در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
مخاطبان گرامی، پیرو اعلام عزای عمومی، به آگاهی می‌رسد اجرای همه نمایشها و برنامه‌های هنری به مدت یک هفته از دوشنبه ۳۱ اردیبهشت تا پایان یکشنبه ۶ خرداد لغو شد.
با توجه به حجم بالای کاری، رسیدگی به ایمیل‌ها ممکن است تا چند روز به طول بیانجامد، لطفا از ارسال مجدد درخواست خودداری نمایید.
تیوال علی زارعی | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 05:49:33
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید



«ترور» شامگاه 28 آبان ماه در سالن مملو از تماشاگر تالار اصلی تئاترشهر به صحنه رفت.

در شروع نمایش و با کنار رفتن پرده شاید اولین پرسش که به ذهن مخاطب می‌رسید، این پرسش بود که چرا عوامل اجرایی این نمایش قصد داشتن، پیشانی سن تالار اصلی را بالا ببرند؟ که به نظر می‌رسد برای قرارگیری دکور مرتفع این نمایش و دیده شدن آن چاره دیگری ... دیدن ادامه ›› نداشته‌اند.

البته دیدن دکوری که کاملا مدرن محسوب می‌شود و از ابزار امروزی در آن استفاده شده در همان اول نشان می‌داد که داستان نمایش (شهادت امام علی (ع)) هرچقدر هم تاریخی مذهبی باشد، قرار است در فضایی متفاوت روایت شود.

نعیمی هم پیش از اجرا در پاسخ به یکی از خبرنگاران گفته بود که با اثری متفاوت از تصورات ذهنی روبرو هستیم.

به گزارش ایسنا، یکی از ویژگی‌های نمایش «ترور» موسیقی آن است که سعید ذهنی پس از چند سال دوری از تئاتر آن را ساخته است، ضمن اینکه اجرای برخی حرکات هماهنگ در ابتدای این نمایش، «سقراط» اثر قبلی این کارگردان را به ذهن مخاطب یادآور می‌شد.

نمایش ترور

«ترور» نمایشی است با محوریت عبدالرحمان بن ملجم با بازی فرید قبادی که میان کشتن و نکشتن امیرالمومنین علی (ع) در تردید است.

ایفاگر نقش «قطام» نمایش «ترور» یکتا ناصر است که ابتدا قرار بود میترا حجار این نقش را بازی کند اما او در میانه راه و پس از حادثه سالن اصلی تئاترشهر از حضور در این نمایش انصراف داد.

اجرای شب گذشته 28 آبان ماه این نمایش میزبان ارمغان بهداروند مدیرعامل انجمن هنرهای نمایشی، شهرام کرمی رئیس مرکز هنرهای نمایشی سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران، جهانبخش سلطانی و ... بود.

بازیگران این اثر نمایشی بهزاد فراهانی، یکتا ناصر، فرید قبادی، بهناز نازی، یعقوب صباحی، سعید داخ، محمد ساربان، کاظم هژیرآزاد، کتانه افشاری‌نژاد، نقی سیف‌جمالی، سیاوش چراغی‌پور، امیر مهدی کیا، بهروز پوربرجی، رضا جهانی، بهنام شرفی، شقایق فتحی، سروش کریمی نژاد، پیروز میرزایی، مهرداد خانی،محمد نژاد،شقایق پور علی ،نیکی ابراهیم شاه، شیما جعفرزاده،هلیا کریمی ،نسرین پرهام هستند.

سعید ذهنی آهنگساز، رضا مهدی زاده طراح صحنه ، ادنا زینلیان طراح لباس، آیدین الفت طراح صدا، رضا حیدری طراح نور، محسن گودرزی طراح حرکت و ماریا حاجیها طراح چهره پردازی این نمایش را برعهده دارد.

از دیگر عوامل این تئاتر می‌توان به مدیر تولید و دستیار کارگردان این پروژه علی زارعی و دستیار کارگردان و برنامه ریز منصوره علی یاری، منشی صحنه نسرین پرهام، مدیر صحنه هلیا کریمی، دستیارصحنه حامد روحبخش، مشاور رسانه‌ای روح‌الله زندی فرد، تبلیغات مجازی امیر قالیچی‌ها، عکاس امیر کورش اعرابی، مدیر روابط بین‌الملل سعید وثیق‌نیا اشاره کرد.

تاتر را دیدم..و اعتراض دارم به نحوه معرفی و بیان خلاصه نمایش روی دیوار تیوال...هیچ اشاره ای نشده که قراره یه نمایش مذهبی ببینیم...خوب شاید شگردی باشه برای جلب تماشاگر..ولی این بی احترامی به تماشاگره که اینچنین بی اطلاع گذاشته میشه...و اما نقدی هم بر خود نمایش..به نظر من این تکه های بروز شده نمایش وصله ناجوری بود که هیچجوری به نمایش نمیچسبید...بازیها خیلی خوب بود..ولی داستان ملقمه ای شده بود مثل زندگی این روزهای ما,داستانی که نه تاریخی-
مذهبی بود نه مدرن!
۳۰ آبان ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
ممنونم
خسرو سینایی
چندشب پیش «سقراط» را دیدم. در رویا نبود. روی صحنه بود. از این پس، سقراطی که یک عمر در ذهن ساخته بودم، به شکل تندیس‌هایش نخواهد بود. سقراط من از این پس، شکل «فرهاد آییش» است که روی صحنه دیدم. او را باور کردم و از ته‌دل به او آفرین گفتم. نه‌فقط به او، که به همه آنها که با او روی صحنه بودند. یکی دیگر هم بود که روی صحنه نبود ولی مرا به حیرت واداشت. نویسنده و کارگردان نمایش «حمیدرضا نعیمی». آنچه از زبان سقراط به ما می‌گفت، مرا حیرت‌زده می‌کرد و گاه بی‌اختیار قطره‌ای اشک شوق به‌ گونه‌ام می‌رفت. آن شب، چه بسیار از سقراط آموختم. دوستان! هنرمندان! مسوولان محترم فرهنگی! احساس می‌کنم به آرزویی که تعدادی از هم‌نسلان من و پیش از من داشتند نزدیک‌تر شده‌ایم. آرزوی آن‌که، یک اثر نمایشی، فقط برای دیدن و خندیدن و تخمه‌شکستن نباشد. بلکه علاوه بر اجرای هنرمندانه و جذابیت نمایشی، در اعتلای فرهنگ جامعه نقشی داشته باشد و می‌بینم که هنرمندان نسل‌های جوان‌تر از ما، با چه توان و استعدادی در رشته‌های مختلف هنری، به این آرزو جامه‌عمل می‌پوشانند. از من بپذیرید که تعدادی از تئاترهایی که طی دو، سه‌سال اخیر در همین ایران خودمان روی صحنه دیدم، به‌آسانی می‌تواند شانه‌به‌شانه بهترین آثار نمایشی بزند که در مطرح‌ترین سالن‌های نمایش دنیا، با تبلیغات بسیار نشان داده می‌شوند. زمان آن رسیده که آثار نسل جوان هنرمند ما، با ترجمه و تبلیغ مناسب، بر مطرح‌ترین صحنه‌های جهان، به نمایش درآیند. مطمئن باشید اگر چنین کنیم از نظر اقتصادی نیز، پس از مدتی، بسیار سودآور خواهد بود. باید فارغ از یکجانبه‌نگری متداول، کمک کرد تا آثاری که از ارزش‌های فرهنگی و هنری واقعی برخوردارند، در جهان معرفی شوند. باور کنیم که این از هر جهت، بهترین تبلیغ است. شاهد بوده‌ام که نسل جوان هنرمند ایرانی، در خلق چنین آثاری در مواردی بسیار موفق بوده است و این برعهده مسوولان است که در معرفی این ... دیدن ادامه ›› آثار به جهانیان، همکاری کنند، چنان‌که برصحنه‌آمدن «سقراط» و آثار ارزشمند دیگری از این دست، جز با حسن‌تفاهم و همکاری مسوولان، ممکن نمی‌شد و من از این بابت، بسیار از آنها ممنونم.
نمایش که تمام شد، به پشت صحنه رفتم تا از ته‌دل به همه اعضای گروه تئاتر تبریک بگویم. به «فرهاد آییش» که رسیدم، دست بر گردن یکدیگر، با هم عکسی انداختیم. خندید و گفت: «اگر من اینقدر خوبم، چرا با هم یک فیلم نمی‌سازیم؟!» من هم خندیدم و گفتم: «سقراط، تو که خودت روی صحنه خیلی حرف‌ها را زدی، به همه آن دلایل!!»
ممنونم
خسرو سینایی
چندشب پیش «سقراط» را دیدم. در رویا نبود. روی صحنه بود. از این پس، سقراطی که یک عمر در ذهن ساخته بودم، به شکل تندیس‌هایش نخواهد بود. سقراط من از این پس، شکل «فرهاد آییش» است که روی صحنه دیدم. او را باور کردم و از ته‌دل به او آفرین گفتم. نه‌فقط به او، که به همه آنها که با او روی صحنه بودند. یکی دیگر هم بود که روی صحنه نبود ولی مرا به حیرت واداشت. نویسنده و کارگردان نمایش «حمیدرضا نعیمی». آنچه از زبان سقراط به ما می‌گفت، مرا حیرت‌زده می‌کرد و گاه بی‌اختیار قطره‌ای اشک شوق به‌ گونه‌ام می‌رفت. آن شب، چه بسیار از سقراط آموختم. دوستان! هنرمندان! مسوولان محترم فرهنگی! احساس می‌کنم به آرزویی که تعدادی از هم‌نسلان من و پیش از من داشتند نزدیک‌تر شده‌ایم. آرزوی آن‌که، یک اثر نمایشی، فقط برای دیدن و خندیدن و تخمه‌شکستن نباشد. بلکه علاوه بر اجرای هنرمندانه و جذابیت نمایشی، در اعتلای فرهنگ جامعه نقشی داشته باشد و می‌بینم که هنرمندان نسل‌های جوان‌تر از ما، با چه توان و استعدادی در رشته‌های مختلف هنری، به این آرزو جامه‌عمل می‌پوشانند. از من بپذیرید که تعدادی از تئاترهایی که طی دو، سه‌سال اخیر در همین ایران خودمان روی صحنه دیدم، به‌آسانی می‌تواند شانه‌به‌شانه بهترین آثار نمایشی بزند که در مطرح‌ترین سالن‌های نمایش دنیا، با تبلیغات بسیار نشان داده می‌شوند. زمان آن رسیده که آثار نسل جوان هنرمند ما، با ترجمه و تبلیغ مناسب، بر مطرح‌ترین صحنه‌های جهان، به نمایش درآیند. مطمئن باشید اگر چنین کنیم از نظر اقتصادی نیز، پس از مدتی، بسیار سودآور خواهد بود. باید فارغ از یکجانبه‌نگری متداول، کمک کرد تا آثاری که از ارزش‌های فرهنگی و هنری واقعی برخوردارند، در جهان معرفی شوند. باور کنیم که این از هر جهت، بهترین تبلیغ است. شاهد بوده‌ام که نسل جوان هنرمند ایرانی، در خلق چنین آثاری در مواردی بسیار موفق بوده است و این برعهده مسوولان است که در معرفی این ... دیدن ادامه ›› آثار به جهانیان، همکاری کنند، چنان‌که برصحنه‌آمدن «سقراط» و آثار ارزشمند دیگری از این دست، جز با حسن‌تفاهم و همکاری مسوولان، ممکن نمی‌شد و من از این بابت، بسیار از آنها ممنونم.
نمایش که تمام شد، به پشت صحنه رفتم تا از ته‌دل به همه اعضای گروه تئاتر تبریک بگویم. به «فرهاد آییش» که رسیدم، دست بر گردن یکدیگر، با هم عکسی انداختیم. خندید و گفت: «اگر من اینقدر خوبم، چرا با هم یک فیلم نمی‌سازیم؟!» من هم خندیدم و گفتم: «سقراط، تو که خودت روی صحنه خیلی حرف‌ها را زدی، به همه آن دلایل!!»
سقراط
برنده ی شش جایزه از چهاردهمین جشن کانون ملی منتقدان ایران
بهترین بازیگر مرد/بهترین طراح صحنه/بهترین طراح لباس/بهترین موسیقی/بهترین گریم/وجایزهنمایشضبرگزیده یسال 1363
دریافت نشان عبدالحسین برای بهترین کارگردانی از سوی کانون ملی منتقدان
دریافت نشان آکادمی استاد حمید سمندریان برایبهترین بازیگر تیاتر ایران
جابزه ی بازیگر برگزیده از سوی کانونبازیگران خانه تیاتر ایران در جشن بازیگر 1393
بی تعارف بگم،من رو به کام مرگ می فرستید تا دیگه کسی نباشه که به حساب زندگیتون رسیدگی کنه، گناهکاران واقعی، آدم ها و عقاید و سازمانهایی هستند که از اطاعت خدا سر باز زده و دیگران را متهم به بی دینی می کنند.بعد از کشتن من با جوانان چکار می کنید؟ می کشید؟ شکنجه می کنید و به زندان می اندازید؟ خودتون هم خوب می دونید که این امکان پذیر نیست... پس به جای سلب آزادی از دیگران خودتون رو اصلاح کنید.
سقراط
شست تئاتر «سقراط» در مهر
پایان استهزای هزاران ساله زنِ سقراط/ نگاه فمنیستی نداشتیم

کارگردان نمایش «سقراط» و فرهاد آییش بازیگر نقش این فیلسوف مطرح جهان درباره ویژگی های نمایشنامه و نگاهی که به زن دارد و همچنین نحوه اجرای نقش صحبت کردند.
خبرگزاری مهر-گروه هنر: سقراط فیلسوف بزرگ یونان، همشهریان آتنی‌اش را تشویق می‌کرد تا خدایانشان، ارزش‌ها و خودشان را مورد پرسش و ارزیابی قرار دهند به همین دلیل در سال ۳۹۹ پیش از میلاد، سقراط به فاسد کردن جوانان و بی‌اعتقادی به خدایان متهم شد و او را به دادگاه فراخواندند. قضات مجازات مرگ با نوشیدن جام شوکران را برای سقراط خواستار شدند و در حالی که شاگردانش پیشنهاد فرار به او دادند سقراط مرگ را به فرار ترجیح ... دیدن ادامه ›› می‌دهد.

افلاطون شاگرد او، در رساله‌های «آپولوژی»، «کریتون» و «فایدون» به شرح زندگی و محاکمه استادش پرداخته‌است. سقراط مبلغ تعریف کلیات، وارد کردن اخلاق به فلسفه و توجه به خویشتن انسان بود. حمیدرضا نعیمی براساس زندگی این فیلسوف بزرگ و تاثیرگذار یونانی نمایشی تولید کرده که از ۷ فروردین ماه برای سومین بار در تالار وحدت به صحنه می رود. این اثر نمایشی پیش از این از ۲۱ آذر تا ۲۷ دی ۱۳۹۲ و مجددا از هفت فروردین تا اول اردیبهشت ۱۳۹۳ به نمایش درآمده بود که با استقبال زیاد علاقمندان تئاتر نیز روبرو شد.

فرهاد آییش در نقش سقراط، لادن مستوفی تئودوته، ایوب آقاخانی افلاطون، نقی سیف جمالی کریتون، بهناز نازی زانتیپه همسر سقراط و کتانه افشاری‌نژاد در نقش سافو بازیگران اصلی این اثر نمایشی هستند.

همچنین این نمایش به تازگی موفق شده جوایز بهترین طراحی صحنه، طراحی لباس، طراحی چهره پردازی، آهنگسازی، بهترین بازیگر مرد و بهترین نمایش را در معرفی برگزیدگان کانون ملی منتقدان در سال ۹۲ از آن خود کند.

به بهانه اجرای مجدد «سقراط» از ۷ فروردین ماه و همزمان با روز جهانی تئاتر با حمیدرضا نعیمی کارگردان، فرهاد آییش و لادن مستوفی بازیگران و رضا مهدی زاده طراح صحنه نمایش گفتگویی انجام دادیم.

در بخش ابتدایی این نشست مباحثی همچون دلایل اجرای مجدد این نمایش، شکل گیری ایده ابتدایی نگارش نمایشنامه «سقراط»، تعاملی که نعیمی و آییش برای اجرای این اثر در طول کار و تمرین ها با هم داشتند، پرداختن به ویژگی های انسانی این فیلسوف بزرگ، توجه به نقش و جایگاه زنان در جامعه آن دوران و منفعل نبودن شخصیت زن در نمایشنامه هایی که نعیمی تا به حال به صحنه برده و چالش های بازیگری و توجه به سه ضلع مثلث بازیگر، متن و کارگردان مورد توجه قرار گرفت.

در بخش ابتدایی این نشست با ما همراه باشید:

*آقای نعیمی چطور شد به فکر بازتولید نمایش «سقراط» افتادید؟

حمیدرضا نعیمی: من اصلا قصد نداشتم «سقراط» را دوباره به صحنه ببرم بلکه می خواستم با آقای آییش نمایشی به اسم «شوایک» را که یک کمدی سیاه درباره جنگ و کار بسیار سختی است در تالار وحدت کار کنم به همین منظور و برای صحبت درباره این کار جدید نزد آقای سعیدی پور مدیر تالار وحدت رفتم اما اصلا کار به صحبت درباره نمایش جدید نرسید و تا آقای سعیدی پور ما را دید گفت بهتر است کار جدید را کنار بگذاریم و فعلا درباره اجرای مجدد «سقراط» صحبت کنیم.

من هم وقتی این میزان استقبال را دیدم دلیلی پیدا نکردم که بگویم نه چون «سقراط» کاری است که واقعا مخاطب خودش را داشت و الان هم خوشبختانه در شبکه های مجازی استقبال خوبی از اجرای مجدد نمایش می شود. به نکته جالبی می توانم در این مورد اشاره کنم؛ ما به سازمان زیباسازی شهرداری تهران رفته بودیم تا نامه ای را برای گرفتن تبلیغات شهری به امضای مدیرعامل این سازمان برسانیم. قائم مقام سازمان زیباسازی شهر دکترای فلسفه دارد و آقای دکتر کامیاب مدیر عامل این سازمان هم فلسفه خوانده است. وقتی قائم مقام نامه ما را برای امضا نزد رییس برد او ابتدا قبول نکرد اما وقتی به او گفتند که برای نمایش «سقراط» این امضا را می خواهیم بلافاصله گفت فرهاد آییش در این نمایش خیلی خوب بازی کرده و نامه ما را امضا کرد. آن زمان خیلی حس خوبی به من دست داد که در یک اداره چند نفر نمایش ما را می شناسند و آن را دوست دارند.

خوشبختانه «سقراط» اتفاق خوبی برای من ایجاد کرد و خیلی محبوب شد. البته قطعا اشکالاتی در کار من به عنوان کارگردان وجود داشت که در اجرای مجدد سعی کردم آنها را رفع و رجوع کنم.

*متنی که شما به عنوان «سقراط» به نگارش درآوردید این فیلسوف را در موقعیتی انسانی به تصویر می کشد. شخصیتی که بیشتر وجه انسانی دارد و با زبان عامه با مردم ارتباط برقرار می کند. در حقیقت در این نمایش ما شاهد اجرایی اتوبیوگرافی از زندگی یک فیلسوف نیستیم بلکه در وهله اول انسانی را می بینیم که فیلسوف است و با دانشی که دارد با مردم اطرافش ارتباط برقرار می کند. ایده ابتدایی نگارش نمایشنامه و پرداختن به زندگی سقراط از این زاویه چطور به ذهنتان رسید؟

نعیمی: من فکر می کنم نوشتن یک نمایشنامه و اجرای یک اثر نمایشی درباره سقراط جایش در تئاتر ما خالی بود. چون فقط قشر کتابخوان خاصی مثل بچه هایی که با فلسفه و افرادی که با بخشی از ادبیات سروکار دارند مطالبی درباره سقراط خوانده اند اما مردم ما واقعا با تفکر و زندگی سقراط آشنایی زیادی ندارند و شاید از خواندن اشعار شاملو، خانم سیمین بهبهانی و یا حسین منزوی که به مساله نوشیدن جام شوکران توسط سقراط اشاره شده درباره زندگی اش چیزهایی بدانند. من هم مثل همه مردم تعدادی مطلب جسته گریخته خوانده بودم اما همیشه در ذهنم این امر جای سوال بود که چطور یک نفر به عنوان «شهید فلسفه» نام گرفته است. اما فکر نمی کردم هیچگاه نمایشنامه ای درباره او بنویسم.

بعد از اجرای نمایش «درخشش در ساعت مقرر» تعدادی از متونم رد شده بودند و من دنبال یک سوژه مناسب برای اجرا می گشتم که طی صحبتی که با دوستانم کردم یاد سقراط افتادم و شروع کردم به مطالعه هرچه کتاب درباره سقراط ترجمه شده است. وقتی کتاب ها را خواندم شیفته این کاراکتر و زندگی اش شدم. وقتی هم جستجو کردم دیدم خیلی کم در دنیای نمایش درباره سقراط نمایشنامه ای نوشته شده است.

*شاید فقط آریستوفان در نمایشنامه «ابرها» اشاره ای به سقراط کرده باشد که البته آن هم به قصد به هجو کشیدن او بوده است.

نعیمی: بله اما آریستوفان بیشتر از اینکه در اثرش یک درام نویس باشد یک بهره برداری سیاسی - اجتماعی از سقراط کرده است. اما برایم جالب بود که چرا کسی به سراغ سقراط نرفته و مثلا نویسندگانی چون شکسپیر و یا پیتر شفر درباره سقراط چیزی ننوشته اند. به هرحال خیلی خوشحالم که آنها ننوشتند و من نوشتم.

فرهاد آییش: نمی توانی هم حدس بزنی که چرا این نویسنده ها درباره سقراط چیزی ننوشتند؟

نعیمی: راستش را بخواهی به این نکته توجه نکردم اما زندگی سقراط بسیار دراماتیک است و آدم ناشناخته ای هم نبوده و از روزگاری که زندگی می کرده تا بعد از مرگش که اندیشه هایش توسط افلاطون مدون می شود فرد بسیار شناخته شده ای بوده است.

نشست نمایش سقراط

در نهایت من می خواستم نمایشنامه ای بنویسم که یک کاراکتر داشت به اسم سقراط و سقراط یعنی خود فلسفه و فلسفه یعنی سقراط. او تنها کسی است که صراحتا و به روشنی می گوید که می خواهد چه بگوید. من برخی اوقات وقتی کتاب هایی از بزرگان فلسفه می خوانم باید بروم چند کتاب جانبی درباره اندیشه آنها پیدا کنم و دو نفر هم برای من توضیح دهند که اصلا این فیلسوف چه می خواهد بگوید اما در مورد سقراط نیازی نیست که فلسفه اش را برای کسی توضیح دهید زیرا مسائلی را که مطرح می کند پیچیده و غامض نیستند بلکه همه صحبت هایش در جهت روشنگری است، به همین دلیل است که به سمت توده مردم می رود و شروع می کند با آنها ارتباط برقرار کردن. بردن دیالکتیک به دل عامه مردم کار بسیار سختی است که سقراط انتخاب کرده بود. برای من بسیار جذاب بود که شخصی با این سطح از نگرش بیاید در کفاشی یک کفاش بنشیند و با او صحبت کند.

به هرحال زمانی که می خواستم درباره سقراط بنویسم دیدم زندگی اش آنقدر دراماتیک است که لازم نیست من چیزی به آن اضافه یا کم کنم بلکه فقط لازم بود آن را کمی تراش بدهم. البته مسائل دیگری هم در زندگی سقراط مطرح بوده که لازم نبود ما در نمایش آنها را نشان دهیم و این به مطالعه خود مردم باز می گردد. ما نقش سقراط در خانواده و نقش سقراط در جامعه اش را در این نمایش نشان دادیم.

قصد من این بود که تئاتر بگویم بنابراین تا دلتان بخواهد زیاد نوشتم اما بعد نشستیم و نمایشنامه را کوتاه کردیم. مثلا با آقای آییش قرار گذاشتیم هرکدام جداگانه صحنه دادگاه را کوتاه کنیم و دیالوگ هایی را که به نظرمان زیاد است خط بزنیم. جالب اینجاست که روز بعد که صفحه های خط زده مان را با هم مقایسه کردیم دیدیم که عینا مثل هم است و هر دو ما چیزهای مشترکی را خط زده ایم و آنقدر نزدیک به هم فکر می کردیم.

*یکی از نکات جالب توجه در نمایش «سقراط» پرداختن به مسائل زنان است در حالیکه همه ما می دانیم که سقراط فرد ضد زنی بوده است اما در این نمایش شما آگاهانه از جنبه دیگری به این قضیه ورود پیدا کردید و ویژگی های شخصیتی زانتیپه، زن روسپی و سافو را که سه زن اصلی نمایش هستند پررنگ به نمایش گذاشتید.

نعیمی: آقای آییش نکته ای را به من گفتند که من نمی دانستم و البته هنوز فرصت نکردم زیاد درباره اش تحقیق کنم و آن هم این است که در جامعه غرب به خصوص کسانی که دارای دیدگاه های فمنیستی هستند دو نفر را خیلی مسخره می کنند؛ یکی نیچه و دیگری سقراط. البته این مساله را که زن در دیدگاه سقراط جایی ندارد و زیاد در موردش حرف زده نمی شود قبلا مطالعه کرده بودم و می دانستم این مساله جزو مواردی است که باید درباره اش حرف بزنیم.

بزرگترین مشکل من در ابتدای راه چگونگی شروع نمایشنامه بود و خوشبختانه آقای آییش کسی بود که در این زمینه به من کمک زیادی کرد. آییش به من گفت من تا به حال از تو متنی را نخوانده ام اما با خواندن این نمایشنامه متوجه شدم که خیلی منطقی می نویسی و نویسنده ای احساسی نیستی. واقعا هم همینطور است چون آدمی هستم که سعی می کنم در عین اینکه به این نکته توجه کنم که کارم زیاد خشک و فنی نشود اما تلاش می کنم منطقی بنویسم و برایم مهم است که همه چیز دقیق و منظم و فکر شده باشد.

در مرحله اول مدام فکر می کردم که نمایشنامه ام باید از کجا شروع شود و ناگهان به یاد سافو افتادم که ۲ سال قبل درباره اش مطالعه کرده بودم. متوجه شدم که سقراط مدام با یک نیرویی از عالم بالا در حال ارتباط است و حتی خوانده بودم که خود سقراط در جایی گفته بود که وقتی می خواهد کاری را انجام دهد با این نیرو مشورت می کند. من می دانستم این مساله یک ذهنیت بوده است اما تئاتر یک عینت است و باید به طریقی این ارتباط را و اینکه اصلا این آدم متعلق به عالم بالا و جایی گسترده تر است و زمینی نیست، نشان داده شود. برای نمایش این ارتباط معنوی به یاد سافو افتادم؛ زن شاعری که ۱۰۰ سال قبل تر از سقراط زندگی می کرده است. البته او زنی مثل زن های دیگر نبوده و هنوز هم برای من کاراکتری عجیب در کل تاریخ است. او کسی است که ۲۵۰۰ سال قبل از شوهرش جدا می شود برای اینکه بگوید باید به زن به عنوان یک موجود مستقل و جدا از مردش نگاه شود. حالا ممکن است برخی این نگاه را فمنیستی بنامند اما من دارای نگاه فمنیستی نیستم و نه آن را تایید می کنم و نه ردش می کنم. نگاه من این است که یک قربانی جدا از اینکه یک زن باشد یا مرد یا یک کودک؛ یک قربانی است.

در نهایت پرداختن به عالم مردگان و حضور سافو در عالم بالا برای من دریچه مناسبی بود تا اثرم را از آنجا آغاز کنم و بُعد غیر زمینی سقراط را عینی و فیزیکال نشان دهم. سه دسته زن در این نمایش حضور دارند که هرکدامشان دارای یک تعریف و کاراکتر خاص هستند. زن اول زانتیپه یک زن عامی که زن سقراط است و خودش یک قربانی به حساب می آید. او از این جهت قربانی است که زن سقراط شده است. او قربانی زندگی با سقراط است چون شکم بچه های سقراط باید سیر شود و سقراط هم اصولا نان آور خانه نیست و به دنبال مسائل دیگری است.

در مقابل این زن کاراکتر دیگری داریم که تئودوته نام دارد و یک روسپی است اما میل به این دارد که به عنوان یک طبقه پست و غیر قابل احترام شناخته نشود و این جامعه است که درها را برای روسپی شدن او باز کرده است. در واقع او نیز یک قربانی است و در ادامه می بینیم که سقراط او را ورای چیزی که هست می پذیرد و رویش تاثیر می گذارد.

زن سوم سافو زنی است که ایده آل ماست. این زن خودش آنقدر فعال است که خودش راه زندگی اش را انتخاب کرده است.

بازیگران نمایش از جمله آقای آییش اعتقاد داشتند که برخوردی منصفانه و قابل احترام با کاراکتر زن در این نمایش شده است و من هم اساسا در کارهایم از جمله سقراط تلاش کردم هر کاراکتری حق خودش را در نمایشنامه داشته باشد و ورای اینکه بخواهم پرچمدار تفکری خاص باشم زن را موجودی منفعل و زیر پاگذاشته شده نببینم.

*در این نمایش هم درباره ارتباط سقراط با همسرش حق را به سقراط نمی دهید و زن را هم محق می دانید که نسبت به وضعیتی که دارد اعتراض کند.

آییش: مساله طرف سقراط بودن یا نبودن نیست زیرا الان سقراطی وجود ندارد که ما بخواهیم در موردش صحبت کنیم. وقتی داریم درباره سقراط صحبت می کنیم با یک مقوله سوبژکتیو و نگاهی که دیگران نسبت به او داشتند روبرو هستیم. برای اولین بار بود که من یک نگاه غیرمردسالارانه در ارتباط با سقراط و زنش می دیدم. اینکه واقعا رابطه سقراط با زنش چه بوده را فقط خدا می داند اما این نگاه دیگران است که زن سقراط را فردی بداخلاق و تندخو معرفی می کنند ولی لزوما ما نمی دانیم چه اتفاقی در آن زمان افتاده است.

اما نگاه کلیشه به این صورت شکل گرفته که ما یک فیلسوف خیلی بزرگ داریم که در مقابلش یک زن غرغرو و بدجنس و بددهن وجود دارد و جلوی کارش را می گیرد. حالا یک نویسنده ای آمده و حق این زن را می گیرد و می گوید اگر هم او تندخو بوده حتما دلایلی داشته است و من چقدر خوشحالم که بهناز نازی بازیگری که برای نقش زن سقراط انتخاب شده تیپیکال آن کلیشه نبود.

به نظرم این نگاه فمنیستی است البته نه از نوع فمنیستی که سال هاست باب شده بلکه ما می توانیم به نگاهی که مردسالارانه نیست و تصویر درست و به حقی از زن برعکس هزاران سال تاریخ که به زن نگاه درستی نکرده و حقش را پایمال کرده، ارائه می دهد، بگوییم فمنیسم. البته می توانیم ایسم را هم از انتهایش برداریم چون واژه ایسم به یک نگاه آرمان گرایانه و تفکر ایدئولوژیک ختم می شود بنابراین در این نمایش ما یک نگاه زنانه و فمن به زن داشتیم.

من یکبار اوایل کار از آقای نعیمی پرسیدم که چرا من را که هیچ شباهت ظاهری به سقراط ندارم انتخاب کرده اید و وی پاسخ داد که اصلا قرار نیست نگاه تاریخی به سقراط داشته باشد. در واقع نعیمی دارد نگاه خودش را به یک مقوله بیان می کند بنابراین ما باید به تئاتر به عنوان یک مقوله سوبژکتیو نگاه کنیم و ذهنیت نویسنده را روی صحنه ببینیم. آنجاست که نگاه نعیمی در ارتباط با زن و سقراط روی صحنه عینی می شود.

من عاشق آن صحنه ای هستم که نعیمی تصویر کرده و ما سقراط را می بینیم که زانو می زند و پای همسرش را می بوسد. در واقع این کار یک حرکت سمبولیک از طرف مردها بعد از هزاران سال نسبت به زنی است که ۲۵۰۰ سال بهش خندیدند.

نعیمی: یادم می آید آقای آییش به من گفته بود که تا به حال در تئاتر نقش تاریخی بازی نکرده است.

آییش: بله و خیلی هم از ایفای چنین نقشی های می ترسیدم.

نعیمی: دلیل ترس آقای آییش از بازی در نقش های تاریخی این بود که فکر می کرد امکان دارد مخاطب ذهنیتی از آن شخص داشته باشد و چیزی که او قرار است بازی کند ممکن است با ذهنیت تماشاگر همخوان نباشد اما قراری که ما با هم در این نمایش گذاشتیم این بود که وقتی تماشاگر وارد سالن تئاتر می شود دیگر نتواند تفاوتی بین فرهاد آییش و سقراط قائل شود و نداند که کدام یکی را دارد روی صحنه می بیند.

مثلا آقای حسین پاکدل بعد از دیدن نمایش به من گفت که چقدر خوشحال است که من فرهاد آییش را برای بازی در نقش سقراط انتخاب کرده ام چون هیچ کس دیگر را نمی تواند جز آییش در این نقش تصور کند. این مساله برای من بخش مهم ماجرا بود. در نهایت ما قصدمان نمایش تاریخ نبود بلکه می خواستیم آییشی را که سقراط است نشان دهیم و این دو شخصیت درهم تنیده شوند. این مساله درمورد کاراکترهای دیگر هم وجود داشت و دوست نداشتم بازیگران دست به هیچ نوع تیپ سازی بزنند.

*شخصیتی که از سقراط روی صحنه می بینیم فردی زمینی و بذله گو و شوخ طبع است و با ویژگی های انسانی اش با عامه مردم ارتباط پیدا می کند و فلسفه اش را با عامه مردم در میان می گذارد و با آنها دیالتیک برقرار می کند. طبق اشاراتی هم که شد به نظر می رسد با آقای نعیمی تعامل بسیاری برای شکل گیری ویژگی های شخصیتی سقراط داشتید. زمانی که نمایشنامه را خواندید سقراط را چطور دیدید آیا از نظر شما او انسانی است که وجه انسان بودنش بر فیلسوف بودنش ارجحیت دارد یا فیلسوفی است که می خواهد از طریق ارتباط با مردم فلسفه ذهنی اش را انتقال دهد.

آییش: به هرحال هر فردی با هر ویژگی که دارد اول یک انسان است و بازیگر هم باید اول از همه وجه انسانی آن کاراکتر را دریابد وگرنه به طرف نوعی کلیشه می رود؛ اشتباهی که من در یکی دو هفته اولی که داشتم در نقش روحانی در یک سریال بازی می کردم، انجام دادم. می خواستم ببینم یک روحانی چه شخصیتی دارد و بیرون آمدن از کلیشه برایم خیلی سخت و ترسناک بود اما بعد برای اینکه از این وضعیت بیرون بیایم به خودم گفتم من در وهله اول یک آدم هستم بعد یک روحانی، پس باید خصوصیات انسانی یک آدم را ببینم.

من کلا قضیه را خیلی جدی نمی بینم. به این نگاه می کنم که یک متن در اختیار من قرار گرفته و اصولا هم من به متن خیلی وفادار هستم و این متن یک سری داده ها دارد که من باید خودم را به آن نزدیک کنم بدون اینکه خودم را از دست بدهم و اینکه زاویه دیگر این مثلث کارگردان است که خواسته هایی دارد و من باید خودم را به خواسته های او هم نزدیک کنم البته بدون اینکه خودم را از دست بدهم. یعنی اینکه من باید نقشی را که بازی می کنم در خودم پیدا کنم. اینجاست که بازیگری برای من جذاب می شود که بتوانم ابعاد پیچیده زیر ناخودآگاهم را پیدا کنم و بتوانم یک قاتل، یک گاندی، یک بودا و یک سقراط را از تویش دربیاورم. اینجاست که به یک خودشناسی می رسم و به محض اینکه از خودم دور بشوم آن موقع دارم دروغ می گویم بنابراین روزی که نعیمی به من گفت من خود تو را می خواهم خیلی خوشحال شدم.

حالا چالش اینجاست که من در آن مثلث و با وفاداری به حرف های کارگردان، نوشته و شخصیت وجودی خودم، به طراحی درستی از نقش برسم. اینجاست که چالش شروع می شود و اگر این روند درست پیش برود می توانیم بگوییم که یک تقسیم کار دموکراتیک صورت گرفته است. یعنی هیچکدام از خلاقیت های مختلفی که وجود دارد به حیطه دیگری تجاوز نمی کنند.

اینطور نبود که بخواهم خیلی آبستره به شخصیت سقراط نگاه کنم. البته تمام مطالبی را که درباره این شخصیت نوشته شده خواندم اما توانایی این را داشتم که همه این دانسته ها را دور بریزم. همیشه گفته ام که در هنر دور ریختن دانش خیلی مهم است هرچه شما بتوانید دانش بیشتری داشته باشید و آن را دور بریزید موفق تر خواهید بود. اصل قضیه ترسیم مثلث بازیگر، کارگردان و نقش است و وقتی چیزی در کار درست از کار درنیاید به معنی این است که یکی از آنها زور گفته است.

ادامه دارد...
سقراط
*برنده شش جایزه از چهاردهمین جشن کانون ملی منتقدان ایران:
*بهترین بازیگر مرد
*بهترین طراحی صحنه
*بهترین طراحی لباس
*بهترین موسیقی
*بهترین گریم
و
*جایزه نمایش برگزیده سال از 1393
*دریافت نشان عبدالحسین نوشین برای بهترین کارگردانی از سوی کانون ملی منتقدان خانه تئاتر ایران
*دریافت ... دیدن ادامه ›› نشان آکادمی استاد حمید سمندریان برای بهترین بازیگر تئاتر ایران
*جایزه بازیگر برگزیدهاز سوی کانون بازیگران خانه تئاتر یران در جشن بازیگر1393
*************************************************************
سرگشتگی هایم را در نقش سقراط یافتم

گفت وگو با فرهاد آئیش، بازیگر نمایش « سقراط»

نویسنده: مهدخت اکرمی

فرهاد آئیش امروز، یکی از مهم ترین هنرمندان عرصه سینما، تئاتر و تلویزیون ایران است. او بارها و بارها با پرکاری بی وقفه و تنوع آثارش این اهمیت را نشان داده است. آئیش چه در مقام نویسنده و کارگردان و چه به عنوان بازیگر در هر کجا حضور داشته باشد، تاثیر شگرف خود را در نتیجه نهایی کار به جا خواهد گذاشت. او این روزها به جلد فیلسوف شهیر یونانی، سقراط رفته تا شاهد یکی از پرمخاطب ترین و به زعم عده یی بهترین نمایش های سال جاری باشیم. نمایش «سقراط» ... دیدن ادامه ›› به نویسندگی و کارگردانی حمیدرضا نعیمی طی مدت اجرای خود در تالار وحدت موفق شده بسیاری از علاقه مندان جدی و پیگیر تئاتر را به وجد بیاورد. سقراطی که آئیش روی صحنه تالار وحدت زنده کرده، شاید از بسیاری جهات، ربط چندانی به شخصیت حقیقی «سقراط فیلسوف و دانشمند» نداشته باشد اما دست کم این ویژگی را دارد که آئیش را به عنوان بازیگری توانا و خلاق، همچنان محبوب مردم معرفی کند. آئیش همزمان با اجرای این نمایش، مجموعه تلویزیونی «باغ سرهنگ» را نیز در حال پخش دارد که طبق انتظارهای قبلی باز هم با استقبال گرم هوادارانش مواجه شد. اجرای این نمایش تمام شده است ولی در جدول اجراهای جشنواره، دو اجرا نیز برای نمایش «سقراط» در نظر گرفته شده است. به بهانه اجراهای موفقیت آمیز این نمایش، پای حرف های آئیش نشستیم.
در جوانی درباره سقراط مطالبی خوانده بودم اما گسترده نبود. از دو ماه پیش تا امروز، تقریبا تمام کارهای خصوصی زندگی ام را حذف کردم تا فرصت بیشتری برای ارتباط عمیق تر با نقش داشته باشم. با نقش زندگی کردم تا بیشتر احساسش کنم. همیشه سعی می کنم در نقش های مهم و تاثیرگذار، از طریق تراپی به خودشناسی و رشد شخصیت برسم. ارتباط من با سقراط یک رابطه طریقتی بود

در حوزه تئاتر کمتر شاهد همکاری شما با کارگردانان دیگر بوده ایم. چون خودتان کارگردان هستید نمی توانید به دیگران اعتماد کنید یا دلیل دیگری دارد؟
با توجه به کمبود وقت، ترجیح می دهم مشغول بازی در نمایش خودم و مائده طهماسبی باشم و مابقی زمانم را در پروژه های بزرگ تر سپری کنم. سیستم کاری من حسی است نه تکنیکی و تلاش می کنم نقش در من شکل بگیرد. اگر کارگردانی وقت نداشته باشد و این فرصت را در اختیارم نگذارد نمی توانم نقش را به شیوه درست اجرا کنم و تمرکز و خلاقیتم را از دست می دهم. باید به کارگردان اعتماد کنم. اگر کارگردان به من این زمان را بدهد تا با سیستم خودم کار را شروع کنم، بسیار حرف گوش کن و وفادار به نقش خواهم بود و اجزای کار را طبق خواسته او پیش می برم. در این روش من از کل به جزء می رسم. خودم فکر می کنم این ضعف کار من است اما گاهی به صورت یک قدرت نمایان می شود چون این توانایی در من به وجود می آید تا در نقش غرق شوم و با تمام وجود و حسم آن را اجرا کنم.

حمیدرضا نعیمی در یکی از مصاحبه هایش گفته بود هرگز تصور نمی کردم فرهاد آئیش نقش سقراط را بپذیرد. قبلابه شما پیشنهادی شده بود که شما رد کرده باشید؟
من و مائده طهماسبی در کار و زندگی به هم مشاوره می دهیم. او هر بار پیشنهاد می داد با نعیمی همکاری داشته باشم چون با کارهای او آشناست. نعیمی نویسنده و کارگردان خوب و خوشفکری است. از طرف او چند پیشنهاد داشتم اما به دلیل مشغله کاری نتوانستم بپذیرم. بسیار متاسف شدم که در نمایش فاست نتوانستم با او کار کنم.

قبل از خواندن نمایشنامه، نقش را قبول کردید؟
بله، نعیمی گفت نقش سقراط را برایم در نظر گرفته است و من با توجه به اعتمادی که به نوشته های او داشتم، نقش را پذیرفتم. هر چند بعد از خواندن نمایشنامه، به این کار اطمینان بیشتری پیدا کردم. سقراط یک شاه نقش است و هیچ بازیگری چنین فرصتی را از دست نمی دهد. قبل از شروع کار و حین تمرین های اول و دوم، در مصاحبه یی گفتم، این چالشی ترین نقشی است که در زندگیم اجرا کرده ام. آنقدر جزییات دارد که همه تمرکز بازیگر را به خود معطوف می کند.
از زندگی سقراط به جز نوشته های افلاطون و دیگر شاگردانش، اطلاعات زیادی در دست نیست.

آیا با سقراط آشنا بودید و به لحاظ فکری در زندگی تان تاثیر داشت یا در مرحله پرداخت این نقش با او مواجه شدید؟
در جوانی درباره اش مطالبی خوانده بودم اما گسترده نبود. از دو ماه پیش تا امروز، تقریبا تمام کارهای خصوصی زندگی ام را حذف کردم تا فرصت بیشتری برای ارتباط عمیق تر با نقش داشته باشم. با نقش زندگی کردم تا بیشتر احساسش کنم. همیشه سعی می کنم در نقش های مهم و تاثیرگذار، از طریق تراپی به خودشناسی و رشد شخصیت برسم. ارتباط من با سقراط یک رابطه طریقتی بود. نقش سقراط لزوما و فقط تاریخی نیست و کارگردان از من خواست سقراطی را اجرا کنم که شخصیت خودم هم در آن باشد. موقعیت بی نظیری بود که بتوانم در نقشم غوطه ور شوم و به ارتباط انسانی دست پیدا کنم. رسیدن به این نقش برایم مثل چیدن مهره های بازی دومینو تداومی بود. بخش های مختلف را کنار هم گذاشتم و قدم به قدم با اجرای نقشم پیش رفتم.

باورهای شما با نعیمی درباره سقراط تداخلی در اجرای نقش داشت؟
نخستین باری که متن نعیمی را خواندم احساس کردم ایراد دارد چون به تصور من، سقراط برای خودش لزوما رسالت قایل نیست باور نمی کردم سقراط متلک هایی را بگوید با پیش فرض. اما پس از مطالعه بیشتر و بازی نقش سقراط متوجه شدم این پیش فرض غلط بوده و سقراط برای خودش رسالت قائل است. سقراط و مسیح بسیار شبیه به هم هستند. قلندر بودن، رها بودن و فیلسوفانه زندگی کردن آنها برایم بسیار جذاب است. بین فلاسفه مشهور یونان هم سقراط بیش از هر فیلسوف دیگری رگه های معنوی در گفتار و شیوه تفکرش دیده می شود.

این متن براساس مستندات نوشته شده است اما گویا نقش تئودوته در واقعیت وجود نداشته است.
بله، نویسنده در این نگاه، قضاوت، عکس العمل و حرف خودش را نسبت به شخصیت و زندگی سقراط دارد. اینها سوبژکتیو و ذهنی است. رابطه سقراط با همسرش در نمایش هم لزوماً مطابق اطلاعات بیان شده از زندگی او نیست. کمتر دیده ایم به همسر سقراط حق داده شود و همیشه از او به عنوان زنی آزاردهنده در زندگی سقراط یاد شده است. اما در این نمایش، لزوما اینگونه است و مخاطب می تواند به همسر او حق بدهد.

هنگام مشاهده نمایش این موضوع به ذهن مخاطب القا می شود که عدم رسیدگی به خانواده و موقعیت اجتماعی، دو وجه از نقاط ضعف و قوت سقراط در نمایش است. موافق هستید؟
متن نعیمی، سقراط را در مقابل سوال هایی قرار داده است که در نوشته های دیگر ندیده ام. حتی تصور می کنم این سوال ها در ذهن خود سقراط هم ایجاد شده باشد. مثلاسقراط زیاد طرفدار حقوق زنان نبود. هر گاه فمنیست ها بخواهند فیلسوفی را به سخره بگیرند به نیچه یا سقراط اشاره می کنند. نویسنده با ظرافت خاصی شرایط خانوادگی و موقعیت اجتماعی سقراط را در کنار هم عنوان کرده است.

فکر نمی کنید اگر نعیمی، سقراط را با ویژگی هایی که برای مخاطب شناخته شده است به تصویر می کشید موفق تر بود؟
اگر مخاطب درباره سقراط تحقیق کند به نتیجه یی برخلاف نمایشنامه نعیمی نمی رسد. ما نمی دانیم سقراط که بوده و چگونه زندگی کرده است. نگاه من، نعیمی یا افلاطون هم درباره او کامل نیست. به یادمان باشد در تئاتر، واقعیت داستان، واقعیت زندگی نیست. نخستین اشکال من به متن نعیمی، تصورم از سقراط بود. به نظر من او شخصی چاق با بینی و صورت پهن بوده است. پس چرا من؟ صورت من بیشتر شبیه به افلاطون است. اما نعیمی به من گفت نمی خواهد لزوما سقراط تاریخی را به نمایش بگذارد و از من خواست خودم باشم. من هم گاهی حین کار وسواس به خرج می دادم که مردم می خواهند سقراط واقعی را ببینند و ما نباید چیزی که اتفاق نیفتاده را روایت کنیم. اما هدف اصلی نوشتن یک تئاتر صرفا تاریخی نبوده است. بلکه هدف، تا حدی استفاده از مینیمم شخصیت سقراط برای بیان دغدغه های مخاطب و در نهایت همزاد پنداری او با نمایش است. این نمایش، تئاتر عینی و تاریخ نگاری نیست. موقعیت ذهنی و سوبژکتیو است. حتی دکور نمایش هم نگاه نوینی به تئاتر دارد و فضای فکر کردن را برای مخاطب ایجاد می کند.

شما نقش را به شکلی اجرا کردید که بسیاری از مخاطبان هنگام ترک صندلی، معتقد بودند هیچ کس جز فرهاد آئیش نمی توانست نقش را به این زیبایی اجرا کند. چگونه توانستید نقشی که مخاطب کمتر با شخصیت او آشناست به این اندازه باورپذیر اجرا کنید؟
مطمئنا کسی نمی تواند مانند من این سقراطی که شما دیده اید را اجرا کند ولی من معتقدم که کسان دیگری هستند که می توانند سقراط تاریخی را عینی تر و درست تر ارائه دهند. خودم اعتقاد داشتم و هنوز هم دارم که اگر سعید پورصمیمی یا بهزاد فراهانی این نقش را بازی کنند، به سقراط واقعی نزدیک تر شوند. اما این انتخاب کارگردان بود که ترکیبی از من و سقراط اجرا شود. مخاطب نقش را می پذیرد چون خود واقعی فرهاد آئیش را در اجرای من می بیند.

وقتی داستان های مربوط به سقراط را می خوانیم استقامت خاصی در شخصیت او می بینیم که در شما هم دیده می شود. اما در ادامه نمایش، شیدایی عجیبی در شخصیت سقراط دیده می شود که فراموش می کنیم فرهاد آئیش آن را اجرا می کند. نظر خودتان چیست؟
هنگام بازی در این نقش، در واقعیتی زندگی کردم که بسیار ملموس تر از واقعیت زندگی خودم بود. من با خودم بیگانه تر از کاراکتر سقراط بودم. همه حیرت ها و سرگشتگی های زندگی ام را در نقش سقراط یافتم. این تشابه شخصیت را نعیمی بسیار زیرکانه و رندانه دید و حتی اردشیر صالح پور هم پس از دیدن این نمایش، با نعیمی موافق بود. این دیگر بازیگری و تکنیک نیست. من در نقش سقراط گم شدم و در گم گشتگی او به دنبال خودم بودم.

چطور ویژگی هشیار بودن در عین حال مجنون بودن را در نقش اجرا کردید؟
نعیمی معتقد است فرهاد آئیش نبوغ و جنون را با هم دارد. این مورد نیز دقیقا به شخصیت خودم باز می گردد. کسانی که به من نزدیکند می دانند که من مابین ترس و استواری زندگی کرده ام. پرسش های زیادی درباره هستی و زندگی دارم و این ویژگی من، برای نقش سقراط مناسب بود و اتفاقاتی که هنگام اجرای نقش افتاد و رابطه خاصی که مخاطب با نقش گرفت برای من قوت قلب است. اما نمی دانم سقراط این بوده یا نه.

در مطالعاتی که شما و نعیمی داشتید آیا سقراط شخصیت طنازی بوده است؟
خوانده ام که او شوخ طبع بوده و افراد زیادی او را دوست داشتند. من سقراط دوست داشتنی را ارائه دادم. متن نمایش، طنزها و نقدهای امروزی دارد و این متعلق به تئاتر است نه واقع گرایی. درست است که شخصیت سقراط هم طنز داشته اما نمی دانم نوع طنز او با من یکی بوده است یا نه. این کار مجموعه یی از متن، کارگردانی و انتخاب من برای ایفای این نقش است که موقعیت باورپذیر را ایجاد می کند و مخاطب با آن ارتباط موثر برقرار می کند.

شما شخصیت شوخی هستید و در زندگی واقعی هم همه با روحیه طناز شما آشنا هستند. به متن نمایش از شوخ طبعی غریزی تان اضافه کرده اید؟
من به متن بسیار وفادار بودم در واقع نه چیزی به متن اضافه کردم و نه کم. اگر هم تغییری در متن داده شده است خود آقای نعیمی انجام داده است. اما گاهی در بعضی از کارها تعدادی از دیالوگ ها بامزه است اما مخاطب با اینکه شوخی دیالوگ را درک می کند، نمی خندد. این موضوع برای من معمولاچالش است و باید راهی برای خنداندن مخاطبانم بیابم و فکر می کنم در این محدوده موفق شدم. من دوست دارم از هشت دیالوگی که می تواند کمیک باشد لااقل هفت لبخند بگیرم. در ادامه اجرا کارگردان به این نتیجه رسید که برخی از دیالوگ ها خیلی کمیک هستند و حذفشان کرد. جنس شوخی در این نمایش هم باید از نوعی باشد که به متن ضربه نزند. چالش این نقش برای من زمانی بود که بتوانم مجموعه یی از فرهاد آئیش، سقراط و کمدی را به شیوه یی که به مفاهیم اصلی نمایش لطمه نزند و باورپذیر باشد را اجرا کنم.

هنگام اجرای نقش چه وجه تشابهی از سقراط و خودتان یافتید؟
در یکی از دیالوگ های این نمایش می شنویم، من یک چیز می دانم و آن چیز این است که هیچ چیز نمی دانم. این جمله درباره من صدق می کند. من همیشه در مقابل هستی، مبهوت و حیرت زده ام و همیشه با تردید به همه چیز می نگرم. سقراط مدعی است که چیزی نمی داند اما فکر می کنم به این دلیل که معتقد به رسالتش بوده تصور می کرد جاهایی درست فکر می کند. تشابه دیگر، گم گشتگی سقراط در زندگی است. سیار و حیرت زده بودن او من را به این شخصیت نزدیک کرد.

به نظر سقراط بیشتر یک منتقد اجتماعی بوده است، تا یک منتقد سیاسی. شما این موضوع را قبول دارید؟
نمی دانم، من همیشه با هنر شخصی برخورد کرده ام و به اندازه سقراط منتقد نیستم. نمی توانم درباره مشکلات اجتماعی به طور قطع انتقاد کنم.

قبول دارید این نقش از نظر مخاطب، یکی از شاخص ترین و تاثیرگذارترین نقش کارنامه حرفه یی تان است؟
بازی من در فیلم «مکس» با توجه به گذشت سال ها هنوز به یادمانده است و روی مخاطب تاثیر گذاشت. من نقش های متفاوتی را اجرا کردم که به همین اندازه برای شان وقت و انرژی گذاشتم. فکر می کنم اگر نقش سقراط شاخص تر از مابقی نقش ها به نظر می آید، دلیل اصلی اش مطرح شدن مسائل روز اجتماعی ما در این نمایش است. در واقع نمایش سقراط تاثیرگذارترین نمایشی است که من تا به حال در آن بازی کرده ام. خوشحالم که در این نمایش، نقاط مثبت زیادی وجود داشت و ذهن کسی در جنبه تاریخی نقش درگیر نشد.

پیش بینی این همه استقبال از نمایش را می کردید؟
تا حدی بله اما همه اعضای گروه نگران بودند. چون اجرا در تالار وحدت به دلیل موقعیت سالن، بسیار حساس است و یک اشتباه می تواند کل نمایش را تحت تاثیر قرار دهد. از طرفی من توانایی دیگر بازیگران را نمی شناختم. در تمرین ها به خوبی اجرا نبودند و من فکر می کنم بهترین افراد برای این نمایش انتخاب شدند.

نقش های تاریخی، نقش های لب مرزی است و گاهی ممکن است مخاطب با بازیگر ارتباط برقرار نکند. باز هم چنین نقش هایی را می پذیرید؟
من نسبت به انتخاب نقش های تاریخی کمی تامل می کنم چون هیچ ابتکار عملی در کار نیست و باید شخصیت فرد را بدون کم و کاست ایفا کنید و همیشه نگرانم که با شخصیت واقعی در تضاد باشد. البته دوست دارم نقش گاندی یا کالیگولارا اجرا کنم. جنبه های انسانی و سرگشتگی کالیگولارا به شیوه یی دوست داشتنی اجرا کنم تا مخاطب دلیل رسیدن او به شخصیت منفی را درک کند.




روزنامه اعتماد، شماره 2882 به تاریخ 6/11/92، صفحه 7 (ادب و هنر)
‎'‎سرگشتگی هایم را در نقش سقراط یافتم گفت وگو با فرهاد آئیش، بازیگر نمایش « سقراط» نویسنده: مهدخت اکرمی فرهاد آئیش امروز، یکی از مهم ترین هنرمندان عرصه سینما، تئاتر و تلویزیون ایران است. او بارها و بارها با پرکاری بی وقفه و تنوع آثارش این اهمیت را نشان داده است. آئیش چه در مقام نویسنده و کارگردان و چه به عنوان بازیگر در هر کجا حضور داشته باشد، تاثیر شگرف خود را در نتیجه نهایی کار به جا خواهد گذاشت. او این روزها به جلد فیلسوف شهیر یونانی، سقراط رفته تا شاهد یکی از پرمخاطب ترین و به زعم عده یی بهترین نمایش های سال جاری باشیم. نمایش «سقراط» به نویسندگی و کارگردانی حمیدرضا نعیمی طی مدت اجرای خود در تالار وحدت موفق شده بسیاری از علاقه مندان جدی و پیگیر تئاتر را به وجد بیاورد. سقراطی که آئیش روی صحنه تالار وحدت زنده کرده، شاید از بسیاری جهات، ربط چندانی به شخصیت حقیقی «سقراط فیلسوف و دانشمند» نداشته باشد اما دست کم این ویژگی را دارد که آئیش را به عنوان بازیگری توانا و خلاق، همچنان محبوب مردم معرفی کند. آئیش همزمان با اجرای این نمایش، مجموعه تلویزیونی «باغ سرهنگ» را نیز در حال پخش دارد که طبق انتظارهای قبلی باز هم با استقبال گرم هوادارانش مواجه شد. اجرای این نمایش تمام شده است ولی در جدول اجراهای جشنواره، دو اجرا نیز برای نمایش «سقراط» در نظر گرفته شده است. به بهانه اجراهای موفقیت آمیز این نمایش، پای حرف های آئیش نشستیم. در جوانی درباره سقراط مطالبی خوانده بودم اما گسترده نبود. از دو ماه پیش تا امروز، تقریبا تمام کارهای خصوصی زندگی ام را حذف کردم تا فرصت بیشتری برای ارتباط عمیق تر با نقش داشته باشم. با نقش زندگی کردم تا بیشتر احساسش کنم. همیشه سعی می کنم در نقش های مهم و تاثیرگذار، از طریق تراپی به خودشناسی و رشد شخصیت برسم. ارتباط من با سقراط یک رابطه طریقتی بود در حوزه تئاتر کمتر شاهد همکاری شما با کارگردانان دیگر بوده ایم. چون خودتان کارگردان هستید نمی توانید به دیگران اعتماد کنید یا دلیل دیگری دارد؟ با توجه به کمبود وقت، ترجیح می دهم مشغول بازی در نمایش خودم و مائده طهماسبی باشم و مابقی زمانم را در پروژه های بزرگ تر سپری کنم. سیستم کاری من حسی است نه تکنیکی و تلاش می کنم نقش در من شکل بگیرد. اگر کارگردانی وقت نداشته باشد و این فرصت را در اختیارم نگذارد نمی توانم نقش را به شیوه درست اجرا کنم و تمرکز و خلاقیتم را از دست می دهم. باید به کارگردان اعتماد کنم. اگر کارگردان به من این زمان را بدهد تا با سیستم خودم کار را شروع کنم، بسیار حرف گوش کن و وفادار به نقش خواهم بود و اجزای کار را طبق خواسته او پیش می برم. در این روش من از کل به جزء می رسم. خودم فکر می کنم این ضعف کار من است اما گاهی به صورت یک قدرت نمایان می شود چون این توانایی در من به وجود می آید تا در نقش غرق شوم و با تمام وجود و حسم آن را اجرا کنم. حمیدرضا نعیمی در یکی از مصاحبه هایش گفته بود هرگز تصور نمی کردم فرهاد آئیش نقش سقراط را بپذیرد. قبلابه شما پیشنهادی شده بود که شما رد کرده باشید؟ من و مائده طهماسبی در کار و زندگی به هم مشاوره می دهیم. او هر بار پیشنهاد می داد با نعیمی همکاری داشته باشم چون با کارهای او آشناست. نعیمی نویسنده و کارگردان خوب و خوشفکری است. از طرف او چند پیشنهاد داشتم اما به دلیل مشغله کاری نتوانستم بپذیرم. بسیار متاسف شدم که در نمایش فاست نتوانستم با او کار کنم. قبل از خواندن نمایشنامه، نقش را قبول کردید؟ بله، نعیمی گفت نقش سقراط را برایم در نظر گرفته است و من با توجه به اعتمادی که به نوشته های او داشتم، نقش را پذیرفتم. هر چند بعد از خواندن نمایشنامه، به این کار اطمینان بیشتری پیدا کردم. سقراط یک شاه نقش است و هیچ بازیگری چنین فرصتی را از دست نمی دهد. قبل از شروع کار و حین تمرین های اول و دوم، در مصاحبه یی گفتم، این چالشی ترین نقشی است که در زندگیم اجرا کرده ام. آنقدر جزییات دارد که همه تمرکز بازیگر را به خود معطوف می کند. از زندگی سقراط به جز نوشته های افلاطون و دیگر شاگردانش، اطلاعات زیادی در دست نیست. آیا با سقراط آشنا بودید و به لحاظ فکری در زندگی تان تاثیر داشت یا در مرحله پرداخت این نقش با او مواجه شدید؟ در جوانی درباره اش مطالبی خوانده بودم اما گسترده نبود. از دو ماه پیش تا امروز، تقریبا تمام کارهای خصوصی زندگی ام را حذف کردم تا فرصت بیشتری برای ارتباط عمیق تر با نقش داشته باشم. با نقش زندگی کردم تا بیشتر احساسش کنم. همیشه سعی می کنم در نقش های مهم و تاثیرگذار، از طریق تراپی به خودشناسی و رشد شخصیت برسم. ارتباط من با سقراط یک رابطه طریقتی بود. نقش سقراط لزوما و فقط تاریخی نیست و کارگردان از من خواست سقراطی را اجرا کنم که شخصیت خودم هم در آن باشد. موقعیت بی نظیری بود که بتوانم در نقشم غوطه ور شوم و به ارتباط انسانی دست پیدا کنم. رسیدن به این نقش برایم مثل چیدن مهره های بازی دومینو تداومی بود. بخش های مختلف را کنار هم گذاشتم و قدم به قدم با اجرای نقشم پیش رفتم. باورهای شما با نعیمی درباره سقراط تداخلی در اجرای نقش داشت؟ نخستین باری که متن نعیمی را خواندم احساس کردم ایراد دارد چون به تصور من، سقراط برای خودش لزوما رسالت قایل نیست باور نمی کردم سقراط متلک هایی را بگوید با پیش فرض. اما پس از مطالعه بیشتر و بازی نقش سقراط متوجه شدم این پیش فرض غلط بوده و سقراط برای خودش رسالت قائل است. سقراط و مسیح بسیار شبیه به هم هستند. قلندر بودن، رها بودن و فیلسوفانه زندگی کردن آنها برایم بسیار جذاب است. بین فلاسفه مشهور یونان هم سقراط بیش از هر فیلسوف دیگری رگه های معنوی در گفتار و شیوه تفکرش دیده می شود. این متن براساس مستندات نوشته شده است اما گویا نقش تئودوته در واقعیت وجود نداشته است. بله، نویسنده در این نگاه، قضاوت، عکس العمل و حرف خودش را نسبت به شخصیت و زندگی سقراط دارد. اینها سوبژکتیو و ذهنی است. رابطه سقراط با همسرش در نمایش هم لزوماً مطابق اطلاعات بیان شده از زندگی او نیست. کمتر دیده ایم به همسر سقراط حق داده شود و همیشه از او به عنوان زنی آزاردهنده در زندگی سقراط یاد شده است. اما در این نمایش، لزوما اینگونه است و مخاطب می تواند به همسر او حق بدهد. هنگام مشاهده نمایش این موضوع به ذهن مخاطب القا می شود که عدم رسیدگی به خانواده و موقعیت اجتماعی، دو وجه از نقاط ضعف و قوت سقراط در نمایش است. موافق هستید؟ متن نعیمی، سقراط را در مقابل سوال هایی قرار داده است که در نوشته های دیگر ندیده ام. حتی تصور می کنم این سوال ها در ذهن خود سقراط هم ایجاد شده باشد. مثلاسقراط زیاد طرفدار حقوق زنان نبود. هر گاه فمنیست ها بخواهند فیلسوفی را به سخره بگیرند به نیچه یا سقراط اشاره می کنند. نویسنده با ظرافت خاصی شرایط خانوادگی و موقعیت اجتماعی سقراط را در کنار هم عنوان کرده است. فکر نمی کنید اگر نعیمی، سقراط را با ویژگی هایی که برای مخاطب شناخته شده است به تصویر می کشید موفق تر بود؟ اگر مخاطب درباره سقراط تحقیق کند به نتیجه یی برخلاف نمایشنامه نعیمی نمی رسد. ما نمی دانیم سقراط که بوده و چگونه زندگی کرده است. نگاه من، نعیمی یا افلاطون هم درباره او کامل نیست. به یادمان باشد در تئاتر، واقعیت داستان، واقعیت زندگی نیست. نخستین اشکال من به متن نعیمی، تصورم از سقراط بود. به نظر من او شخصی چاق با بینی و صورت پهن بوده است. پس چرا من؟ صورت من بیشتر شبیه به افلاطون است. اما نعیمی به من گفت نمی خواهد لزوما سقراط تاریخی را به نمایش بگذارد و از من خواست خودم باشم. من هم گاهی حین کار وسواس به خرج می دادم که مردم می خواهند سقراط واقعی را ببینند و ما نباید چیزی که اتفاق نیفتاده را روایت کنیم. اما هدف اصلی نوشتن یک تئاتر صرفا تاریخی نبوده است. بلکه هدف، تا حدی استفاده از مینیمم شخصیت سقراط برای بیان دغدغه های مخاطب و در نهایت همزاد پنداری او با نمایش است. این نمایش، تئاتر عینی و تاریخ نگاری نیست. موقعیت ذهنی و سوبژکتیو است. حتی دکور نمایش هم نگاه نوینی به تئاتر دارد و فضای فکر کردن را برای مخاطب ایجاد می کند. شما نقش را به شکلی اجرا کردید که بسیاری از مخاطبان هنگام ترک صندلی، معتقد بودند هیچ کس جز فرهاد آئیش نمی توانست نقش را به این زیبایی اجرا کند. چگونه توانستید نقشی که مخاطب کمتر با شخصیت او آشناست به این اندازه باورپذیر اجرا کنید؟ مطمئنا کسی نمی تواند مانند من این سقراطی که شما دیده اید را اجرا کند ولی من معتقدم که کسان دیگری هستند که می توانند سقراط تاریخی را عینی تر و درست تر ارائه دهند. خودم اعتقاد داشتم و هنوز هم دارم که اگر سعید پورصمیمی یا بهزاد فراهانی این نقش را بازی کنند، به سقراط واقعی نزدیک تر شوند. اما این انتخاب کارگردان بود که ترکیبی از من و سقراط اجرا شود. مخاطب نقش را می پذیرد چون خود واقعی فرهاد آئیش را در اجرای من می بیند. وقتی داستان های مربوط به سقراط را می خوانیم استقامت خاصی در شخصیت او می بینیم که در شما هم دیده می شود. اما در ادامه نمایش، شیدایی عجیبی در شخصیت سقراط دیده می شود که فراموش می کنیم فرهاد آئیش آن را اجرا می کند. نظر خودتان چیست؟ هنگام بازی در این نقش، در واقعیتی زندگی کردم که بسیار ملموس تر از واقعیت زندگی خودم بود. من با خودم بیگانه تر از کاراکتر سقراط بودم. همه حیرت ها و سرگشتگی های زندگی ام را در نقش سقراط یافتم. این تشابه شخصیت را نعیمی بسیار زیرکانه و رندانه دید و حتی اردشیر صالح پور هم پس از دیدن این نمایش، با نعیمی موافق بود. این دیگر بازیگری و تکنیک نیست. من در نقش سقراط گم شدم و در گم گشتگی او به دنبال خودم بودم. چطور ویژگی هشیار بودن در عین حال مجنون بودن را در نقش اجرا کردید؟ نعیمی معتقد است فرهاد آئیش نبوغ و جنون را با هم دارد. این مورد نیز دقیقا به شخصیت خودم باز می گردد. کسانی که به من نزدیکند می دانند که من مابین ترس و استواری زندگی کرده ام. پرسش های زیادی درباره هستی و زندگی دارم و این ویژگی من، برای نقش سقراط مناسب بود و اتفاقاتی که هنگام اجرای نقش افتاد و رابطه خاصی که مخاطب با نقش گرفت برای من قوت قلب است. اما نمی دانم سقراط این بوده یا نه. در مطالعاتی که شما و نعیمی داشتید آیا سقراط شخصیت طنازی بوده است؟ خوانده ام که او شوخ طبع بوده و افراد زیادی او را دوست داشتند. من سقراط دوست داشتنی را ارائه دادم. متن نمایش، طنزها و نقدهای امروزی دارد و این متعلق به تئاتر است نه واقع گرایی. درست است که شخصیت سقراط هم طنز داشته اما نمی دانم نوع طنز او با من یکی بوده است یا نه. این کار مجموعه یی از متن، کارگردانی و انتخاب من برای ایفای این نقش است که موقعیت باورپذیر را ایجاد می کند و مخاطب با آن ارتباط موثر برقرار می کند. شما شخصیت شوخی هستید و در زندگی واقعی هم همه با روحیه طناز شما آشنا هستند. به متن نمایش از شوخ طبعی غریزی تان اضافه کرده اید؟ من به متن بسیار وفادار بودم در واقع نه چیزی به متن اضافه کردم و نه کم. اگر هم تغییری در متن داده شده است خود آقای نعیمی انجام داده است. اما گاهی در بعضی از کارها تعدادی از دیالوگ ها بامزه است اما مخاطب با اینکه شوخی دیالوگ را درک می کند، نمی خندد. این موضوع برای من معمولاچالش است و باید راهی برای خنداندن مخاطبانم بیابم و فکر می کنم در این محدوده موفق شدم. من دوست دارم از هشت دیالوگی که می تواند کمیک باشد لااقل هفت لبخند بگیرم. در ادامه اجرا کارگردان به این نتیجه رسید که برخی از دیالوگ ها خیلی کمیک هستند و حذفشان کرد. جنس شوخی در این نمایش هم باید از نوعی باشد که به متن ضربه نزند. چالش این نقش برای من زمانی بود که بتوانم مجموعه یی از فرهاد آئیش، سقراط و کمدی را به شیوه یی که به مفاهیم اصلی نمایش لطمه نزند و باورپذیر باشد را اجرا کنم. هنگام اجرای نقش چه وجه تشابهی از سقراط و خودتان یافتید؟ در یکی از دیالوگ های این نمایش می شنویم، من یک چیز می دانم و آن چیز این است که هیچ چیز نمی دانم. این جمله درباره من صدق می کند. من همیشه در مقابل هستی، مبهوت و حیرت زده ام و همیشه با تردید به همه چیز می نگرم. سقراط مدعی است که چیزی نمی داند اما فکر می کنم به این دلیل که معتقد به رسالتش بوده تصور می کرد جاهایی درست فکر می کند. تشابه دیگر، گم گشتگی سقراط در زندگی است. سیار و حیرت زده بودن او من را به این شخصیت نزدیک کرد. به نظر سقراط بیشتر یک منتقد اجتماعی بوده است، تا یک منتقد سیاسی. شما این موضوع را قبول دارید؟ نمی دانم، من همیشه با هنر شخصی برخورد کرده ام و به اندازه سقراط منتقد نیستم. نمی توانم درباره مشکلات اجتماعی به طور قطع انتقاد کنم. قبول دارید این نقش از نظر مخاطب، یکی از شاخص ترین و تاثیرگذارترین نقش کارنامه حرفه یی تان است؟ بازی من در فیلم «مکس» با توجه به گذشت سال ها هنوز به یادمانده است و روی مخاطب تاثیر گذاشت. من نقش های متفاوتی را اجرا کردم که به همین اندازه برای شان وقت و انرژی گذاشتم. فکر می کنم اگر نقش سقراط شاخص تر از مابقی نقش ها به نظر می آید، دلیل اصلی اش مطرح شدن مسائل روز اجتماعی ما در این نمایش است. در واقع نمایش سقراط تاثیرگذارترین نمایشی است که من تا به حال در آن بازی کرده ام. خوشحالم که در این نمایش، نقاط مثبت زیادی وجود داشت و ذهن کسی در جنبه تاریخی نقش درگیر نشد. پیش بینی این همه استقبال از نمایش را می کردید؟ تا حدی بله اما همه اعضای گروه نگران بودند. چون اجرا در تالار وحدت به دلیل موقعیت سالن، بسیار حساس است و یک اشتباه می تواند کل نمایش را تحت تاثیر قرار دهد. از طرفی من توانایی دیگر بازیگران را نمی شناختم. در تمرین ها به خوبی اجرا نبودند و من فکر می کنم بهترین افراد برای این نمایش انتخاب شدند. نقش های تاریخی، نقش های لب مرزی است و گاهی ممکن است مخاطب با بازیگر ارتباط برقرار نکند. باز هم چنین نقش هایی را می پذیرید؟ من نسبت به انتخاب نقش های تاریخی کمی تامل می کنم چون هیچ ابتکار عملی در کار نیست و باید شخصیت فرد را بدون کم و کاست ایفا کنید و همیشه نگرانم که با شخصیت واقعی در تضاد باشد. البته دوست دارم نقش گاندی یا کالیگولارا اجرا کنم. جنبه های انسانی و سرگشتگی کالیگولارا به شیوه یی دوست داشتنی اجرا کنم تا مخاطب دلیل رسیدن او به شخصیت منفی را درک کند.
□ روزنامه اعتماد، شماره 2882 به تاریخ 6/11/92، صفحه 7 (ادب و هنر)‎'‎


فرصتی که «سقراط» به مخاطبان غیر تهرانی می‌دهد

کارگردان نمایش «سقراط» گفت: این نمایش همزمان با روز جهانی تئاتر در فروردین‌ماه و با تغییراتی در جهت افزایش کیفیت کار در تالار وحدت روی صحنه می‌رود.

حمیدرضا نعیمی درباره اجرای نمایش «سقراط» که برای سومین بار در یک سال‌و نیم گذشته روی صحنه می‌رود،در گفت‌و گو با خبرنگار تئاتر ایسنا بیان کرد: بعد از استقبال گسترده‌ای که از سوی منتقدان، اهالی فرهنگ، هنر و ادب و بویژه از سوی تماشاگران از اجرای نمایش «سقراط» صورت گرفت و حدود 50 هزار نفر در طول 52 اجرا، آن را دیدند متوجه شدیم این کار اتفاق خوبی برای تئاتر ایران بوده است که البته یک پیام برای مسوولان تئاتر محسوب می‌شد تا آن‌ها بدانند تماشاگران ... دیدن ادامه ›› این هنر نه تنها کم نشده‌اند، بلکه اگر تئاتری درخور بیابند از آن استقبال خواهند کرد.

او با اشاره به اینکه همچنان مشکل بزرگ تئاتر ایران سالن اجرای مناسب و البته کافی برای هنرمندان و تماشاگران فهیم این مملکت است، ادامه داد: از مسوولان بنیاد رودکی درخواست کرده بودم که برای سال آینده نمایشنامه «شوایک» را که اقتباسی از رمانی به همین نام به نوشته «یاروسلاو هاشک» است اجرا کنم، اما به نتیجه‌ای که می‌خواستیم نرسیدیم.

وی افزود: طی این مذاکرات با توجه به بررسی‌هایی که مسوولان این بنیاد انجام داده بودند و نیز با توجه به اینکه از یک سال قبل متوجه شدیم همچنان تماشاگران زیادی حتی آن‌هایی که چند بار این نمایش را دیدند، خواستار تماشای دوباره «سقراط» هستند، تصمیم بر اجرای دوباره آن گرفته شد.

نعیمی خاطرنشان کرد: از آنجا که طی چند سال اخیر متأسفانه دولت بودجه و برنامه روشنی برای تئاتر نداشته و ندارد و برنامه‌های خود را صرفا با عنوان تئاتر خصوصی یا حمایت از تئاتر خودگردان پیش برده است، گروه تئاتر «شایا» تصمیم گرفت بر مبنای مبحث عرضه و تقاضا بار دیگر نمایش «سقراط» را به اجرا بگذارد. البته از آنجا که روحیه جست‌وجو، تجربه و تغییر در تمام نمایش‌هایی که کار می‌کنیم، وجود دارد این بار نیز تغییراتی را در نمایش «سقراط» ایجاد کرده‌ایم.

نویسنده وکارگردان نمایش «سقراط» درباره این تغییرات توضیح داد: استفاده از فتومونتاژهای نوری و تصویری جدید بویژه برای صحنه «مده‌آ» یکی از تغییرات مدنظر ما است که یک تیم حرفه‌ای و بزرگ در حال آماده‌سازی قطعات این بخش هستند و به شکل سه بعدی انجام خواهد گرفت. همچنین شرکت همه بازیگران نمایش در صحنه کرال اثر و تغییر در چند صحنه خاص موسیقی، تغییر در چند صحنه نمایش به منظور تصویری‌تر شدن آن‌ها، چاپ کتاب نمایشنامه «سقراط» به دو زبان فارسی و انگلیسی همراه با ضمیمه عکس‌ها به صورت نفیس و عرضه آن همزمان با اجرا به تماشاگران و مخاطبان، اختصاص بخشی از فروش به انجمن‌های خیریه و تجلیل و قدردانی از چهره‌های بزرگ ملی، فرهنگی، هنری و ادبی در تمام شب‌های اجرا از دیگر تغییراتی است که نسبت به دو اجرای قبلی این نمایش رخ خواهد داد.

نعیمی درباره زمان اجرای نمایش «سقراط» که در تعطیلات نوروز آغاز خواهد شد هم گفت: پیش از این نمایش «نصرت‌خانم، مادرم و نوروز» کار امیر دژاکام در تعطیلات نوروز روی صحنه رفته بود، اما این روند ادامه پیدا نکرد و ما پس از چند سال این کار را همزمان با روز جهانی تئاتر در هفتم فروردین سال گذشته دنبال کردیم. امسال هم خواستیم در این روز خاص که همه دنیا در حال دیدن تئاتر هستند، چراغ تئاتر ایران روشن باشد و علاقه‌مندان به این هنر آن شب را جشن بگیرند.

او تاکید کرد: تعطیلات نوروز فرصت مناسبی است برای تماشاگران غیرتهرانی که در این مقطع زمانی فرصت دیدن در تهران را پیدا می‌کنند.

وی در ادامه این گفت‌و‌گو درباره اجرا در تالار وحدت هم توضیح داد: قطعا کسانی که در این تالار، نمایشی را اجرا کرده‌اند و نیز برخی استادانم تأیید می‌کنند که اجرای نمایش در تالار وحدت به شدت دشوار است و تماشاگران به راحتی از هر کاری در آن استقبال نخواهند کرد. یکی از ویژگی‌های چنین نمایش‌هایی که در تالار وحدت اجرا شده و با استقبال روبرو شده، وجود تئاتر الگو است؛ تئاتری که در آن همه چیز از متن، کارگردانی، طراحی صحنه و لباس، گریم، حرکت، نور و بازی بازیگران باید در حد استانداردی اجرا شود و تماشاگر از دیدن کار لذت ببرد.

نعیمی اضافه کرد: این مسئله مستلزم تهیه‌کنندگی یا به عبارتی صرف هزینه زیاد، تمرین و اجراست. در کنار همه این‌ها آرامش گروه در زمان تمرین و اجرا را هم که منوط به همکاری صمیمانه و همدل مجموعه فرهنگی بنیاد رودکی است، نمی‌توان نادیده گرفت.

وی با اشاره به همکاری مسوولان بنیاد رودکی و تالار وحدت با این گروه نمایشی گفت: در این بین باید به مسوولان شهرداری و سازمان زیباسازی شهر تهران که در اجراهای پیشین گروه «شایا» یعنی اجرای «سقراط» و «فاوست» هیچ‌گونه همکاری را با گروه نداشتند اشاره کرد، در حالی که 40 میلیون تومان بابت عوارض شهری به آن‌ها پرداخت کرده بودیم. بنابراین اکنون انتظار داریم مسوولان محترم در زمینه تبلیغات شهری و نصب بیلبورد و اطلاع‌رسانی به عموم شهروندان، همکاری لازم را با ما داشته‌ باشند، بویژه آنکه در تعطیلات 15 روزه‌ی نوروز از وجود تأثیر مطبوعات، نشریات و دیگر رسانه‌ها بی‌بهره هستیم.

او در پایان هم بیان کرد: مدیریت بنیاد رودکی ونیز مدیریت دلسوزانه تالار وحدت باعث شده که همکاری خوبی بین گروه نمایش و همه دست‌اندرکاران مجموعه تالار برقرار شود. آنچه اجرای تئاتر را در این تالار نسبت به دیگر سالن‌های نمایش متمایز می‌کند حس دلسوزی تمام همکاران و برخورد حرفه‌ای آن‌ها با مجریان گروه نمایش است که از این بابت قدردان آن‌ها هستیم.

به گزارش ایسنا،‌ «سقراط» یکی از پرمخاطب‌ترین نمایش‌های چند سال اخیر است که برای کارگردانش نشانِ «عبدالحسین نوشین» را به ارمغان آورد که از سوی کانون منتقدان خانه‌ی تئاتر به حمیدرضا نعیمی اهدا شد. همچنین فرهاد آییش، بازیگر نقش سقراط، برای این نمایش جایزه و نشان آکادمی استاد حمید سمندریان را گرفت و در روز «جشن بازیگر» از سوی انجمن بازیگران خانه‌ی تئاتر تقدیر شد.

نمایش «سقراط» همچنین در سی‌و‌دومین جشنواره بین‌المللی تئاتر فجر (1392) در چهار رشته‌ی بهترین نمایشنامه و بهترین کارگردانی (حمیدرضا نعیمی)، بهترین بازیگر مرد (فرهاد آییش) و بهترین موسیقی (سیاوش لطفی) نامزد دریافت جایزه شد.


آئیش یعنی میزان
*حمیدرضا نعیمی

گوته بود که گفت:«باشد روزی صحنه تئاتر همچون طنابِ بندبازان، اجازه راه رفتنِهر نالایقی را به رویِ خود ندهد».
او چه زیبا گفت و شما چه زیبا تصویرش کردید آقا. چه زود بیست سال شد وقتی برای نخستین بار در کلاسِ کارگردنی، استاد احمدِ دامود، نام شما را بر زبان آورد و گفت: در آن سوی مرزها کسی هست که تئاتر را به گونهای دیگر معنا میکند. در نمایشهایش از احترام به انسان سخن میگوید... ساده، گاه با یک چهار پایه در نمایشی با نام «نقشِ مرد». از حقوقِ زنان دم میزند.... گاه با نمایشی یک دقیقهای با نام «زن در خانه». گفت: او آوانگارد است و ما فکر میکردیم آوانگارد کسی است که فرمهای عجیب و غریب میآفریند و کارش ریخت و پاش است؛ کمی بعد فهمیدیم که آوانگارد بودن نه در شعار و هوچیگری کردن که ابتدا در نگاه و اندیشه آدمی است. تا بالاخره آمدید با نمایش «هفت شب با مهمان ناخوانده...» شما با خود شور و مهربانی آوردید، با خود «گزارش به آکادمی»، «تقصیر»، «یک اتفاق ساده» ... دیدن ادامه ›› را آورید، شما فرهاد آییش را به ایران آورید؛ کمی بعد فهمیدیم آییش نام هنری شماست. هنوز فکر میکنم چرا آییش؟ بیشک این واژه فعال در شمال و در بین شالیکارهایی که هرکرت را یک آییش مینامند برای شما معنایی ورای آن دارد که مینماید. آییش یک قاعده است، یک چهارچوب، یک میزان... و شما چه خوب با همه چیز بازی میکنید؛ با واژه میرقصید، با طبیعت میرقصید، با حیوان میرقصید تا در برابر انسان تعظیم کنید.
بگذار در گوشی بگویم که به غیر از شما کسی نشنود: همیشه آرزویم این بوده که روزی هم چون شما بر صحنه تئاتر جلوه کنم. آخر، حسودیام میشود به خندههای تان که تا این اندازه به دل مینشیند، به خشمتان که اینگونه میترساند، به این همه نظم و دقت و هوشِ سرشار که قیامت میکند. از روزی که کارگردان شدهام، هیچ درامی ننوشتهام که آرزویم آن نباشد که ای کاش فرهاد آییش بازیاش کند و سمج بودنم را پای ادراکی بودنم بگذار نه احساسی بودن؛ آخر من خیلی کم در انتخاب بازیگرانِ نمایشهایم اشتباه میکنم. وقتی نمایشنامه «سقراط» را نوشتم، میدانستم نمایشنامه خوبی نوشتهام؛ فقط اگر این بار هم نمیتوانستید بیایید به این چهل و دو هزار تماشاگر چه باید میگفتم؟ بالاخره آن اتفاقی که آرزویش را داشتم به وقوع پیوست: «فرهاد آییش، سقراط شد.» جایی گفتید: هر کس دیگری این نمایشنامه را میخواند و این نقش را بازی میکرد بیشک موفق میشد؛ بگذارید بک بار برای همیشه با شما مخالفت کنم: این نقش، حکم اسب سرکشی را داشت که به انتظار راکب بزرگی، یله در دشت مانده بود و شما مثل چابکسوارانِ ترکمن، خوب میدانستید کجا بتازید و کجا مهارش کنید.
بیتعارف و بیاغراق میگویم: شما سطحِ بازیگریِ ایران را ارتقا دادید. میدانم که میدانید تملقگوی هیچ احدالناسی نبوده و نیستم، زیرا من از زندگی فقط انسانم آرزوست و شما پیش از بازیگر بودن، انسانید آقا.
جایزه آکادمیِ استاد سمندریان، تنها جایزهای بود که میتوانست خستگیِ روزهای سختِ کار را از جانتان گیرد. چقدر این جایزه با نام همیشه استادم جناب آقای حمید سمندریان در دستانِ شما زیباست.
مبارکتان باد مرد ورطه های سخت...
یاداشت خسرو سینایی بعد از تماشای نمایش سقراط(فروردین93)

ممنونم
خسرو سینایی
چندشب پیش «سقراط» را دیدم. در رویا نبود. روی صحنه بود. از این پس، سقراطی که یک عمر در ذهن ساخته بودم، به شکل تندیس‌هایش نخواهد بود. سقراط من از این پس، شکل «فرهاد آییش» است که روی صحنه دیدم. او را باور کردم و از ته‌دل به او آفرین گفتم. نه‌فقط به او، که به همه آنها که با او روی صحنه بودند. یکی دیگر هم بود که روی صحنه نبود ولی مرا به حیرت واداشت. نویسنده و کارگردان نمایش «حمیدرضا نعیمی». آنچه از زبان سقراط به ما می‌گفت، مرا حیرت‌زده می‌کرد و گاه بی‌اختیار قطره‌ای اشک شوق به‌ گونه‌ام می‌رفت. آن شب، چه بسیار از سقراط آموختم. دوستان! هنرمندان! مسوولان محترم فرهنگی! احساس می‌کنم به آرزویی که تعدادی از هم‌نسلان من و پیش از من داشتند نزدیک‌تر شده‌ایم. آرزوی آن‌که، یک اثر نمایشی، فقط برای دیدن و خندیدن و تخمه‌شکستن نباشد. بلکه علاوه بر اجرای هنرمندانه و جذابیت نمایشی، در اعتلای فرهنگ جامعه نقشی داشته باشد و می‌بینم که هنرمندان نسل‌های جوان‌تر از ما، با چه توان و استعدادی در رشته‌های مختلف هنری، به این آرزو جامه‌عمل می‌پوشانند. از من بپذیرید که تعدادی از تئاترهایی که طی دو، سه‌سال اخیر در همین ایران خودمان روی صحنه دیدم، به‌آسانی می‌تواند ... دیدن ادامه ›› شانه‌به‌شانه بهترین آثار نمایشی بزند که در مطرح‌ترین سالن‌های نمایش دنیا، با تبلیغات بسیار نشان داده می‌شوند. زمان آن رسیده که آثار نسل جوان هنرمند ما، با ترجمه و تبلیغ مناسب، بر مطرح‌ترین صحنه‌های جهان، به نمایش درآیند. مطمئن باشید اگر چنین کنیم از نظر اقتصادی نیز، پس از مدتی، بسیار سودآور خواهد بود. باید فارغ از یکجانبه‌نگری متداول، کمک کرد تا آثاری که از ارزش‌های فرهنگی و هنری واقعی برخوردارند، در جهان معرفی شوند. باور کنیم که این از هر جهت، بهترین تبلیغ است. شاهد بوده‌ام که نسل جوان هنرمند ایرانی، در خلق چنین آثاری در مواردی بسیار موفق بوده است و این برعهده مسوولان است که در معرفی این آثار به جهانیان، همکاری کنند، چنان‌که برصحنه‌آمدن «سقراط» و آثار ارزشمند دیگری از این دست، جز با حسن‌تفاهم و همکاری مسوولان، ممکن نمی‌شد و من از این بابت، بسیار از آنها ممنونم.
نمایش که تمام شد، به پشت صحنه رفتم تا از ته‌دل به همه اعضای گروه تئاتر تبریک بگویم. به «فرهاد آییش» که رسیدم، دست بر گردن یکدیگر، با هم عکسی انداختیم. خندید و گفت: «اگر من اینقدر خوبم، چرا با هم یک فیلم نمی‌سازیم؟!» من هم خندیدم و گفتم: «سقراط، تو که خودت روی صحنه خیلی حرف‌ها را زدی، به همه آن دلایل!!»
یادی از نمایش "سقراط"


گفت وگو با فرهاد آییش و حمیدرضا نعیمی، بازیگر و کارگردان نمایش «سقراط»

واحد سینما و تلویزیون تبیان زنجان-

سقراطی که این روزها فرهاد آییش آن را روی صحنه تالار وحدت بازی می کند، اگرچه در سال ۳۹۹ پ م به دنیا آمده اما مدرن است، حرف دل ما را می ... دیدن ادامه ›› زند، پسرش بسکتبال بازی می کند، در ضیافتی شرکت می کند که رقاص ها حرکات هلیکوپتری می زنند و شاگردانش یعنی افلاطون و دیگران کت وشلوار پوشیده اند.
همه اینها تمهیداتی است که حمیدرضا نعیمی نه تنها برای به روزشدن نمایش سقراط و حذف المان زمان اندیشیده است، بلکه در لایه ای دیگر می تواند گویای تناقض چندهزارساله سیاست و اخلاق باشد. البته با تمام شوخی های به روز و تمام مظاهر زندگی مدرن ما سقراط را باور می کنیم و این به خاطر نگاه هوشمندانه نعیمی در انتخاب آییش برای نقش سقراط است.

*درنمایش سقراط زنان حضور پررنگی دارند، از سافو گرفته تا زانتیپه. این مقدار تفاوت بیشتر به نگاه فمینیستی نزدیک است تا واقعیت...

فرهاد آییش (بازیگر نقش سقراط): همه چیز مطابق متن بود و من خیلی از نگاه نویسنده به مقوله زن لذت بردم. اینکه در آن دوره تاریخی، جایگاه زن ها چگونه بوده تحلیل نویسنده است. همان طور که یکی از شخصیت ها در دیالوگی می گوید: «این واقعیت داستانی ماست نه واقعیت واقعی.»
در این نمایش خیلی سعی نشد تاریخ نگاری شود. اگرچه تا حدی هم سعی کردیم به تاریخ وفادار بمانیم، ولی شاید بعضی از شخصیت ها واقعی نبودند. به هر حال ما نمی دانیم «سقراط» دقیقا چه شخصیتی داشته و اطلاعات ما محدود به آثار مکتوب شاگردان او است.
این سقراط نگاه آقای نعیمی است که چیزی بین نگاه گزنفون و افلاطون است؛ یعنی نه به اندازه سقراطی که در آثار گزنفون می بینیم شوخ مسلک است و نه خیلی شبیه نگاه افلاطون که بیشتر به بعد فیلسوف بودن سقراط پرداخته است.

*در صحنه ای سقراط قبل از نوشیدن جام شوکران خم شد و پای زنش را بوسید!

فرهاد آییش: در قصه آقای نعیمی می بینیم که این اتفاق می افتد، حالا اینکه واقعیت اینطور بوده یا نه خیلی قابل بحث است. اینکه واقعا سقراط در لحظه پایانی عمر به همسرش چگونه نگاه کرده؟ شاید نگاهش همان چیزی باشد که آقای نعیمی نوشته و ما نمی توانیم واقعیت را بفهمیم. به هر حال قصه ما این است.

*گفته بودید درباره شخصیت سقراط خیلی تحقیق کردید. منابع تحقیقتان همان آثار افلاطون و گزنفون بود؟

فرهاد آییش: سقراطی که اجرامی کنم خیلی به چیزی که آقای نعیمی خواستند نزدیک است و از این بابت مشکلی با هم نداشتیم. قبل از اینکه سقراط را مطالعه کنم نمی دانستم شوخ مسلک است یا برای خودش رسالتی قایل بوده. فکر می کردم آدم رهایی بوده که در هستی غوطه ور و سیال بوده، ولی بعد متوجه شدم که متعهدانه بحث می کرده و نتیجه بحث برایش مهم بوده است.
بعد از مطالعه متن آقای نعیمی به این ابعاد شخصیتی سقراط پی بردم و بعد سعی کردم سقراط آقای نعیمی را با متن های دیگر مقایسه کنم و دیدم خیلی به هم نزدیک هستند. به هر حال چیزی که ارایه دادم مطابق متن است و من چیز زیادی به آن اضافه نکردم.

*البته نمی توان منکر حضور پررنگ شخصیت شما در سقراطی که در نمایش دیدیم، شد...

فرهاد آییش: بله، خودم خیلی در این شخصیت حضور دارم. من همیشه فصل مشترک شخصیت خودم را با نقش پیدا و روی آن سرمایه گذاری می کنم. درواقع این نقشی که شما می بینید ترکیبی از سقراط و من است. دلیل انتخاب آقای نعیمی هم همین بود و از همان ابتدا به من گفتند می خواهم شخصیت خودت در نقش حضور داشته باشد.
چون من می خواستم به دنبال شخصیت تاریخی سقراط بروم و آن را هرچه بیشتر وفادارانه ارایه دهم که معمولا هم این کار را نمی کنم و کارهای تاریخی را قبول نمی کنم چون از این چالش می ترسم ولی آقای نعیمی گفتند من آن چیزی را می خواهم که در شخصیت تو هست. چون بازیگران دیگری بودند که می توانستند انتخاب بهتری برای نقش سقراط باشند.

*روش دیالکتیک سقراط طوری بوده که با سوالات پی درپی و ساده تعریف دیگران را درباره مسایل اساسی مثل عدالت و سیاست به چالش می کشیده و شوخ طبعی سقراط در همین دیالکتیکش با فیلسوفان دیگر است، اما در نمایش این شوخ طبعی در بحث های عامیانه سقراط با اطرافیانش نمود پیدا می کند. این کار برای پاپیولارشدن نمایش سقراط بود؟

فرهاد آییش: بله. به هرحال آقای نعیمی می خواستند زندگی خصوصی سقراط را هم به تصویر بکشند. به هر حال وقتی سالن وحدت را برای نمایش انتخاب می کنند یعنی گوشه چشمی به مخاطب عام تر هم دارند و باید سلیقه آنها را هم ارضا کند وگرنه کار اشتباهی ست که این نمایش در تالار وحدت به نمایش دربیاید.
این سوال شما درواقع بزرگ ترین چالش ما بود که بتوانیم شوخ طبعی سقراط را در زندگی خصوصی و روزمره اش بگنجانیم و در عین حال خیلی هم از سقراط تاریخی فاصله نگریم.
این هم برای من به عنوان بازیگر چالش بود و هم برای آقای نعیمی در مقام کارگردان. بارها شوخی ها تعدیل شد و بارها جدیت سقراط را کم و زیاد کردند تا به چیزی که می بینید رسیدیم. به طورکلی من باید سقراطی را ارایه می دادم که کاملا برای آن دوره تاریخی نیست و با یکسری مقولات روز درگیر است و در عین حال باید به عنوان سقراط باورپذیر باشد.

*مستقل از جایگاه فلسفی و تاریخی به سقراط نگاه کردید؟

فرهاد آییش: بله؛ مستقل نگاه و متن را قبول کردم و در درون واقعیت سیال متن غوطه ور شدم و با آن زندگی کردم. البته در مورد بازی کردن نقش سقراط این چالش را داشتم که چگونه در زندگی روزمره سقراط بروم، طوری که به شخصیت تاریخی سقراط آسیبی نرسد؟
این کار تعادلی می خواست که بیش از هرچیز از آن می ترسیدم و تا قبل از اجرا به خیلی از مسایل تکنیکی مثل تُن صدا، راه رفتن و خیلی از خصلت های سیاسی اجتماعی آن دوره نرسیده بودم و نگرانی های زیادی داشتم، ولی خوشبختانه در چند روز آخر به تعریف مشخص تری از سقراط رسیدم تا اندازه ای که الان احساس راحتی می کنم، اگرچه تا سی وخرده ای اجرای دیگر، در هر اجرا رشد خواهم کرد، چراکه نقش سقراط به شدت برای رشد جا دارد.
به هرحال بازی کردن سقراط شوخی نیست و اینکه کسی بگوید که من سقراط را درست بازی کردم از حماقت و بلاهت اوست، ولی اینکه آیا این نقشی که من بازی کردم قابل قبول است؛ فکر می کنم برای من هست. شاید برای بعضی ها هم نباشد ولی
این حس نسبی است، چون در هیچ تئاتری به اندازه سقراط چالش نداشتم و اینقدر از چالش لذت نبردم. در طول روز من حتی کارهای شخصی ام را انجام نمی دهم و با لذت روی نقش کار می کنم، چون می دانم شخصیت سقراط مثل حقیقت، متغیر و پیچیده است و من باید خودم را به این چالش بسپارم.

*چندتا از خطابه های سقراط خیلی مشابه وضعیت اجتماعی امروز ما بود...

فرهاد آییش: به هرحال این دیالوگ ها در متن است و خارج از فضای آتن ارایه نشده...
ولی ما با آن همذات پنداری می کنیم...
این وظیفه هر نویسنده تئاتری است که مخاطبان خودش را با متن همراه و نزدیک کند، چون در غیر این صورت تاریخ نگار می شود.

*تحلیلتان از اینکه دموکراسی سقراط را به مرگ محکوم کرد، چیست؟

فرهاد آییش: من دموکراسی را قبول دارم و فکر می کنم دموکراسی نیاز جوامع جهان سوم است. ولی دموکراسی هزارجور گیروبند و بدبختی و تضادهای درونی دارد.
شاید دموکرات ترین جامعه ای که من دیدم هند بود که واقعا در درونش می توان دموکراسی را دید. دموکراسی یک مقوله نسبی و متغیر است. دیالوگی که می گوید استبداد دهان تو را بست ولی دموکراسی تو را کشت، به این معنا نیست که حکومت جباران را تایید کند ولی دموکراسی هم خیلی جاها خنده دار به نظر می رسد.
«آسخینس» سال ها بعد از مرگ سقراط گفت: «شما سوفیستی به نام سقراط را کشتید زیرا او آشکارا «کرتیاس» را که از قائدان ۳۰جبار بود، تربیت کرده است»
اینکه بگوییم سقراط طرفدار دیکتاتوری بوده درست نیست. افلاطون خیلی صریح تر و عریان تر می گوید دولت باید از اقلیت ها و نخبگان تشکیل شود اما حتی او هم طرفدار دیکتاتوری نیست. سقراط بیشتر از هرچیز به اخلاق متعهد بود و به آن اهمیت می داد نه مسایل سیاسی و اگر امروز هم زندگی می کرد، چه در جوامع دیکتاتوری و چه در جوامع دموکراسی بازهم با مشکل روبه رو بود.
در دوره های مختلف اندیشمندان نظرات مخالفی درباره سقراط داشته اند از هگل گرفته تا نیچه که موجی از بدگمانی را نسبت به سقراط پرورش داد و اوج فرهنگ یونانی را در فیلسوفان پیشاسقراطی می دانست تا «روبسپیر» که از دموکراسی آتن ستایش کرد تا اینکه گروت در تاریخ یونان باز جو را به نفع دموکراسی برگرداند و اظهارنظر جان میل استوارت مبنی بر اینکه جباریت اکثریت بود

*دست اندازی به راهکارهای مشروع دموکراسی سقراط را به قتلگاه برد و بعد از آن رادیکال ها ننگ ضدآزادیخواهی را از سقراط به افلاطون منتقل کردند و کارل پوپر هم در تقدس سقراط و نفرین افلاطون نقش مهمی داشت و هنوز هم این تعارض در هاله ای از ابهام است. شما با چه دیدگاهی به سقراط پرداختید؟

حمیدرضا نعیمی: به عنوان درام نویس جواب می دهم تا کسی که با فلسفه عجین است. نیچه انتقاداتی را به سقراط وارد می کند اما در پایان سوالی را مطرح می کند. این مرد کیست که به خودش اجازه می دهد که تمام باورها و خدایان هومری را زیر سوال ببرد و به ریش همه بخندد و با این پرسش سقراط را در حد یک ابرمرد ستایش می کند. مبحثی که سقراط در فلسفه مطرح می کند خطی است که فلسفه را دو قسمت می کند؛ یعنی فلسفه پیش از سقراط و پس از سقراط. از روزگار سقراط به این طرف فلسفه حول محور سوال هایی می شود که سقراط مطرح کرد، چون دیالکتیک را مطرح می کند تا به این شکل فلسفه را وارد زندگی روزمره کند. سقراط برای کشورش جنگیده و عاشق آتن بوده و حتی زمانی که اسپارت ها به آتن دست پیدا می کنند و حکومت را به ۳۰جبار می سپارند، باوجود اینکه همه فکر می کنند سقراط هم مثل آزادیخواهان دیگر باید بگذارد و برود اما داخل آتن می ماند. برای همین وقتی «الکبیادس» به کشور خیانت می کند و کشته می شود، لکه ننگی در پرونده سقراط می شود.

*نمایندگان دموکراسی در نمایش آدم های بد یا آنتاگونیست ها هستند که سقراط را محکوم می کنند...

حمیدرضا نعیمی: آنها هم به اندازه سقراط برای اعمالشان ادله دارند؛ یکی اینکه بعد از جنگ های ۲۸ساله پلوپونزی «آنیتوس» می گوید: حالا که شهر ما به آرامش رسیده و ورزشگاه های ما از تماشاگران پرشده نباید اجازه دهیم کسی این آرامش را به کام ما زهر کند؛ اشاره به محق بودن آنها در کاری است که انجام می دهند. سقراط آمده تا از ریشه همه چیز را از بین ببرد و دوباره بسازد.
او در مورد اخلاق و جوهره انسانی حرف می زند، پس یک تهدید محسوب می شود بدون اینکه آنتاگونیست و پروتاگونیست مطرح باشد. قهرمان داستان من سقراط است، اما دیگران هم محق هستند، مثلا در تاریخ گفته شده زن سقراط بددهن بوده و او را کتک می زده، اما در نمایش می بینیم در گله مندی از رفتارهای سقراط محق است و حتی به عنوان یک قربانی هم دیده می شود. به نظرم در جهان چیزی به عنوان دموکراسی مطلق وجود ندارد ولی استبداد و دیکتاتوری وجود دارد؛ آزادی در بعضی از کشورها بیشتر وجود دارد و این به مفهوم واقعی دموکراسی نیست.

*ما در روزگاری به سر می بریم که بیش از هرچیز به حق و نظر مردم نیاز داریم ولی در صحنه ای می بینیم که افلاطون می گوید: چرا یک چوپان باید به اندازه من حق رای داشته باشد...

حمیدرضا نعیمی: من معتقدم در دنیا، رای مردم همیشه درست نیست. اکثریت قریب به اتفاق اشتباه می کند و در اکثر مواقع حق با اقلیت است؛ اقلیتی که می اندیشد و درست ارزیابی می کند. پیرزنی که در روستا با دوشیدن شیر بزهایش روزگار سپری می کند چه برداشتی از این دارد که چه کسی رییس جمهور شود؟

من معتقدم معمولا مردم اشتباه می کنند چون دچار هیجانی می شوند که در جمع شکل مسری پیدا می کند. جمع گرایی بیشتر خاصیت برانگیختن احساسات را بر عهده دارد تا عقل. عقل در دیالکتیک و بحث اتفاق می افتد.
در دنیای پیشرفته هرکس سر جای خودش قرار دارد. من قرار است فقط یک پیچ را سفت کنم و برای آن باید تامین روحی و مالی شوم. اما در ایران ما کولرمان را درست می کنیم، شیر آب وصل می کنیم و همزمان «برشت» می خوانیم و گاهی اگر نتوانیم به پرسش کسی پاسخ دهیم، احساس خجالت می کنیم. ما که ادیب نیستیم، دوره ادیبان خیلی وقت است که گذشته.

*چه ضرورت و دغدغه ای باعث شد الان «سقراط» را روی صحنه ببرید؟

حمیدرضا نعیمی: فکر نمی کنم در هیچ دوره ای اینقدر ضرورت داشته باشد که نمایش«سقراط» روی صحنه برود. چون ما در بدترین دوران بی اندیشگی،قرار گرفتیم. نگاه کنید میزان مطالعه در ایران چقدر است و بزرگ ترین دغدغه برخی جوانان و خانواده های ما چیست؟
سیرکردن شکم و مصرف گرایی و ابتذال و گرایش به هر سمتی که ما را از فکرکردن دور کند تا در یک بی خبری و اغما و یک نوع نشئگی غرق شویم و غم ها و سختی ها را فراموش کنیم. جامعه ما در یک بزنگاه سخت قرار گرفته است... سقراط تلنگری به یک واپس گرایی منحط است تا خودمان را بشناسیم و دوباره به سمت اخلاق برگردیم.

موسیقی کار هم خیلی متفاوت و تاثیرگذار بود... .

حمیدرضا نعیمی: سیاوش لطفی، یکی از بهترین سازندگان موسیقی تئاتر است که موسیقی دراماتیک را می شناسد. در این کار می توانست سازهای زیادی را وارد کند، ولی تنها با یک پیانو و سازهای کوبه ای و آواز کاری کرد که به بهترین نتیجه برسیم.

*ترانه ها اورژینال بودند؟

حمیدرضا نعیمی: بیشتر آنها را سیاوش لطفی نوشته و اشعار سافو است که با معنای خاصی انتخاب شدند و شما برخی از شعرهای سافو را در این نمایش می شنوید. لطفی بیشتر از صدصفحه نمایشی که من نوشتم برای این «سقراط» نُت نوشت.

*لباس ها به نوعی نماد جامعه الان هم می تواند باشد و البته عاملی که مرز زمان را هم برای ما می شکند. انگار با یک متن به روز روبه رو هستیم، مثلا اینکه شاگردان سقراط و مردان دیگر با کت و شلوار و کراوات هستند...

حمیدرضا نعیمی: بله. این کارکرد هم در نظر گرفته شد. خانم ادنا زینلیان نشانه شناسی خاص متن را در طراحی به کار بردند؛ همه کاراکترها دارای لباس های امروزی هستند و فقط لباس سقراط وصله ناجور است درست مثل یک خرمگس که حتی از نظر پوشش هم با جامعه خود همخوانی ندارد. لباس های زنان هم کاملا مطابق با لباس های همان دوره است.

*نکته جالب دیگر اعتقاد سقراط به دنیای بعد از مرگ است و اولین صحنه نمایش با دنیای بعد از مرگ شروع می شود...

حمیدرضا نعیمی: این مقوله سخت ترین بخش ماجرا بود که چگونه می شود به صورت فیزیک در مورد یک مفهوم غیرفیزیکی صحبت کنیم و با آمدن سافو کاراکتر زنی که صدسال قبل از سقراط زندگی می کرده، نقبی به اندیشه های زندگی پس از مرگ سقراط بزنم... .

مرجان صائبی
رضا بابک
ضمن آرزو برای بهبود حال تئاتر خاطر نشان کرد: بعد از تماشای این نمایش بسیار حالم خوب شد. شعوری در کل صحنه حکم‌فرما بود. کارگردانی بسیار درست و دلپذیر بود و اجرا را امروزی کرده بود. بازیهای زیبا، موسیقی دلنشین از ویژگی‌های این نمایش بود حمیدرضا نعیمی خوش فکر و خوش سلیقه است و این یک فرصت طلایی برای تئاتر ایران است.
مخصوصا خانومی که می خوند فوق العاده منو عاشق خودش کرد :)
۱۷ تیر ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
آرش دادگر
طراحی و گروه را بسیار منسجم دانست و عنوان کرد: من در سال 89 اجرای نمایش "فاوست" را از حمیدرضا نعیمی دیده بودم اما باید گفت در مقایسه با اجرای گذشته "فاوست" این اجرا از لحاظ بصری بسیار دلنشین‌تر بود. و همین جا باید به تمام عوامل توانای این گروه نمایشی خسته نباشید بگویم.
manimoon، محسن قربانی و امیر مسعود این را خواندند
ریحانه نظری این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دکتر محمود عزیزی،لوریس چکناواریان ،عباس جوانمرد،اکبر زنجانپور،دکتر محمد رضا خاکی،دکتر شفیعی،رضا بابک،سعید ساحلی ،فرشاد فرشته حکمت،علیرضا شجاع نوری،آتش تقی پور،عباس جهانگیریان،مرجانه گلچین،کاظم هژِیرآزاد،بهرام شاه محمد لو،محمد ساربان،داوود کیانیان،منصور خلج،آرش دادگر،ناصر آویژه،فرهاد تجویدی ،مریم رحیمی،حسین فتحی روشن،مجید حمزه،حمید شهریاری،دکتر کیانپور،دکترمحمد علی خبری،دکترحمید رضا صدر،مهدی تقی نیا،
شیرین یزدانبخش،مهدی میر دشتی،شهرام کرمی،دکتر رمت امینی،
میلاد نیک آبادی،سید اشرف طباطبا یی،حسین طا هری،بهرام بدخشانی،کورش نریمانی،ابراهیم گله دار زاده،هانا کامکار،مریم کاظمی،سیاوش چراغی پور
حمد بهداد ونادر مشایخی به تماشای نمایش فاوست نشستند.
manimoon، محسن قربانی و امیر مسعود این را خواندند
ریحانه نظری این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
مرجانه گلچین بعد از تماشای نمایش فاوست

مرجانه گلچین با ابراز خوشحالی به جهت تماشای یک اثر بی کم و کاست گفت: بازیگران از بدن‌های آماده ای برخوردار بودند و موسیقی در این نمایش کاملا به جا استفاده شده بود. بعد از نمایش "سقراط" این دومین اثری است که از حمیدرضا نعیمی می‌بینم که مرا برای تماشای دیگر نمایش های او بسیار مشتاق و راغب کرده است
manimoon، محسن قربانی و امیر مسعود این را خواندند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دکتر محمود عزیزی بعد از دیدن نمایش فاوست....

دکتر محمود عزیزی نمایش" فاوست" را بسیار هوشمندانه دانست و ضمن تشکر از کارگردان و عوامل گروه تصریح کرد:در این نمایش حمید رضا نعیمی با تیز بینی و ذکاوت در بیان مضامین توانسته است با تماشاگر ارتباط خوبی بر قرار کند.کارگردانی بی نظیر وبازی با ریتم بسیار خوب،طراحی صحنه،موسیقی،لباس از ویژگی های خوب این اثر است که اجرا را برای مخاطبان دلپذیر می کند.
manimoon و امیر مسعود این را خواندند
فرزانه و فریده س این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
استاد عباس جوانمرد/بعد از دیدن نمایش فاوست

بعد از دیدن نمایش "سقراط" به فرهاد آییش گفتم اجرای این نمایش مهر تایید بزرگی بر تئاتر ایران زده است و حالا که نمایش دیگری به نام "فاوست" از حمیدرضا نعیمی و این گروه دیده ام باید بگویم پس از دیدین این نمایش ها احساس شور و زنده بودن می کنم و بسیار مشتاقم که نمایش نامه های این دو اجرا را مطالعه نمایم.
چیزی که روشن است بسیاری از تئاترها دارای قصه هایی است که می خواهد رئالیزه شود یعنی نزدیک به طبیعت شود مثل هر کار رئالیستی دیگری. کمتر قصه هایی هست که علاقه دارد تئاتری شود این تئاتری شدن بسیار مشکل تر از آن طبیعی عمل کردن است و این نمایش از آن دسته کارهایی است که علاقه به تئاتر شدن دارد و این کار را هماهنگ کردن یک بصیرت وعلاقه و مهارت کامل می خواهد که همه آنها را نعیمی به خوبی انجام داده است که همه ی اعضای پروژه نیز کار خود را به بهترین شکل و همپای کارگردان انجام داده اند. این نمایش دارای هماهنگی خاص است که فقط اهل هنر و عمل می توانند بفهمند انجام چنین کاری تا چه اندازه سخت و مشکل است.
شما تهیه کننده کار هستید؟
۱۴ تیر ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
استاد لوریس چکناواریان بعد از دیدن نمایش فاوست

آرزو می کنم اپرای رستم و سهراب را حمیدرضا نعیمی کارگردانی کند.
و با سیاوش لطفی همراه باشیم،نعیمی یکی از نوابغ تئاتر ماست که چه در سقراط و چه در فاوست عالی درخشید
استاد زنجانپور بعد از دیدن نمایش فاوست

نمایش "فاوست"در مقایسه با نمایش "سقراط "از ویژگی های تئاتری بیشتری برای مخاطبان بر خوردار است.
تشکر از فرمایش تون اقای زارعی ..به نظرمن هم سقراط واقعا ویژگی تاتری نداشت واز اینکه کروه شایا به این مسئله پی برده خودش باعث خوشحالی ست در روزهای آتی حتما به دیدن فاوست خواهم آمد تا این ویژگی رو به چشم ببینم انشااله
۱۵ تیر ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید