در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال پدرام.ش | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 04:21:13
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
می‌خواهم خدا

بین مرگِ من و بوسه‌های تو گیج شود!
آنهمه شراب یادت رفت
قلبم را مشت ‌کنی
قطره قطره بچکانی
در جامی که دستت بود؟

می‌خواهم تو را جوری پرستش کنم
که خدا خودش را از اول خلق کند
آنهمه رنگ‌ یادت رفت
یکیش را تنت کنی
دنبال دگمه نگردد دستم؟

می‌خواهم ... دیدن ادامه ›› خدا را توی بغلت پرپر کنم
آنهمه خدا یادت رفت
یک آدم هست برای ستایش تو؟

می‌خواهم موهام را شانه نزنم
انگشت‌هات گیر بیفتد لای موهام
آنهمه بوی جنگل یادت رفت
در موهات گم شوم
نترسی یک وقت؟

می‌خواهم کاری کنم
که خدا مرا ببرد توی لباس‌های تو
و تو
توی لباس‌های پاره پاره‌ی من
دنبال خودت بگردی

آنهمه جوهر

چرا یادم رفت
دست‌های جوهری‌ام را
به زندگی‌ات بکشم!؟

.........عباس معروفی
قاصدک سوار بر نسیم

خرامان از دست کلاغ می گریزد

آرزوی طوفان می کنم
برکه بی ماهی
بیچاره ماهیگیر
دل
به قلاب می زند


از: حسین علی اکبری
چقدر غم انگیز بود.
بغض آدمو درمیاره همین 9 کلمه
.......
متشکرم از آقا پدرام
۲۲ آذر ۱۳۹۲
ممنون از شما اقای صدری
۲۶ آذر ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
قانع نیستم به یک لبخند
مثل دخترک چهار راه.

دعا ها
دود اسفند
و زار زدنم را
به برگشتنت می فروشم
صدای بی رمق بدرودت از دور دست
مثل آواز نزدیک دهل
گوشم را می خراشاند
آن عینک خوشبینی که به من داده بودی
امروز زدم
یک عصای سفید هم مرحمت کن.

از: خود
چه ندیدن خوشبینانه ای
۱۹ آذر ۱۳۹۲
عالی بود
....
ممنونم از آقا پدرام
۲۰ آذر ۱۳۹۲
سپاس آقای صدری
۲۰ آذر ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بر دکه ی روزنامه فروشی

باران

به شکل الفبا می بارد

دوست دارم

چند حرف و شاخه گلی در منقار بگیرم

و منتظرت بمانم

باران عصر

موزون و مقفا

می بارد

می بارد

می بارد

و تو

دیر ... دیدن ادامه ›› کرده ای

گل ها

مثل پرندگان به دام افتاده در کف من می لرزند

تو نخواهی آمد

و شعر

داستان پرنده یی است

که پرواز را دوست دارد و

بالی ندارد
.....شمس لنگرودی.............


شال و کلاه می‌کنند
دست به سینه می‌ایستند
چشم بر هم می‌گذارند
و بی‌صدا می‌روند زیر زمین
هیچ‌کس نمی‌تواند مثل آدم برفی‌های محله‌ی ما
این‌طور شاعرانه به آفتاب فکر کند.

...............مانا آقایی.................
آقای صلح در گذشت

یاد این شعر افتادم:
در جام جهانی 2010
بازی آفریقای جنوبی_فرانسه
سه گل رد و بدل شد
و نلسون ماندلا سه بار کف زد
تا ثابت کند
سیاستمدار دورگه ایست!

......اکبر اکسیر......
سخت است آدم‌برفی
سخت است
روشنایی روز را دوست داری
دل‌دل می‌کنی نکند بیاید

......شمس لنگرودی.......
زنبورهای سرباز
هر روز می جنگند
دهان ِ ملکه
شیرین تر می شود

دنیا
پر از کندوهایی به هم چسبیده است
که سربازانشان
رنج مشترکی دارند

....علیرضا عباسی.....
و یک روز فهمیدیم «عزیزم»
نام کوچک هیچ‌کداممان نیست
و شام خوردن زیر نور شمع
چشم‌هایمان را کم‌سو می‌کند

سقف
بهانۀ مشترکی بود
که باید از هم می‌گرفتیم
و تاریکیِ موّاج خانه را، به عدالت
به دو نیم می‌کردیم؛
نیمی
با ماهیانِ قرمزِ مصنوعی
نیمی
با سنگریزه‌ها و ... دیدن ادامه ›› صدف‌ها
و موج‌های کوچکِ مصنوعی

ما
دو حبابِ کنارِ هم بودیم
که می‌ترسیدیم هنگامِ یکی شدن
نفهمیم
کداممان نابود شده‌ست.

.............لیلا کردبچه...........
زمستان را فقط
به خاطر تو دوست دارم
به خاطر لباس‌های گرم زمستانی‌ات
که هرچه سردتر می‌شود
زیباترت می‌کنند
به خاطر پالتوی کمرتنگی که قدت را
بلندتر نشان می‌دهد
به خاطر آن پلی‌ور سفید یقه‌اسکی
که محشر می‌کند
و هر بار که می‌پوشی‌اش
مثل گلی که باز شود در برف
چهره‌ات می‌شکوفد از یقه‌ی تنگش
به ... دیدن ادامه ›› خاطر آن شال گردن کشمیر
که جان می‌دهد برای یک میز آفتابگیر وُ
قهوه‌ی تلخ با شیر
سال از پیِ سال از حضور تو
حظ می‌کنم هر روز
در لباس‌هایی که فصل را کوتاه
و بی‌همتا می‌کند پسند تو را
لباس‌هایی که وسط تابستان هم
دلم برای دیدنشان
تنگ می‌شود
دستکش‌های نرمی
که از من نیز گرم‌ترند
و بوی صحرائی چرمشان تا بهار
عطر ملایم دست‌های توست
و آن چکمه‌های وِرنیِ ساق بلند
که کفرت را گاهی درمی‌آورند
وقتی کنار یک فنجان چای تازه‌دم
یک دنده وا می‌روی در گرمای مبل
و گوش نمی‌دهی به پیشنهاد من
که بارها گفته‌ام با کمال میل حاضرم
مأموریت بی‌خطر بازکردن بندشان را
به عهده بگیرم
زمستان را
به خاطر چتری دوست دارم
که سرپناهش را در باران
قسمت می‌کنی با من
و هر قدر هم که گرم بپوشی
یقین دارم باز در صف خلوت سینما خودت را
دلبرانه می‌چسبانی به من
هنوز باورم نمی‌شود
که سال به سال
چشم به راه زمستانی می‌نشینم
که سال‌ها چشم دیدنش را نداشته‌ام.

........عباس صفاری.......
شادی داشتنت
شادی بغل کردن سازی ست
که درست نمی شناسمش
درست می نوازمش
نت به نت
نفس در نفس

تو از همه جا شروع می شوی
و من هربار بداهه می نوازمت
از هر جای تنت
سبز آبی کبود من
لم بده ، رها کن خودت را
آب شو در آغوشم
مثل عطر یاس فراگیرم شو
بگذار یادت بگیرم

........عباس معروفی......
ممنون از شما
۱۲ آذر ۱۳۹۲
نمی دونستم عباس معروفی شعر هم میگه...خوب هم میگه...
۱۲ آذر ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
همیشه می گفتی، من می خندیدم ولی نه از ته دل
ای کاش بودی می خواهم از ته دل بخندم
خوابم, خواب خواب
بیداری برایم بی معنیست
از زمانی که "عمو یادگار خوابی یا بیدار " گفتنت برایم خاطره شد.
بلورین است

چشمان مردی که تو را گم کرده

از زمستان می آید

نمی داند

شادی پرواز پرستوها

در آسمان بهار

از چیست!

.....کیکاووس یاکیده.....

قهوه هم مرا به خاطر بی تو بودن با تلخیش مجازات می کند.
شکر هم...........
یاد "دیگر شراب هم جز تا کنار بستر خوابم نمی برد"ِ مشیری افتادم. مرسی
۰۸ آذر ۱۳۹۲
ممنون از شما
۰۸ آذر ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دنیا کوچکتر از آن است
که گم شده ای را در آن یافته باشی
هیچ کس اینجا گم نمی شود
آدم ها به همان خونسردی که آمده اند
چمدانشان را می بندند


و ناپدید می شوند
یکی درمه
یکی در غبار
یکی درباران
یکی در باد
و بی رحم ترینشان
دربرف
آنچه به جا می ماند
رد پائی است
و خاطره ای که هر از گاه

پس میزند
مثل نسیم سحر
پرده های اتاقت را

....عباس صفاری...




چقدر نزدیک بود این حس...
ممنونم از انتخابتون.
۰۷ آذر ۱۳۹۲
خواهش میکنم خانم
۰۸ آذر ۱۳۹۲
یکی در باران !
ممنون
۰۸ آذر ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
صدای خروس می آید

خرده ریزه سفره می شوم

پله پله پایین ما آیم

حیاط کوچک مادر بزرگ، درخت نارون

گربه های بازیگوش، جوجه های بهاره

غوغای مرغ ها، گنجشک ها

به طبقه همکف می رسیم

صدای خروس می آید

از موبایل قسطی همسایه

...اکبر اکسیر...
Celine Dion - A New Day Has Come

I was waiting for so long

For a miracle to come

Everyone told me to be strong

Hold on and don't shed a tear

Through the darkness and good times

I knew I'd make it through

And the world thought I'd had it all

But I was waiting for you
john، ژاله اسماعیلی و sanaz m.barin این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید