در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال مینا فراهانی | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 07:11:32
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
دیشب این تئاترو دیدیم. ممنون آقای آقاخانی.
حتی برای من هم که طرفدار متنهای اسطوره‌ای نیستم جذاب بود؛ تئاتر بی‌نقص و بازیهای خیلی خوب، میزانسن حرفه‌ای و موسیقی متن زنده. دیالوگ‌ها هم در شأن «تقدیم‌نامچه اثر به استاد بیضایی».
به نظرم به عنوان یک اقتباس موفق، برای مخاطبان حرفه‌ای تئاتر هم بسیار جذاب بود.
حسین بهمنش، محمد فروزنده و امیرمسعود فدائی این را خواندند
bahare pourahmad این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بسیار عالی، دست مریزاد، نمایشنامه ایرانی درجه یک با دغدغه فراملی و طنز زهرآگین و شریف، بازی‌ها، صحنه‌پردازی و دکور عالی.
پایبند به متن نمایشنامه، اما اجرای و کارگردانی بسیار معمولی. مشخصا تنها وزنه نمایش میکاییل شهرستانی بود.
امیر مسعود و سمیه این را خواندند
امیرمسعود فدائی، Amir Dabir و حمید یوسفی این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دیشب تماشاگر تئاتر «آرت» بودیم، بنا به برداشت اولیه‌ام نمایش کاملاً خوبی بود ولی نه اونقدر عالی که لازم باشه براش مطلب اختصاصی بگذارم اینجا. موضوع اصلی در لایه‌ دیالوگهای پینگ‌پنگی و گهگاه پوچ و گاهی طنز روزمره پیچیده شده بود و از طرفی، عصبانیت ناشی از خنده‌های نابجا و شخمی یک تماشاگر باعث می‌شد اونطور که باید همزمان با اجرا به عمق ماجرا پی نبری، یا حداقل من نبردم. ولی هر چی از اجرای دیشب فاصله می‌گیرم، «رنگهای بیشتری از تابلوی نمایش برام تأثیرگذار می‌شن» (یا شاید منم مثل سرژ نمایش می‌خوام باور کنم نمایش نسبتاً‌گران دیشب همین‌قدر عمیق بوده، و با درگیری‌های ذهنی و روحی من مرتبط😅)
- به نظر نویسنده این نمایشنامه (خانم رضا) روابط برای تداوم به دروغ‌ و پنهان‌کاری‌ نیاز دارن، پنهان‌کاری‌ها به آدم‌ها دلخوشی می‌دن؛ دلخوشی باور اون چیزی که دلشون می‌خواد، نه اون چیزی که حقیقتاً هست. حقیقت تلخ ئه و پذیرشش سخت، شاید چون بابتش هزینه گزافی داده‌ایم؛ یک عمر دوستی، سالها عشق و ایثار و اعتماد یا ۲۰۰ هزار دلار پول بی‌زبون. پس بهتره یا مجبوریم دروغ‌های خوشحال‌کننده بگیم یا بشنویم.
البته اون تابلو "نسبتا" گران نبود، "مطلقا" گران بود😅
حسین چیانی
البته اون تابلو "نسبتا" گران نبود، "مطلقا" گران بود😅
😅
۲۷ خرداد
سمیرا
من این نمایش رو ندیدم ولی یه جمله شما توجهم رو جلب کرد، احتمالا خودتون هم موقع تماشای این نمایش یا سایر نمایش ها خندیدید یا گریه کردین، اخم کردین و احساسات مختلف دیگه. خب نمایش برای همینه که ...
درود،
نمی‌دونم تا حالا تئاتر کودک دیدید یا خیر، چند باری که من رفتم گاهی بچه‌ها چنان هیجان‌زده می‌شدند که برای ابراز احساسات می‌رفتن روی سن. تقریبا کسی رو سراغ ندارم که با شرایطی که در سالن تئاترهای کودک هست، مشکلی داشته باشه. ولی احتمالا اغلب بزرگترها برای ابراز احساسات نمی‌پرن روی سن.

آدم‌بزرگها هم در ابراز احساسات متفاوتن، ولی شدت و وسعت ابراز احساسات آدم بالغ هم بسته به محیطی که درش هست نُرم مشخصی داره. اینکه ... دیدن ادامه ›› کسی در سکوت بازیگر هم قهقهه بزنه بعید می‌دونم چندان نرمال باشه، همونطور که احتمالا سکوت در یه تئاتر تعاملی ممکنه عجیب یا دور از نرم باشه. ضمن اینکه چند سال اخیر این موضوع انقدر توسط افراد معدود در هر تئاتری تکرار می‌شه که چندش‌آور شده. اینکه آدم گریه کنه یا بخنده یا اندیشناک بشه حین تئاتر عجیب نیست، عجیب اینه که این ابراز احساسات حتی اجازه نده تماشاگران دیگه دیالوگ رو کامل بشنون.
به هر حال خوبه همه‌مون به نوعی توازن، تعامل و سازش در تماشای تئاتر برسیم (احتمالا همینها ست که فرهنگ تماشاگران رو نشون می‌ده)، و بتونیم نقد و نارضایتی‌مون هم بیان کنیم، هم تماشاگرای بدعنق و دیرخند، هم تماشاچیان سرخوش! هر چند گروه اول حداقل مزاحم کسی نمی‌شن.
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
خب اساساً تئاتر طنزی بود در بستر یک موضوع تاریخی ارزشمند، اگر از ابتدا با همین ذهنیت می‌رفتم راضی‌تر از سالن بیرون می‌آمدم. نیم ساعت ابتدایی که به زمینه‌سازی داستان و معرفی‌ شخصیت‌ها گذشت، از نظر طنز یه مقدار وصلهٔ نچسب بود، ولی از باقی اجرا راضی بودم. بازی‌ها درجه یک بود، گروه موسیقی زنده، عالی بودن، و متن و کارگردانی هم خیلی خوب بود، مدتها بود متن موزون با این کیفیت در تئاتر نشنیده بودم. فقط ای کاش تماشاچیان یه مقدار باجنبه‌تر بودن و به ترَک صحنه هم قاه‌قاه نمی‌خندیدن، طوری‌که آدم حس کنه در تئاتر گلریز نشسته!
ابتدا شک کردم که شاید دارم استوری‌های سلسله‌وار خبرهای زرد رو در اینستاگرام می‌بینم، ذلیل بودن زنان این سه بخش برایم ازاردهنده بود. اما از اپیزود سوم به بعد دیگر متوجه نشدم نمایش چطور مرا با خود همراه کرد، از اپیزود چهارم دیگر نتوانستم در برابرماجراهای زنان روی صحنه و همه ماجراهای مشابهی که به ذهنم می‌آمد، مقاومت کنم. و از هوشمندی کارگردان بود که اوج نمایش و اجرا، اپیزود آخر بود.
موسیقی زنده اگر نبود کار حتما لطمه می‌خورد، انتخاب ترانه‌ها کار رو ملموس‌تر کرده بود. درباره خواننده نظری نمی‌دم.
همیشه برای تماشای اجرای متن‌های ایرانی دست و دلم می‌لرزه‌، اما این کار در مجموع ارزش تماشا داشت. خسته‌نباشید و آرزوی اجراهای بهتر برای این گروه.
نمایشی درجه یک، همه‌ چیز به‌جا. سهل و ممتنع. روایت به اندازه کافی جذاب، با وجود اینکه روند روایت خلاف انتظار ست انقدر طبیعی و روان پیش می‌رود که شگفت‌زده نمی‌شویم. بازی‌های عالی و صحنه و دکور خیلی خوب.
کار قوی‌ای بود، بعد مدتها تئاتری دیدم که کاملا پسندیدم. علی‌رغم اینکه در مشروطه و پهلوی می‌گذره ولی به طور کلی سعی می‌کرد بی‌زمانی خودش رو هم حفظ کنه، بازی‌ها و صحنه‌پردازی بسیار قوی
با اتفاقاتی که حراست امشب برای خانمها رقم زد، برام عجیب بود که بازیگران هیچ اشتباهی نداشتن
انتخاب بازیگر و بازیگردانی هم هیچ نقصی نداشت.
توپوق بازیگران رو بعد از این همه اجرا کجای دلم بذارم؟
آقای شرفی که در صحنه‌ی میکروفون جادویی با میکروفون زد تو صورت خودش ?
میکروفون رو داشت میاورد که یه لحظه خورد به صورتش، مثلا اشتباه بزرگی بود؟
۱۳ خرداد ۱۴۰۱
امشب دو جا تپق داشتند اونم نه خیلی واضح
اما اونهمه دیالوگ پشت سرهم و مسلسلی رو بدون ذره ای مکث و خطا گفتن کار ساده ای نیست.
۱۳ خرداد ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
آخوند روضه‌خوان بودند، فقط عمامه نداشتند!
سوژه‌ی نمایش قابل احترام و باارزش، انتخاب موسیقی خوب و تأثیرگذار، بازی‌ها متوسط، متن و دیالوگ‌های ضعیف و سناریوپردازی ضعیف اما نه آن‌چنان که بتوان آن را نمایشی مبتذل یا پیش‌ پا افتاده دانست. استفاده از متن روی پرده، به‌جا بود و متناسب با موضوع.