، خاردار می‌کشی...

صمیم ع اسمعیلی

🙏 🌷❤سپاس از نگاه پرمهرتان

لینک زیر را ملاحظه بفرمایید

https://www.instagram.com/p/C_3aYXxOgH9/?igsh=NTc4MTIwNjQ2YQ==
مجتبی حیدری این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
★ پدربزرگ

موهای لغزیده بر پیشونیمو با سرانگشت کنار زدم و خطاب به پدربزرگ ادامه دادم: بابابزرگ! دنیای بدی شده واقعا، دیگه هیشکی به فکر کمک به همدیگه نیس؛ همه تو فکر خودشونن و سپس با حالتی خشم‌آلود مشتی کوبیدم سر زانومو، سرمو تکون دادم و گفتم: بابابزرگ اصلا...
بابابزرگ حرفمو قطع کرد و با صدای مرتعشی گفت: پسرم اون عصای منو واسم میاری؟ قربون قدت.
با بی‌میلی پاشدم و رفتم از رو تختش عصاشو برداشتم و آوردم گذاشتم کنار دستش، نشستم و خواستم بحثو ادامه بدم که پدربزرگ دوباره گفت: دیروز دو تا سطل خاک الک کردم، قربون دستت شم، اینارو بکش بالا، پخش کن تو درز و مرز و ترک‌های پشت بوم، تا بارون که می‌گیره، سقف چکه نکنه.
با اخم پاشدم و غرولندکنان گفتم: بابابزرگ! شما هم وقت گیرآوردینا، الان چه موقع اینکاره، باید کارگر بگیرین، من دارم میرم، فعلا خدافظ.
تو راه همش به خودمو جدوآبام بدو بیراه می‌گفتم، آخه من خرو بگو اومدم پش کی درددل! پیرمرد همیشه‌‌ی خدا یه کاری داره، نشد یه بار...
یه مرتبه ... دیدن ادامه ›› یادم افتاد که، سقف خونه پدربزرگ اصلا گلی نیست تا ترک برداره، پارسال قیرگونیش کردیم که!
پیش خودم گفتم بذار برگردم بهش حالی کنم چقدر حواس‌پرت و خل‌مغز شده.
دور زدم برگشتم، تا در زدم درو وا کرد، مث اینکه منتظرم بود. پریدم داخل و با صدایی بلند و حق به جانب گفتم: بابابزرگ واقعا دیگه حافظه‌تونو از دست دادینا! اصلا سقف خونتون که گلی نیست، پارسال قیرگونی شد؛ یادتون نیس؟!
پدربزرگ لبخند تلخی زد و گفت: پسرم دو ساعته نشستی و از عالم و آدم گله‌مندی که کسی کاری واسه کسی نمی‌کنه، اما دیدی خودتم حاضر نشدی کمک کوچکی حتی واسه پدربزرگ پیرت انجام بدی، دیدی اونقدر ناراحت شدی که نیمه راه دور زدی که بهم یادآوری کنی چقدر خرفت شدم تا لااقل تلافی کرده باشی.
انگار پارچی آب یخ پاشیدن روم، از حرفهای پدربزرگ لرزم گرفته بود، از خجالت داشتم آب می‌شدم. به پدربزرگ نزدیکتر شدم، دستهای لرزانشو محکم گرفتم، خم شدم بوسیدمو گفتم: پدربزرگ غلط کردم، حالا اون سطل‌ها کجاست تا بپاشم رو پشت‌بوم؟
پدربزرگ قاه‌قاه خندید و در همان حال گفت: دیدی خودت آلزایمر داری، حافظت ضعیف شده پیرمرد! ما که پشت‌بوممون گلی نیست! سرمو بلند کردم و چشم در چشم پدربزرگ غش‌غش شروع کردم به خندیدن.

صمیم ع اسمعیلی
هنوز از شکاف بین فریادهایمان...
زخم می‌خوریم
و می‌غلتیم لب‌دوخته به قعر نمناک سکوت
تا منصو‌ب‌های سادیسمی تاریکی
رد خون ماسیده بر
چکمه‌های آهنی سالوس را
با رغبتی مضاعف لیس بزنند

صمیم ع اسمعیلی
محمد فروزنده این را خواند
mazdak این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
☆ دیروز

می‌رفت پشت دیوار تنهایی
تا باز عق بزند دلواپسی‌هایش را
و بپیچد دروغهایش را
بی‌نسخه در لبخند
و بنوشاند بر لبهایی‌که جز با دروغ
نمی‌کند افطار
تا به ترتیب کشد
در چشم سرگردان فرداها
رؤیای گرم دیروز و تن تبدارش را
این رشته سر دراز‌...
مادرزادی است این ریشه

مادری ... دیدن ادامه ›› هم هست در گرداب گرایشِ هم‌ نسل

و عروسی که سفید می‌زند بر سیاهی بختی
که دو تا کوچه بالاتر از
نوش مبارکباد
تلخ می‌نوشد
خیانت را
و می‌زند رگ احساس با تیغ
عق می‌زند در خون

صمیم ع اسمعیلی
از کتاب امتداد سکوت



ـ≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈ـ

☑ وبلاگ: http://samimae.blogfa.com

☑ اینستاگرام: http://instagram.com/samim.a.e
محمد فروزنده این را خواند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید

☑ وبلاگ: http://samimae.blogfa.com

☑ اینستاگرام: http://instagram.com/samim.a.e
محمد فروزنده این را خواند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
در رقص آتش دختری غمگین و عریان بود

صمیم ع اسمعیلی
❤🌿

👇🏽👇🏽👇🏽👇🏽👇🏽

https://www.instagram.com/p/C8FkcY0Neuu/?igsh=cW9iZWczMnJrZDg2



ـ≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈ـ

☑ وبلاگ: http://samimae.blogfa.com

☑ اینستاگرام: http://instagram.com/samim.a.e
زیر باران حس تنهایی تو
خیس می‌شدم
تا شاید چتر دلتنگی‌های من باشی
اما افسوس ...
ندانستم
از سمت مخالف باد می‌وزید
اکنون
حس که می‌کنم روی سنگفرش خیس
صدای خشکت را
زیر ترنم اشکم
بی چتر بی پناه
چقدر حس می‌کنم نبودنت با درد

صمیم ع اسمعیلی
کتاب امتدادسکوت

☑ وبلاگ: http://samimae.blogfa.com

☑ اینستاگرام: http://instagram.com/samim.a.e
محمد فروزنده و بهاره مکرم این را خواندند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نه یادم نیست چند ساعت پیش
دریده است میخ زمان
دل کفش‌های دل بریده‌ام
برهنگی درکوچه‌های منتهی به فقر
عادتیست که دست برنمی‌دارد
از سر کفش‌هایم

صمیم ع اسمعیلی
درد می‌کند احساسم
با هر ضربه‌ی چکش روی میخی
که صدایش...
بر منحنی استخوانم راست می‌گردد
و سوزش می‌غلتد از لای خستگی‌هایم
باید دوباره این همه مسیر
دست در دست اتوبوس‌های پر از خالی
فرو برم قدم‌هایم را
به پاشنه‌ی داغ جاده‌ها
و تیزی چشم‌هایم را گره زنم
به نوک کفش‌های پشت پا خورده‌ام

صمیم ع اسمعیلی

قسمتی از شعر کفش، از کتاب امتداد سکوت
در غروب آدینه‌ها
بی چتر ایستاده‌ام
زیر بغض‌های متراکمت
شانه خم کرده‌ام
ببار ابر تنهای من!
من کوه درد نیستم
اما...
بیابانی از حسرتم که
همیشه خار پرورانده‌ام
درون سینه‌ی زخمی‌ام

صمیم ع اسمعیلی
تانیا، میثم محمدی و بهاره مکرم این را خواندند
بی چتر ایستاده ام زیر باران نگاهت
بی صبر مانده ام در بغض صدایت
چه دلیلی بهتر از بودن ها
کاش میگفتم: مردم از یک آهت
۱۷ اردیبهشت
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
ذهن کبریت از حادثه‌ای تلخ لبریز
به بی خطریش می‌زند زهرخند
من نیز به زهر لبخندی به خودم می‌پیچم
من از شب بی‌ حادثه وحشت دارم
خون می‌چکد از اندیشه‌ام

صمیم ع اسمعیلی
محمد فروزنده و بهاره مکرم این را خواندند
من از شب بی حادثه وحشت دارم
من از شب بی عاطفه حسرت دارم
کجا رفته ای؟ بگو تا پیدایت کنم
من از غم بی خاتمه وحشت دارم
۱۵ اردیبهشت
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سیگار پشت سیگار روی نردبان تنهایی
دود پس دود، پُک می‌زنم درد را
واژه‌ واژه سکوت آب می‌شود در لیوان شبم
و نفس‌نفس می‌زند نگاه
در آغوش احساسی که عکسش را کوبید
بر دیـوار باد
خاطرش را برد در هیچستان یاد

صمیم ع اسمعیلی
خاطرش را برد در هیچستان یاد
هر لحظه بیخاطرش نیست باد!
هزار بار عطش بهتر از قهر آب


۱۴ اردیبهشت
بهنام دیناری
خاطرش را برد در هیچستان یاد هر لحظه بیخاطرش نیست باد! هزار بار عطش بهتر از قهر آب
👌🌹
۱۴ اردیبهشت
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بهاره مکرم این را خواند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
میثم محمدی این را خواند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید

سرآغاز بهار و جشن باستانی نوروز بر شما دوستان، فرخنده و همایون باد.
❤🌿

👇🏽👇🏽👇🏽👇🏽👇🏽

https://www.instagram.com/p/C4uSSuEPhs2/?igsh=MTYzOTNmYzlwdXl5aA==


ـ≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈ـ

☑ وبلاگ: http://samimae.blogfa.com

☑ اینستاگرام: http://instagram.com/samim.a.e

درود❤️‍🌹

تیغ زده بر تن این درخت سبز، دیو‌سرشت
بی‌خبرست از حاصل بذر در دشت و کشت

صمیم ع اسمعیلی
👇🏽👇🏽👇🏽👇🏽👇🏽

https://www.instagram.com/p/C38oEzTN5Kq/?igsh=Y3c0bGl2YW9lM3U2

ـ≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈ـ

☑ وبلاگ: http://samimae.blogfa.com

☑ اینستاگرام: http://instagram.com/samim.a.e


ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ
میثم محمدی و بهنام دیناری این را خواندند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
درود

❤🍀🌹

بیکران سپاس از نگاه پرمهرتان



👇🏽👇🏽👇🏽👇🏽

https://www.instagram.com/p/C17Kl5pNMdr/?igsh=MXFlanFiMXpsdHM3bg==
شب یلدایتان فرخنده باد 🌷🍉

👇👇👇👇👇

https://www.instagram.com/p/C1H1tW3twg6/?igsh=MzY1NDJmNzMyNQ==
 

زمینه‌های فعالیت

شعر و ادبیات

تماس‌ها

samim.a.e