در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال گردشگری
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 14:49:14
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید

 

مریم اسدی و سالار ناجی این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
خانه پروین اعتصامی

سالار ناجی این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
تنب بزرگ

عملیات آبی و خاکی صبح ساعت ۰۶:۳۰ تنب کوچک این جزیره چون خالی از سکنه بود، عملیات راحت‌تر انجام شد و نیروهای ایرانی تا ساعت ۰۶:۵۰ صبح تمامی نقاط حساس و ارتفاعات را کنترل کردند و پرچم ایران را بر کوه حلوا برافراشتند، اما در آن‌سوتر، تنب بزرگ دارای حدود ۱۰۰ نفر سکنه عرب. هلیکوپترها با پخش تراکت‌ها به مردم اعلام آمادگی عملیات را دادند عملیات به فرماندهی دریادار کمال حبیب‌اللهی آخرین فرمانده نیروی دریایی پهلوی و دریادار رمزی عطایی همراه با پنج فروند هاورکرافت SR.N-۶ نیروهای نظامی ایرانی را در سه کرانه مختلف جزیره پیاده کردند.
این عملیات توسط ناوها و یک فروند هلی‌کوپتر مسلح پشتیبانی شد، نیروهای پیاده شده در چهار گروه به ارتفاعات جزیره پیشروی کردند، یک گروه به فرماندهی سروان پیاده سوزنچی به پایگاه پلیس نزدیک شدند. برای جلوگیری از تنش یکی از افراد غیرمسلح برای مذاکره نزد پلیس‌ عرب بریتانیا فرستاده شد، اما پلیس‌ تسلیم نشدند و با مسلسل مستقر در پاسگاه به سمت گروه اقدام به تیراندازی کردند در نتیجه سروان پیاده سوزنچی مهناوی یکم حبیب‌الله کهریزی و ناوی آیت‌الله خانی شهید شدند، همچنین ناوی وظیفه علی قربان روزبهانی نیز مجروح شد در همین زمان سربازان در پاسخ به تیراندازی پلیس اقدام کردند که منجر به کشته‌شدن چهار نفر شد.
گروه دوم به سمت پاسگاه پلیس پیشروی کرد، برای پشتیبانی از نیروها یک فروند هلیکوپتر آگوستا بل ۲۰۵ مجهز به مسلسل به پرواز درآمد، اما به‌خاطر ... دیدن ادامه ›› نزدیکی موقعیت نفرات دو طرف امکان استفاده از مسلسل محیا نشد در این میان ناو سروان شهریار شفیق و ناخدا سوم خزعل توسط هلی‌کوپتر از جزیره ابوموسی به تنب بزرگ منتقل شدند و با تکیه بر مهارت و شجاعت خود از دیوار ساختمان عبور کرده و به پشت پاسگاه رسیدند.
آن‌ها از درب پشتی وارد شدند و پس از درگیری کوتاه افراد حاضر در پاسگاه که همچنان در حال تیراندازی بودند را تسلیم کردند. با سقوط پاسگاه پرچم ایران با احترام نظامی بر فراز مدرسه برافراشته شد.پیکر شهدا در صبح ۱۱ آذر ۱۳۵۰ تشیع و شهید ناوی آیت‌الله خانی در تخت فولاد اصفهان آرام گرفت.
این جزایر در ابتدا تحت کنترل پرتغالی‌ها بودند و سپس در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، بریتانیا بر آن‌ها تسلط یافت از اشغال پلیس عرب بریتانیا در سال ۱۳۵۰ خارج شد.

اینترنت
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بازی خوب وپرهیجانی بود،وانتخاب ها هم منصافه بودتا حدودی شماره ۹و۱۰ هم عالی بودن،ازنگاه من شماره نه ازشماره شش بهتربود.
شماره هفت بااستدلال ،روشن وشفاف بازی می کرد.بقیه رومن چندباربایدچندبارگوش میدادم تامتوجه میشدم ،برای همین بازی برای شهروندان سخت میشه،چون خیلی ها پراکنده وتندتند یک دلیل روچندبارتکرارمی کنند.
شهر های بزرگ خلیج فارس

شهرهای ساحلی عرب نشین (بیش از سی میلیون نفر):

کلانشهر ظهران عربستان : پنج میلیون نفر

دبی چهار میلیون

بصره سه و نیم میلیون

کلانشهر کویت : سه میلیون نفر

کلانشهر دوحه قطر : دو میلیون و نیم

ابوظبی : دو میلیون

شارجه : دو میلیون

کلانشهر ... دیدن ادامه ›› جزیره بحرین : یک و نیم میلیون

عجمان امارات : نیم میلیون

الجبیل عربستان : نیم میلیون



شهرهای ساحلی خلیج فارس ایران(حدود دو میلیون نفر) :

بوشهر : سیصد هزار نفر

منبع اینترنت

یک بند انگشت شاخ بهتر است از صد ذرع دم.


 عرض کنم ما در خلیج‌فارس جزایر زیاد، نفت و گاز زیاد داریم، تنها صحبت بحرین نیست، صحبت جزایر دیگر خود ما هم هست، باید یک بحریه قوی داشته باشیم، از هر جا شده است باید یک بحریه قوی تهیه کنیم.

برای اینکه خلیج‌فارس را اگر خوب اداره کردیم کمک به صلح عالم است و ما انتظار داریم در این قدمی که برای صلح بر می‌داریم به ما کمک کنند.
چشمه آب معدنی قرمرض نکا

آب شهر ساری در کتری آب جوش بعد از حدود یک ماه سبب بوجود آمدن دیواره سفت گچ و آهک در بدنه کتری به عمق نیم سانت میشود، اگر آب این چشمه را درون کتری بریزید بعد از یک شبانه روز گچ و آهک آن نرم میشود و به راحتی با دست فرو میریزد. من خودم امتحان کردم گچ و آهک درون کتری بعد از یک شبانه روز با دست به راحتی فرو میریخت! بخاطر همین خاصیت آب این چشمه درمان سنگ کلیه است.


چشمه آب معدنی قرمرض از مشهورترین جاذبه‌ های گردشگری نکا در جاده ساری نکا به‌شمار می‌رود که در روستای کوچک قرمرض، در فاصله ۱۰ کیلومتری شهر نکا و در منطقه جنگلی بسیار زیبایی قرار دارد. شهرت این چشمه به خاصیت درمانی آن در رفع سنگ کلیه برمی‌گردد که باعث شده است گردشگران زیادی به این منطقه سفر کنند. از جمله امکانات حاضر در این مکان می‌توان به سرویس بهداشتی، قهوه‌خانه، آلاچیق و... اشاره کرد.
سد سلیمان تنگه ساری

اسکله شیرین رود آن قشنگ است هتل سالار دره هم در نزدیکی آن زیباست و مناسب اقامت در بهار و تابستان

جناب پزشکیان

... این پیروزی شما در انتخابات که نخست ایران را به شگفتی واداشت و به دل‌های ناامید محرومان نوید پیروزی و بهروزی داد و دنیایی از افتخار را برای ملت ایران فراهم نمود، حالا بر اثر کج‌روی‌ها، آن‌چنان پژمرده شده که مایه سرافکندگی ملت گردیده‌است… افسوس و صد افسوس، که پرتو انتخابات خوش درخشید ولی دولت مستعجلی بود.

افسوس و صد افسوس، که چراغی که به‌دست ملت روشن شد، اینک به‌دست عوامل وفاقتان با مجلس قالیبافیون خاموش گردیده‌است. افسوس و صد افسوس، که بنائی را که خودتان برافراشتید و به همت شما شکل و زیور گرفت اینک به‌دست خویش، اسباب فرو ریختنش را فراهم کرده‌اید. آیا به شما می‌گویند که وضع مملکت چگونه است و ملت چه می‌کشد و کشور به چه فقری تبدیل شده و چه تفرقه و هرج و مرجی بر مردم حکومت می‌کند؟... این ملت کشته نداد و شکنجه و زندان را تحمل ننمود و سپس در انتخابات شرکت نکرد که از چاله در آید و به چاه فروافتد. این ملت دگرگونی پدید نیاورد که از چنگال چپاول‌گران و یغمابرانی چند رهائی یابد و به چنگال چپاول‌گران و یغمابرانی حریص‌تر گرفتار آید. این ملت دگرگونی پدید نیاورد که از گزند سنگدل وارهد و به گزند سنگدل‌ترها مبتلا شود. از نبود استاندار زن و وزیر اقلیت مسیحی و زرتشتی و اهل سنت که نگوییم، مردم کشور ما چه گناهی کرده‌اند که می‌باید این‌قدر سیلی بخورند و این‌قدر زجر بکشند؟
از مردم معذرت خواهی کنید شماره نه رو برگردانید.گند زدید.
نه اونقدر هم خوب نبودشماره 8 حقش بود
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
خیلی جذاب بود
علی قدیمی این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
تو قسمت دوم ۹ باید انتخاب میشد واقعا طبق گفته خودش مسیرو اون گذاشت همه راه رفتن سناریو تاثیر گذاری بود اون فدایی شد برای سناریوش چون میدونست اثر داره ، خانم قاسمی اصلا فک کنم بازی بلد نیس بجاش سید جواد میومد آبرومندانه تر بود
محمد فروزنده و امیر مسعود این را خواندند
واقعا سناریو بازی و برد مافیا بخاطر شماره 9 بود واقعا از حامد آهنگی بعید بود انتخابش نکرد چون از اون دوتا مربی قویتر و انتخابش فکر میکردم از رو بازی بازیکن باشه

من نقد بزرگی به برنامه تون دارم اونم اینه که اگه انتخاب درصد بیشتر به تمرینات بازیکنان محسوب میشه پس چرا ما فقط برنامه اصلی رو باید ببینیم؟
انتخاب بازیکن خوب باید براساس برنامه اصلی باشه که از نظر من عاشق مافیا درست ترین کاره

ممنون از شما سازنده های خوب
۲ روز پیش، جمعه
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بازار اراک ---
مجموعه ( پرچم ایران بالاست ) این قسمت : بازار اراک #ایران #اراک #پرچم_ایران #بازار_اراک روزنوشتهای مشاور تحقیق و توسعه

#بازار_اراک
#پرچم_ایران_بالاست
#ایران
#حجت_بقایی
#مستند_گردشگری
https://www.aparat.com/v/rye411q
بسیار عالی بود ، انتخابها هم درست و شایسته
محمد فروزنده این را خواند
علی قدیمی این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
تیاتر
!!!
لینکلن رییس جمهور امریکا در جمعه ۱۴ آوریل ۱۸۶۵ توسط یک بازیگر تئاتر به نام جان ویلکس بوث در آمفی‌تئاتر فورد مورد اصابت گلوله قرار گرفت و در صبح روز شنبه ۱۵ آوریل ۱۸۶۵ درگذشت. جان ویلکس بوث بازیگر مشهور و جاسوس متفقین از مریلند بود. اگر چه او هرگز به ارتش کنفدراسیون ملحق نشد، اما با سرویس مخفی کنفدراسیون تماس داشت.
محمد فروزنده این را خواند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
خیلی باهال نبود
ولی شماره ۶سه نفر درس گفت
امیر مسعود این را خواند
سلام وقت همگی بخیر
با تمام احترام انتخاب شماره ۳ و ۷ توهین به حق بیننده بود.
تمام بازی شماره ۷ امشب از شماره ۵ کاور میشد
فقط اقای پدارم ایشون رو توی با ی نگه داشتن!
شماره ۹ که عالی بود
و بین شماره ۳ و ۲ باید شماره ۲ اقای صفت انتخاب میشد.
لطفا انتقاد بنده رو بعنوان یک بیننده قبول کنید
با انتخاب شماره ۳ و ۷ واقعا حس بدی نسبت به مربیا و برنامه گرفتم!!
دوستان هر سه قسمت قشنگ بود
انتخاب ها هم عالی بود
دقت کنید اخلاق و احترام و نوع ادبیات هم برای انتخاب خیلی مهمه..
ادبیات آقای ۴و ۲ در قسمت سه اصلا جالب نبود.

تو بازی ۲ اقای ۹ خوب بازی کرد ولی غرور و اون خودخواهی رو میشد تو بازیش دید بنظرم.

برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بازیه خوبی بود

اینترنت

الن فارسی را به سختی صحبت می‌کند و باید به انگلیسی آشنا باشی که بتوانی با او مکالمه کنی، اما شخصیت جذاب، پرانرژی و زبان شیرینی که به فارسی صحبت می‌کند، از او یک مهمان میزبان ساخته است.


الن ووسالو درباره خود می‌گوید: این خانه قسمت فنلاندی زندگی من در ایران است، از 43 سال پیش من در ایران زندگی می‌کنم، ابتدا در بابلسر زندگی می‌کردم اما بعدها کنار دریا خیلی شلوغ شد و من این شلوغی را دوست نداشتم برای همین به شهرستان نور آمدم.

وی ادامه می‌دهد: آن زمان قرار بود دانشگاه مازندران در این شهر دایر شود پس من به نور آمدم ولی دانشگاه نیامد.

نکته جالبی در ابتدای ورودمان ... دیدن ادامه ›› به خانه‌اش بود که وی در این باره می‌گوید: ساختمانی هم که در آن زندگی می‌کنم سال 57 یک روز قبل از بسته شدن گمرک‌ها رسید، کانتینری که خانه‌ام را حمل می‌کرد با خوش‌شانسی تمام زمانی آمد که هنوز انقلاب نشده بود وقتی کار نصب خانه تمام شد انقلاب هم شده بود؛ یکی از نکات جالب این خانه این است که کسانی که همراه کانتینر از فنلاند آمده بودند از شلوغی خیابان‌ها به دلیل انقلاب تعجب می‌کردند و برایشان جالب بود.

الن می‌افزاید: داستان زندگی من طولانی است به هر حال فنلاندی هستم و 43 سال است در ایران زندگی می‌کنم، در آمریکا درس خواندم و با آقای توکلی آشنا شدم، آمدم ایران و ایرانی شدم؛ البته من پدرم در آمریکا بود و مادرم در فنلاند؛ مدتی با مادرم زندگی می‌کردم بعد پیش پدرم رفتم.

وی تصریح می‌کند: لیسانس جانورشناسی از دانشگاه یو‌سی‌الی‌ای آمریکا گرفتم؛ برای همین من و شوهرم همیشه در دانشگاه بودیم، فوق لیسانس را در رشته روزنامه‌نگاری گرفتم و الان کار ویرایش علمی دانشگاه‌های ایران را انجام می‌دهم.

ووسالو می‌گوید: با دانشگاه‌های متعددی مانند تربیت مدرس، مازندران، کرمانشاه، شیراز و گرگان همکاری دارم و تقریبا در تمامی رشته‌ها ویرایش علمی انجام می‌دهم، به دلیل اینکه تسلط‌‌ ‌ام به زبان انگلیسی خوب است، مقاله‌های علمی ایرانی‌ها که به زبان خارجی نوشته شده برای من می‌آید و من آنها را به لحاظ علمی و انگلیسی ویرایش می‌کنم.

وی معتقد است: اگر چه لیسانس جانورشناسی دارم، ولی فقط لیسانس نگرفتم بلکه بر روی رشته‌ام تحقیقات زیادی انجام دارم، امروز بر روی رشته‌های زیادی مانند بیوتکنولوژی، شیمی، بیوشیمی، بیولوژی، بایو و نانوتکنولوژی ویرایش علمی انجام می‌دهم، اما تاکنون نتوانسته‌ام کتابی بنویسم.

توکلی با اشاره به اینکه دو فرزند دارم یکی دختر و یکی پسر، ادامه می‌دهد: هر دو با من در ایران هستند، سیروس در همین رشته اطلاعات زیادی دارد، اما کار کردن با مادر برایش سخت است دخترم هم در تهران کار می‌کند و اطلاعات خوبی درباره موسیقی و زبان دارد.

وی درباره زندگی‌اش در ایران می‌گوید: شاید اگر این خانه را نیاورده بودم در ایران نمی‌ماندم، ولی شاید هم می‌ماندم، این منطقه مرا به یاد تابستان‌های فنلاند می‌اندازد، آنجا تابستان زیبایی دارد اما زمستان‌های فنلاند اصلا تمام شدنی نیست و روشنایی در آنجا کم است، ولی اینجا همیشه بهار و تابستان است و زیبایی‌های زیادی دارد؛ طبیعت ایران بسیار با ارزش است و از نظر آب و هوا اقلیم خوبی دارد، تمام ایران را گشته‌ام اما از همه جا بیشتر مازندران را دوست دارم.

ووسالو می‌افزاید: من خودم را میان ایران و آمریکا و فنلاند تقسیم کرده‌ام، سالی یکی دو بار به فنلاند به دیدن فامیل‌هایم می‌روم چون آنها امکان آمدن به ایران را ندارند؛ وقتی به فنلاند می‌روم درباره وضعیت دانشمندان زن ایرانی با من مصاحبه می‌گیرند و علاقه‌مند هستند بدانند زنان ایرانی چگونه کار می‌کنند، در فنلاند بیشتر در همایش‌ها و کنفرانس‌ها شرکت می‌کنم و در آنجا دوستانی دارم که راجع به درناها و پرندگان با هم همکاری می‌کنیم.

وی درباره اینکه چگونه توانسته در یک کشور بیگانه خود را منطبق کند می‌گوید: من خودم را فرد چند ملیتی می‌دانم، وقتی در میان فرهنگ‌های مختلف زندگی کردم یاد گرفتم که چگونه با همه ارتباط داشته باشم و از هر کسی چیزی یاد گرفتم؛ توانستم این سازگاری را در خودم ایجاد کنم اما می‌دانم هر کسی این سازگاری را ندارد.

الن ادامه میِ‌دهد: من با ایرانی ازدواج کردم و جدا شدم و وقتی خانم‌ها جدا می‌شوند به شهر خودشان می‌روند ولی زندگی شخصی من از زندگی حرفه‌ای من جداست، ماندن در اینجا جدا از ایرانی شدن من است.

وی تصریح می‌کند: فرهنگ زنان خارجی با ایرانی‌ها تفاوت زیادی دارد من از کشوری می‌آیم که زنانش 106 سال پیش حق رای داشتند و خودشان تصمیم می‌گرفتند و خودکفا بودند از وقتی کوچک بودم این چیزها برایم مهم نبود، اما معتقدم میان کشورهای توسعه یافته و کشورهای توسعه نیافته روابطی هست که می‌تواند متقابل باشد و به هم انتقال داده شود، این روابط باعث می‌شود من چیزی از شما یاد بگیرم و شما چیزی از من.

وی بیشتر تحقیقاتش بر روی درناها و پرندگان مهاجر است که در این باره تاکید می‌کند: علاوه بر پرندگان مهاجر تحقیقاتی در زمینه بیوتکنولوژی و بیولوژی نیز داشتم مثلا بر روی حشره کشی تحقیقات کردم که ارگانیک بود، بر روی مرجان‌های خلیج فارس کار کردم، در منطقه حرا قشم و در ارتباط با بیشتر جانورانی که در معرض انقراض هستند و برایم جذابیت داشت کار کردم.

ووسالو در کارش سختی‌هایی نیز داشته که ادامه می‌دهد: در محیطی که من زندگی می‌کردم زن‌ها در زندگی حرفه‌ای خود بسیار راحت بودند و مردها با احترام با آنها برخورد می‌کردند در ایران هم اوایل که برای بررسی محل زندگی درناها رفته بودم که ببینم چه می‌خورند چند مرد که دومادار بودند آمدند و سروصدا کردند که اینجا چه کار می‌کنی زن‌ها حق آمدن به اینجا را ندارند، اما من به آنها گفتم که این کار من است و باید این کار را انجام دهم بعدا برایشان گفتم که من چه کار مهمی انجام می‌دهم و دیگر با من کاری نداشتند.

وی ادامه می‌دهد: این روزها هم زیاد در عموم نیستم تا اختلافات را درک کنم، اما در اوایل کارم که برای زنان و دختران در محل درناها کلاس‌های آموزشی می‌گذاشتیم دانشجوهای دختر تنهایی نمی‌توانستند از ازباران به فریدونکنار رفت‌وآمد کنند حتما باید کسی آنها را همراهی می‌کرد؛ اما بعدها که فهمیدند ماجرا چیست و کارهای ما چرا انجام می‌شود دیگر اعتماد می‌کردند.

این فنلاندی درباره کارهایش در فریدونکنار نیز می‌گوید: درناها به این دلیل درنای سیبری نامیده می‌شوند که در فصل بهار در آنجا لانه‌سازی دارند، در روسیه کار تحقیقاتی زیادی بر روی این درناها انجام شده، در تابستان بر روی شالیزارهای مازندران کار برنج انجام می‌دهند، اما استثنا امسال بر روی پروژه‌ای کار می‌کنیم که امیدواریم برای نسل‌های آینده ایران کارگشا باشد و بتواند مسیر نگاه‌ها به این پرنده‌ها را تغییر دهد.

وی می‌افزاید: با روابطی که در فنلاند و در گروه‌های پرنده‌شناس این کشور داشتم قرار است یک برج پرندگان در محل پرندگان فریدونکنار نصب شود؛ این کار را به خاطر مردم و پرنده‌ها انجام می‌دهیم، این برج هدیه دوستان فنلاندی من است به ایرانی‌ها.

ووسالو تصریح می‌کند: این روزها مشغول مکان‌یابی این برج در فریدونکنار هستیم، این هدیه تشکل پرنده‌شناسان فنلاندی به مردم این منطقه است من از آنها درخواست کردم و آنها پذیرفتند که با ما در این زمینه همکاری کنند.


وی ادامه می‌دهد: من معتقدم باید رابطه میان انسان‌ها و پرنده‌ها برقرار شود، مردم باید بیایند و پرنده‌ها را ببینند و پرنده‌ها به انسان عادت کنند، می‌خواهیم در کنار دامگاه یک برج چند طبقه بزنیم تا بتوانیم از بالا پرنده‌ها را مشاهده کنیم؛ با این برج دیگر نیازی نیست برای دیدن پرنده‌ها به شالیزار برویم و آنها را بترسانیم، می‌خواهم دانش‌آموزان در گروه‌های مختلف به دیدن پرنده‌ها بیایند و یاد بگیرند چگونه با پرنده‌ها رفتار کنند.

ووسالو بیان می‌کند که قرار است یک گروه از فنلاند به این منطقه بیایند و منطقه را بررسی کنند، در کشور فنلاند 458 برج پرندگان وجود دارد یعنی هرجایی که پرنده‌ها هستند یک برج برای دیدنشان نصب شده است.

الن ارزش کار برای طبیعت را بیشتر از این می‌داند و می‌گوید: هم اکنون فیلم‌هایی که 38 سال پیش از درناها در فنلاند گرفته شده بسیار با ارزش است وقتی پرنده‌ها می‌روند معلوم نیست کی می‌آیند مثلا چند سال پیش می‌خواستم از خرس بلوچستان عکس بگیرم ارزش این کارها سال‌ها بعد مشخص می‌شود کار در طبیعت لحظه‌ای نیست و باید سال‌ها بر روی آن کار کرد تا نتیجه بدهد.

وی قوانین ورود به ایران برای گردشگری را سخت می‌داند و می‌افزاید: قوانین آمدن توریست به ایران خیلی سخت‌گیرانه است، من چند تور خارجی به ایران آوردم گروه اول تور پرنده‌شناسان بود که سه هفته در ایران بودند و خیلی راضی بودند، اما تور بعدی که خواستیم بیاوریم ویزایشان آماده نشد و سفر کنسل شد در حالی که باید این رفت‌وآمدها راحت باشد.

ووسالو ادامه می‌دهد: در کشورهای خارجی تمام پارک‌ها ملی‌اند و وقتی ملی شدند رفت‌وآمد همه به آنجا آزاد است در حالی که در ایران مردم خودمان هم نمی‌توانند به برخی مناطق رفت‌وآمد کنند و بازدید داشته باشند شاید یک دلیل اصلی آن این باشد که هنوز مردم نمی‌دانند چگونه با طبیعت رفتار کنند برای همین می‌خواهیم این برج را بیاوریم تا بچه‌ها از کوچکی یاد بگیرند که از پرنده‌ها محافظت کنند.


فنلاند، ایران، مازندران ؟ خوانندگان دوست دارند بیشتر از شما بدانند.

(با لبخند) من چند کشوری هستم! در کانادا به دنیا آمدم ، فنلاند بزرگ شدم و در
اینترنت
همه نشانیِ زنی خارجی را می‌دادند که بیش از همه دربارهٔ درناهای سیبری می‌داند و مجوز دامگاه‌ها دست اوست. دامگاه‌ها شالیزارهای اطراف فریدون‌کنار هستند که با آغاز فصل سرد و بارندگی‌های مداوم تبدیل به تالاب‌های کوچک می‌شوند و محل زمستان‌گذرانی پرندگان مهاجر که از سرزمین‌های شمالی می‌آیند.

برنجکاران این شالیزارها را با پوشال و نی محصور کرده‌اند، طوری که در زمستان‌ها به مناطق امنی برای پرندگان تبدیل شود و با ورود پرندگان مهاجر به این دامگاه‌ها عمدتاً با روش کلک مرغابی به صید آن‌ها مشغول می‌شوند.

درناهای سیبری هم سال‌ها برای زمستان‌گذرانی به این تالاب‌های کوچک می‌آمدند. این دامگاه‌ها باید همیشه ساکت و دور از گذر دیگران باشند. هر صدای اضافی باعث وحشت و پرواز پرندگان می‌شود. پیش از ورودمان به این منطقه مرموز خانم توکلی به صیادان پرنده تلفن زده بود و این شد که با خوش‌رویی از ما استقبال ... دیدن ادامه ›› کردند.

اِلن ووسالو در سا‌ل‌های پایانی عمرش
اِلن ووسالو در سا‌ل‌های پایانی عمرش

«این منم، زنی تنها در آستانهٔ فصلی سرد»
حدود ۴۸ سال پیش،‌ زن اروپایی به دیدن این دامگاه‌‌ها آمد. تکرار این رفت‌وآمدها با اعتراض صیادان روبه‌رو شد. جایی برای غریبه‌ها و به‌خصوص زنان نبود. حتی کار به دعوا و خشونت کشید.

اما خانم توکلی معادل درآمد صید روزانهٔ یک دامگاه‌ را به یکی از صیادان ‌پرداخت تا اجازه بدهد بی‌صدا ساعت‌ها با دوربین دوچشمی پرندگان را نگاه کند. او می‌دانست که آن پرندگان سفید و شبیه لک‌لک از معدود بازماندگان دسته غربی درناهای سیبری هستند.

این رفت‌وآمدها و ساعت‌ها مشاهدهٔ درنا‌ها سال‌ها ادامه پیدا کرد. بعدها برای مردم محلی معلوم شد که او همسر سابق محمود توکلی است. ابتدا در بابلسر و بعدها در فریدون‌کنار زندگی می‌کردند.

خانم ووسالو با همسر ایرانی‌اش سال‌ها قبل درآمریکا آشنا شده بود. اِلن دانشجوی جانورشناسی در دانشگاه کالیفرنیای لس‌آنجلس بود و محمود فارغ‌التحصیل نجوم که در ناسا کار می‌کرد. آن‌ها چند سال بعد از آمریکا به ایران آمدند. دو پسر و یک دختر داشتند که یکی از پسرها -فرزند کوچک‌تر- را در حادثه‌ای از دست دادند و زندگی مشترک آن‌ها به جدایی انجامید.

از این‌جا زندگی تنهای او شروع شد. با وقوع انقلاب ۱۳۵۷ آقای توکلی از ایران به آمریکا بازگشت اما اِلن ترجیح داد کاری را که شروع کرده، یعنی پژوهش دربارهٔ درناهای سیبری، در مسیری عجیب و به‌معنای واقعی تنها به پایان برساند؛ پس ایران را ترک نکرد.

زبان فارسی را به‌خوبی نمی‌دانست، دو کودک داشت و درآمد کمی از تدریس در دانشگاه. روزهایی در هفته در دانشگاه تهران زبان انگلیسی تدریس می‌کرد، اما تمام مشخصات لازم برای هدف قرار گرفتن از سوی انقلابیون آن روزها را داشت: خارجی، استاد دانشگاه، زن.

بی‌حجابی بهانهٔ خوبی شد تا او را از دانشگاه اخراج کنند. بعد از جدایی از شوهرش، یک خانه‌ٔ پیش‌ساختهٔ چوبی سفارش داده بود که از فنلاند به ایران بیاورند. یک روز قبل از اعتصاب گمرک در روزهای انقلاب توانسته بود خانه‌اش را وارد ایران کند؛ خانه‌ای چوبی از همان‌هایی که در کشورهای اسکاندیناوی بسیار دیده می‌شود و به او حس وطن آباء و اجدادی‌اش فنلاند را می‌داد.

این خانه‌ هنوز در شهرک ساحلی فردوس رویان در میان باغی کوچک در پشت یک درخت آووکادو خودنمایی می‌کند.

در‌سال‌های آغاز فعالیت‌هایش در فریدون‌کنار تا ۲۷ درنای سیبری را سرشماری کرده بود اما سال به سال تعداد درناهایی که به ایران بازمی‌گشتند، کمتر می‌شد. برای ادامهٔ پژوهش و حفاظت پرندگان پول نداشت. فشار نیروهای امنیتی هم همچنان ادامه داشت و به ظن جاسوسی بازجویی شد و از همه بدتر، در تنهایی و سکوت دامگاه‌ها، مردانی قصد تعرض به او را داشتند.

الن در عکس یادگاری با شاگردان مدرسه فرزانگان کرج
الن در عکس یادگاری با شاگردان مدرسه فرزانگان کرج

«من راز فصل‌‌ها را می‌دانم»
وقتی اولین بار اِلن را دیدم، زنی بود حدود ۸۰ ساله که مردم فریدون‌کنار و روستا‌‌های اطراف او را می‌شناختند و احترامش می‌کردند. دربارهٔ درناهای سیبری شنیده بودند و درِ دامگاه‌‌ها برای اِلن همیشه باز بود.

ادارهٔ محیط زیست و آموزش و پروش منطقه ارتباط بسیاری خوبی با او داشتند. در دانشگاه مازندران تدریس می‌کرد. مدارس او را برای سخنرانی و برنامه‌های ویژه دعوت می‌کردند و گاهی برای ترجمهٔ مدارک یک شرکت حمل‌ونقل بین‌المللی به دفتر کارش در تهران می رفت.

چندین پروژهٔ زیست‌محیطی را مدیریت می‌کرد که حامی مالی آن‌ها دولت فنلاند بود. ضمن این‌که کارگاه‌‌های صنایع دستی و بافندگی برای زنان محلی راه‌اندازی کرده بود تا کمک‌هزینهٔ زندگی‌شان شود.

اگرچه در سال‌های نخست برای حضورش در دامگاه‌ها به صیادان پول می‌داد، اما سال‌های بعد توانسته بود ادارهٔ محیط زیست را قانع کند که به صیادان برای جلوگیری از صید بی‌رویه پرندگان و شکار گونه‌‌های کمیاب مثل درناهای سیبری حقوق ماهانه پرداخت کند تا به‌عنوان محیط‌بان داوطلب همکار سازمان محیط زیست شوند.

به همین دلیل، بعضی از آن‌‌ها در دامگاه‌‌ها لباس محیط‌‌بان‌ها را می‌پوشیدند. به‌قدری صاحب نفوذ شده بود که حتی ادارهٔ محیط زیست هم نگران مشاهدات او در دامگاه‌‌ها بود. حتی وقتی در یکی از این سال‌ها صیادی یک درنای سیبری را شکار کرد،‌ تقریباً تمام سازمان‌های بین‌المللی مربوط سازمان محیط زیست را بازخواست کردند.

پس از آن مقالهٔ معروف «جاسوس درنا در فریدونکنار» منتشر شد. دیپلمات‌های فنلاندی هم چند بار به منطقه سفر کردند و پرندگان مهاجر، دامگاه‌ها و پروژه‌های در حال اجرا را دیدند. یکی از صیادان می گفت «همین‌جا روی زمین سفره پهن کردیم و خوراک محلی اردک برای سفیر فنلاند آوردیم. آقای سفیر هم چهارزانو نشست پای سفره با ما ناهار خورد. موقع خداحافظی هم گفت لذیذترین خوارک اردک زندگی‌ام را خوردم».

وقتی دیدم چگونه ادارهٔ محیط زیست پس از سفارش اِلن، بدون مراحل آزاردهندهٔ اداری، اجازه فیلمبرداری به ما داد، از او پرسیدم چطور به این‌جا رسیده و با این صیادان کم‌حوصله، مدیران همیشه در جلسه و حاج‌آقاهای دست‌نمازگرفته با جوراب‌های آویزان از جیب‌ گفت‌وگو می‌کنی؟ گفت: باید صبر داشته باشی، سال‌ها طول کشید تا حرف‌‌‌هایم را بشنوند.

اِلن برای شاگردان یک مدرسه دربارهٔ درناهای سیبری صحبت می‌‌کند
اِلن برای شاگردان یک مدرسه دربارهٔ درناهای سیبری صحبت می‌‌کند

«و زخم‌های من همه از عشق است»
اما این همهٔ ماجرا نبود. الن ووسالو در سال‌های پایانی عمر در مقابل دوربین کارگردان فنلاندی خانم ایریس هِرمه نشست و در فیلم مستند «مادر درنای برفی» از زندگی‌اش و چیزهایی گفت که این سال‌ها به ما نگفته بود. این‌که چطور مورد سوءرفتار و خشونت خانگی شوهر ایرانی‌‌ و تحصیلکرده‌اش قرار گرفته بود، از‌ کتک‌‌ خوردن و خشنونت‌های مداوم، از مردسالاری ریشه‌دار در این فرهنگ گفت.

این‌ها را به ما نگفت، شاید چون نمی‌‌خواست شرمگین‌مان کند. در فیلم می‌گوید «یک صبح پا شدم،‌ تنها بودم، محمود و بچه‌‌ها رفته بودند ایران....» بعد از این همه سال هنوز از یادآوری آن روزها خشمگین است و صورتش می‌لرزد.

آمدنش به ایران شاید به‌اجبار و برای از دست ندادن بچه‌‌هایش بود، اما این‌جا هم زندگی بر مدار همان مردسالاری قبلی می‌چرخید. به‌ناچار جدایی را پذیرفت. سال‌ها بعد درناهای سیبری را دید و عشق به طبیعت را تجربه کرد؛ عشقی که مسیر دشوار ۵۰ ساله را برای آن پیمود و زندگی کرد و الهام‌بخش شد.

در قسمتی از فیلم می‌گوید انقلاب که شد، همهٔ خانوادهٔ توکلی گریختند و رفتند آمریکا، اما من ماندم این‌جا، چه کنایه‌آمیز! ترجیح داد بماند و به‌تنهایی مسیر عاشقی خودش را بپیماید.

مادر «امید»

وقتی تصمیم گرفتم ایران را ترک کنم، به دیدنش رفتم. گفتم می‌خواهم بروم،‌ ما ایرانی‌ها به یک گذرنامهٔ دیگر هم نیاز داریم. به من نگفت بمان، ولی خندید و گفت من گذرنامهٔ پنج کشور را دارم ولی با گذرنامهٔ ایرانی سفر می‌کنم.

خانوادهٔ اِلن ووسالو از فنلاند به کانادا مهاجرت کرده بودند. الن در تورنتو به دنیا آمده بود اما آن سال‌ها برای کانادایی‌ها گذرنامهٔ بریتانیایی صادر می‌شد. چند ماه بعد از تولدش کانادا برای شهروندانش گذرنامهٔ ملی صادر کرد، اما هر کسی اجازه داشت گذرنامهٔ بریتانیایی‌اش را هم نگه دارد.

پدر و مادر الن بعدها برای او گذرنامهٔ فنلاندی گرفتند و وقتی به آمریکا مهاجرت کرد، گذرنامهٔ چهارمش را گرفت و سرانجام بعد از ازدواج صاحب گذرنامهٔ ایرانی هم شد. بعدها چهار گذرنامهٔ کشورهای غربی باطل شدند اما گذرنامهٔ ایرانی را همچنان تمدید می‌کرد و حتی برای رفتن به کشورش فنلاند ویزا می‌‌گرفت.

سرعت تخریب محیط زیست از اراده و تلاش‌های او برای بازگرداندن درناهای سیبری به ایران بیشتر بود و درناها به ایران نیامدند به جز یک درنا که هر سال اواخر پاییز، بیش از سه هزار کیلومتر را تنها می‌پیمود و از سیبری به ایران می‌آمد.

مردم محلی او را «امید» نامیدند و الن هم به «مادر درناهای سیبری» مشهور شده بود. خیلی‌ها داستان درناها را شنیده بودند و فیلمسازان جوانی زیادی از«امید» فیلم گرفتند.

هرسال خبر بازگشت امید در رسانه‌ها منتشر می‌شد و خبرنگاران با الن مصاحبه می‌کردند. اما در همان اولین دیدارمان هم که فقط سه درنا باقی مانده بود، گفت که شانسی برای بقای این پرندگان زیبا باقی نمانده است. از همان روزها پیگیر پروژهٔ جدیدی برای حفظ مرجان‌های خلیج فارس بود.

هر سال «امید» می‌آمد ولی الن دیگر توانی نداشت که ساعت‌ها به تماشای این آخرین بازماندهٔ سال‌های پیش بنشیند. انگار امید هم فهمید کسی عاشقانه تماشایش نمی‌کند، پارسال نیامد. امسال هم الن رفت.

خیلیییی خوب بود به نظرم با بچه ها هم میشه انجام داد خیلی راحت بود و مسیر کوتاه بود
محمد فروزنده این را خواند
فائزه و هانیه محمودی این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
خیلی بازی خوبی بود دمتون گرم
من این بازی رو دو نفری انجام دادم و به این علت به نسبت بازی‌های قبلی خیلی بیشتر لذت بردم
از طرف دیگه بازی‌هایی مثل لاله زار که دانستنی‌های بیشتری داشت و در واقع به طور خلاصه یه تور شهرشناسی بود رو بیشتر دوست دارم
امین کاکولکی و محمد فروزنده این را خواندند
فائزه این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید