«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال
به سیستم وارد شوید
خوشحالم که یه کار دیگه از مرتضی نوری دیدم. کاری که نقطهقوتاش خود متناش بود. متنی که میشه اسماش رو گذاشت «بکتِ ایرانی-اسلامی» یعنی همون حالوهوای کارای بکت -مشخصا در انتظار گودو و آخرین بازی- رو تداعی میکنه، ولی اگه اونا در سنت غربی و الهیات مسیحی هستن، دالیز در سنت ایرانی و الهیات اسلامی هست.
بغیر از متن، طراحی کار خوب بود و متاسب با سالن مکتب تهران (البته سالن بشدت کثیف و شلخته بود، مسئولان رسیدگی کنند و لااقل کف سالن را ترمیم کنند.)
در مورد بازیها هم مثل همیشه من تیپسازی و صداسازی دوست ندارم (مگر خیلی حسابشده و موجه) و به همین دلیل، خیلی سلیقه من نبود.
اما در مجموع دیدن کار حتما مفید بود.
کل گروه خسته نباشن
نکات مثبت:
بازیهای یکدست و خوبی بود که در میانه واقعیت و فانتزی قرار میگرفت و این ایستادنِ در میانه، در حرف ساده، اما در عمل و اجرا، کاری بسیار سخت است که تیم بازیگری کار به خوبی از پس آن برآمده بودند.
خلاقیتهایی در کارگردانی کار وجود داشت که ارزشافزوده متن محسوب میشدند. یعنی بدون اینکه از فضای کلی متن خارج شود، اقدامات و تدابیری در نظر گرفته شده بود که در راستای فهم بهتر متن قرار میگرفت.
نکات منفی:
خلاقیتهای کارگردانی تا انتهای مسیر خلاقیتی که آغاز کرده بود، پیش نرفته بود.
جا داشت به متن خیلی وفادار نباشد و البته ایرانیزه هم نشود. یعنی همانطور که بازیهای کار به آن جایگاه «میانه» رسیده است، میشد در وفاداری و عدم وفاداری به متن نیز آن جایگاه را پیدا میکردند.
وقتی گروه زیاد تمرین کرده باشه و به یه خودباوری رسیده باشه، اعضاش نیازی به حرکت اضافه نمیبینن. مهمترین ویژگی این اجرا از آخر بازی، حذف تمامی اضافات و زواید است که متاسفانه خلاف آن در کارهای این روزها، به وفور دیده میشوند که شاید بخشی از آن، به خاطر پوشاندن نقایص و کمکاریها است. دکور و نور کار نیز متناسب با نوع بازیها، مختصر و ساده است.
از معدود نقدهایی که میتوان به کار وارد دانست، حذف (اختیاری یا اجباری) دو نقش «نگ» و «نل» است که آخر بازی را تبدیل به کاری نیمهتمام کرده. گویا این بازی به آخر نمیرسه (و البته چه بسا بهتر باشه و این هم یه مدل بازی باشه). ولی تا همینجای بازی هم که ما میبینیم، درخور و تحسینبرانگیزه.
ممنون از همه دوستانی که وقت گذاشتن اومدن و کار رو دیدن؛ و تشکر بیشتر از دوستانی که وقت گذاشتن، برامون نوشتن، چه خوب، چه بد. به نمایندگی از همه بچههای گروه، عرض میکنم که تمام تلاشمون رو میکنیم تا نقدهایی که وارد میدانستیم (طبیعتا قبول میفرمایید که همه نقدها را نمیتوان منشاءاثر در کار قرار داد) را برطرف کنیم و در اجرای فجرپلاس آنها را اصلاح کنیم.
امید که همراهمان بمانید
ارادتمند
زمان اجرای حدود یکساعت، برای کارهای تجربی اون هم در سالنهای کوچک، به نظر من مناسبه و بیشتر از اون ممکنه حوصلهسربر بشه. اما جشن تولد رپرتوار مکتب تهران با زمان بیشتر از یکساعتونیم، خیلی خستهکننده نبود و دکور ساده و هوشمندانه و کارگردانی کار، این محدودیتها رو جبران کرده بود.
من معمولا کارهایی که در آن تیپسازی و یا صداسازی دارد، خیلی نمیپسندم. اما بازیگر نقش «کلاو» در این کار از هر دوی این تکنیکها استفاده کرده بود و مرا پس نزد.