من چهارشنبه به تماشای این نمایش نشسته ام ، با احتلاف بدترین تئاتری که به زندگیم دیدم
از همون اول ک تهیه کننده و کارگردان با باد به روی غبغب گفتند نمایش عالی خواهید دید ، تیم عالی چقدر بخندید و حال کنید ، متوجه شدم با یا کار به شدت معمولی که درگیر خود بزرگ بینی و خودخوب بودن هستند طرفم
ار آغاز داستان و صحبت های طولانی کارگردان و به شدت بی مزه بودن اون شخص و تعریف های بیش از حد که خوش بحالتون که به تماشای چه گروه درجه یکی نشستید و آواز خواندن افتضاح تا شروع داستان و بازی هایی که در نیومده بود ، بازیگر نقش مبارک همه تلاشش رو کرد تا جمعیت رو بخندونه ولی منو حتی یکبار هم به خنده ننداخت و در قسمت خطبه عقد به شدت روی مخ و حوصله سر بر بود ، بهترین کلمه اینه تیاتر حوصله سربری بود و بارها قصد اینو داشتم که صحنه رو ترک کنم ، ولی چون ترک کردن صحنه رو بی ادبی می دانم و تا لحظه آخر می گفتم باید یک فرصت دیگر بهشون بدم شاید بهتر بشه و بارها و بارها این فرصتو دادم
قصد هم نداشتم واقعا نظر منفی و انتقادمو اینجا به نگارش دربیارم ولی به اصرار بازیگرها که می خواستند حتما نظر بدیم این کار رو الآن بعد پایان نمایش کردم
یکسری آوازها کاملا بی ربط و نابجا به داستان بود ، متن و بازی اصلا در نیومده بود و در خیلی جاها غیرمنطقی بودن به شوت توی
... دیدن ادامه ››
ذوق می زد
اجرا و آوازهای یکنواخت بی ربط و پرتکرار اذیت کننده بود
برای وقتی که صرف دیدن این تئاتر کردم و هدر رفت متاسفم چون با حال گرفته از سالن بیرون اومدم
داستان هم چیز خاصی نداشت و پر از ایراد بود، مثلا حتی زحمت نکشیدند بگند چرا مبارک با پسر خاطرخواه رفیق و دوست بود و قصد کمک داشت ، هیچپرداخت مناسبی نداشت فقط باید خودمون می قبولوندیم به این علت بوده
ماجرای دزدی چی شد و کی دزد بود اصلا معلوم شد؟ و چقدر متنناپخته بود
ودر انتها پایان داستان به شکل یهویی و مسخره ترین حالت ممکن از ناکجاآباد یه چیزی مطرح شد و تبدیل ب خوشی شد ، اصلا کجای داستان اعلام شد عروس نویسنده ست ک اونجوری مزخرف سرهم کردند و به پایان رسوندند
واقعا پر از ایراد بود ، افتضاح خالص ، کاش هیچوقت نمی دیدمتون